پنج پرنسس دیزنی که در واقع ابرقهرمان بودند!

اولین انیمیشن دیزنی که اولین پرنسس را تقدیم مخاطبان کرد، دختری کمرو و باوقار به نام سفیدبرفی بود که ترجیح میداد وسط جنگل زندگی کند تا با نامادری خبیثش. کم پیش میآید پرنسسهای دیزنی دوشیزههای درمانده باشند، حتی در قصههایی که پرنسسها قدرت چندان قابل توجهی ندارند.
هنرامروز: در روایات دیزنی بسیاری از پرنسسها مجبور شدهاند پتانسیل واقعی خود را سرکوب کنند تا شاهزادههایشان بدرخشند، اما این نگاه باستانی دیگر در چند دههی اخیر تا حد زیادی تغییر کرده و تقریباً از بین رفته است. شاید باید از جنبشهای مدافع حقوق زنان از این بابت تشکر کرد. حالا دیگر بیشتر با پرنسسهای مستقلی طرفیم که قهرمان شجاع و قوی قصه هستند. قدرت ذاتی که در پرنسسهای دیزنی وجود دارد مخاطبان زیادی را از نسلهای گوناگون تحت تأثیر قرار داده است ولی بعضی از آنها از سایرین قویترند.
ارادهی قوی زیبای خفته در برابر طلسم جادوگر شرور برای مدت کوتاهی مقاومت میکند
آورورا پرنسس «زیبای خفته» وقتی پریها مسئولیت مراقبت از او را برعهده میگیرند تا او را از طلسم جادوگر شرور در امان نگه دارند، تبدیل به بریار رز میشود. او نسبتاً کمرو به نظر میآید اما ساکت بودنش را نباید به حساب ضعفش گذاشت.
آورورا با شوریدن در برابر «خالههایش» و مجبور کردن آنها به افشای هویت سلطنتی او قدرتش را به رخ میکشد. آورورا برای مدت کوتاهی پیش از لمس کردن دوک نخریسی و رفتن به خوابی بیرؤیا وجههای از عمق عاملیت و قدرت خود را نشان میدهد. البته پیش از آنکه طلسم شیطانی از او قدرتمندتر عمل کند.
شخصیت مستقل سیندرلا از زمانهی خودش خیلی جلوتر بود
سیندرلا در خانهی پدریاش از سوی نامادری خبیث و دختران خبیثترش دائم مورد شدیدترین ظلمها واقع میشود. اما او اجازه نمیدهد این ظلم او را از پای درآورد و به ورطهی نومیدی و بدبختی بکشاند. بلکه برعکس سیندرلا با هر روز زندگی مثل شروعی دوباره برخورد میکند، بارقهای از امید که او را در آن شرایط تاریک و غمانگیز که از کنترلش خارج است، گرم و زنده نگه دارد.
یکی از ویژگیهای شاخص سیندرلا استقلال اوست. با تمام شرایط پیچیده و مقررات سفت و سختی که برایش وجود دارد موفق میشود از چشمان همیشه مزاحم نامادری فرار کند و به کمک فرشتهی مهربان و موشهای باوفا به مهمانی پسر حاکم برود، و آنجا با پسر حاکم این شاهزادهی جذاب قصهها ملاقات کند و بعد هم بی سر و صدا به خانه برگردد، بی آنکه آب از آب تکان بخورد و کسی بویی ببرد. این ویژگی واقعاً قابل ستایش است.
تیانا «پرنسس و قورباغه» در تبدیل کردن رؤیاهایش به واقعیت فراتر از تصور تواناست
در «پرنسس و قورباغه» تیانا از آن دسته افرادی است که برای سنجیدن عمق رودخانه هر دو پایش را در آب فرو میکند. به چه معنا؟ یعنی هر آنچه را دارد در یک کار به مخاطره میاندازد. دوست دارد خودش برای خودش کسی باشد، نمیخواهد آنچه از پیش تقدیمش شده جلو رؤیابافی او را بگیرد. بنابراین با اینکه در واقعیت همه چیز دارد اما دست از رؤیای رستوران داشتن برای خودش برنمیدارد. او اصرار دارد که خودش با زور بازوی خودش پول در آورد نه اینکه از پدرش بگیرد. تیانا به قدری قوی است که میتواند خودش رؤیایش را از هیچ بسازد.
جزمین «علاءالدین» برای شکوفا کردن تواناییهایش نیاز به چراغ جادو ندارد
جزمین قراردادهای دست و پاگیر جامعه را به زیبایی به چالش میکشد. او نمیپذیرد که پرنسس مطیع و سربهزیر مورد پسند خانواده و جامعه باشد و از قصر فرار میکند تا با مردم عادی نشست و برخاست کند. او با همین کار در یک روز چیزهایی را دربارهی مردم یاد میگیرد که پدرش در کل سلطنتش دانسته است.
در نهایت جزمین آزادیاش را با قبول مسئولیت همه چیز و گرفتن اوضاع در دستان خودش به دست میآورد. او با خوشفکری و جسارت حق واقعیاش به تاج و تخت عقربا را به دست میآورد. علاءالدین برای دسترسی به تواناییهاش به غول چراغ جادو نیاز دارد اما جزمین بدون هیچ کمکی از چراغ جادو یا هر کس و چیز دیگر پتانسیلها و تواناییهای خودش را کشف و شکوفا میکند.
مولان ثابت میکند که زنان از پس هر کاری که مردان میکنند و حتی بیشتر از آنها برمیآیند
مولان قوانین جامعه را برهم میریزد. او به جای آنکه زندگی بر طبق عرف زن بودن را انتخاب کند، خودش را به شکل یک مرد جا میزند و تصمیم میگیرد به جای پدرش به خدمت اجباری برود. شجاعت مولان بعد از این تصمیم به سرعت به محک گذاشته میشود اما او موفق میشود دشمنانش را فقط و فقط با شجاعت و بیپروایی شکست بدهد. او به هر قالبی دربیاید تجسم قدرت است. و به این نگاه باستانی که زنها را ضعیفتر از مردان میداند، دهنکجی و ثابت میکند که زنها این توانایی را دارند که از پس هر کاری که مردان میکنند، برآیند.
منبع: دیجی کالا مگ