نگاهی به زندگی حرفهای و کاری این هنرمند
بیوگرافی عذرا عقیقی بخشایشی (۱۳۴۷ - )

عذرا عقیقی بخشایشی (متولد ۱۳۴۷) هنرمند ایرانی است که با زمینه قرار دادن خوشنویسی اسلامی آثار معاصر خلق کردهاست. او فرزند عبدالرحیم بخشایشی اسلامشناس و پژوهشگر حوزه دین است، لیسانس خود را در رشته ارتباط تصویری از دانشگاه تهران و رتبه ممتاز را از انجمن خوشنویسان اخذ کردهاست.
هنر امروز: به عقیده عذرا عقیقی بخشایشی: در گذشته خطاطی ایران، زنان جایگاه ناشناخته اما تحسینبرانگیزی داشتهاند، هر چند که سلطه سیاسی مردان بر این هنر همواره دستاوردهایشان را به حاشیه بردهاست. آثار او در موزههایی چون موزه بریتیش و موزه اسلامی مالزی نگهداری میشود؛ قطعات هنری او در حراجهای کریستیز و ساتبیز و حراج تهران عرضه شدهاست. عقیقی عمدتاً نقاشیخطهاییست با الهام از خط کوفی پدیدآورده است. نقاشیخطهای عقیقی این روزها در گنجینههای متعدد هنر خاورمیانهای نگهداری میشوند و تاکنون در لندن، کوالالامپور، استانبول، دبی، وین، میامی، ابوظبی، تاجیکستان، لبنان، ژنو و زوریخ و کویت به نمایش عمومی درآمدهاند. عذرا عقیقی بخشایشی برخلاف بسیاری از هنرمندان عرصه نقاشیخط، مصمم به استفاده از خط کوفی در آثارش است. او با تلفیق انواع کوفی مشرقی، کوفی مغربی و کوفی اولیه و ریز و درشت نوشتن آنها، ترکیبی پیچیده و سیال پدید میآورد.
اولین قرآنها به خط کوفی کتابت شدهاند، به همین جهت با کیفیت معنامحور و معنوی آثار هنرمند بیشتر همخوانی دارند. در اثر حاضر رنگسایههای آبی که از تیرگی در کنارهها به نور خالص در مرکز تابلو منتهی شدهاند، همراه با خطوطی که به تدریج کوچکتر میشوند، چون پرتو نور الهی رخ مینمایند. ترکیب متقارن اثر با تمرکز بر نقطه مرکزی آن بر فضای معنوی و القای احساسی روحانی به مخاطب تأکید میورزد.
عذرا عقیقی بخشایشی یکی از خوشنویسان مطرح ایرانی است که آثار او در موزههای مطرح جهان نگهداری میشود. عقیقی با الهام گرفتن از خوشنویسی اسلامی، آثاری جهانی خلق کرده است. آثاری که در حراجهای مشهور جهانی به فروش رفته. عقیقی که با الهام از خط کوفی خوشنویسی میکند، یکی از گنجینههای خوشنویسی ایران محسوب میشود. او اصرار بر استفاده از خط کوفی در آثارش دارد، هرچند با خط ثلث و نستعلیق هم کار کرده، اما نقش خط کوفی در آثار او قالب است. او معتقد است با وجود اینکه خط کوفی، خط قرآنی محسوب میشود، اما ریشهای ایرانی دارد. از طرفی از آنجایی که نخستین کتب قرآنی با خط کوفی کتابت شدهاند، به آثار عقیقی که بیشتر جنبه معنوی دارند، هویت میبخشد. عقیقی در سال ۱۳۸۸ کتابی با عنوان زنان خوشنویس را تالیف کرد و در انتشارات کلهر به چاپ رسانید. او علاوه بر خوشنویسی، تدریس در دانشگاه تربیت معلم، دانشگاه آزاد و انجمن خوشنویسان را در کارنامه دارد.
خطاطی مینوشت و سیاه میکرد. انگار خودش را حذف میکرد؛ سیاهروی سیاه، سطر روی سطر. از سپیدی صفحه تا انباشتگی کلمه. دست چپ به تماشای نوشتههای دست راست نشسته بود. روزی رسید که دیگر نایی نماند برای قلمزدن روی کاغذ. سفیدی در سیاهیها حل شد و هستی با نیستی یکی. خوشنویس ورق را چنان سیاه کرد که نتوان خواند. او اما میخواست فراتر برود از مفهوم سیاه زندگی در نوشتار. قابها که کنار هم چیده شد و بومها که پهلو به پهلوی هم ایستاد، کشف شد که همهاش حدیث خط زدن بوده و سطرها را پوشاندن. ۱۰ سال از اولین نمایشگاه عذرا عقیقی بخشایشی در گالری هما گذشته و این هنرمند در پنجمین دهه زندگیاش، همچنان سودای نوشتن دارد؛ با این تفاوت که در نمایشگاه تازهاش در گالری هما، روی کارهای آشنای همیشگیاش خط کشید؛ با لکههای بزرگ و رنگهای سیاه. پیش از آغاز گفتوگو با او، لحظاتی به هم صحبتی با شهروز نظری گذشت؛ منتقدی که به زیبایی در متنی که بر نمایشگاه عقیقی نوشته، او را از جرگه تجریدیون معاصر دانسته که رابطه عاطفی سیاهندگی در نوشتن و حذف کردن را در هم گرهزده است.
گفتوگوی پرویز براتی با عذرا عقیقی بخشایشی:
خطاطی مینوشت و سیاه میکرد. انگار خودش را حذف میکرد؛ سیاهروی سیاه، سطر روی سطر. از سپیدی صفحه تا انباشتگی کلمه. دست چپ به تماشای نوشتههای دست راست نشسته بود. روزی رسید که دیگر نایی نماند برای قلمزدن روی کاغذ. سفیدی در سیاهیها حل شد و هستی با نیستی یکی. خوشنویس ورق را چنان سیاه کرد که نتوان خواند. او اما میخواست فراتر برود از مفهوم سیاه زندگی در نوشتار. قابها که کنار هم چیده شد و بومها که پهلو به پهلوی هم ایستاد، کشف شد که همهاش حدیث خط زدن بوده و سطرها را پوشاندن. ۱۰ سال از اولین نمایشگاه عذرا عقیقی بخشایشی در گالری هما گذشته و این هنرمند در پنجمین دهه زندگیاش، همچنان سودای نوشتن دارد؛ با این تفاوت که در نمایشگاه تازهاش در گالری هما، روی کارهای آشنای همیشگیاش خط کشید؛ با لکههای بزرگ و رنگهای سیاه. پیش از آغاز گفتوگو با او، لحظاتی به هم صحبتی با شهروز نظری گذشت؛ منتقدی که به زیبایی در متنی که بر نمایشگاه عقیقی نوشته، او را از جرگه تجریدیون معاصر دانسته که رابطه عاطفی سیاهندگی در نوشتن و حذف کردن را در هم گرهزده است.
پ.ب:این نوشتن و حذف کردن در کارهای جدیدتان از کجا آمد؟
مرگ و زندگی و نیستی و فناناپذیری آدمها همیشه برایم دغدغه بوده است. این کارها در واقع تلاشی است در جهت انقلابی معنایی در کار، باتکیهبر همان مفهوم هستی و نیستی. در خاطرم هست قبل از نمایش مجموعه سیاهمشقها، پنج شش سال پیش، برخی حروف را بهصورت پرنده میدیدم. بعد این حروف را شبیه پرندگانی که روی سیم برق مینشینند، به تصویر کشیدم. همه اینها روی زمین ریخته و خزان شده بود. ایده اصلیام همان ایده فنا و فانی بودن بود، ولی آن کار راضیام نکرد. دیدم مفهومی را که دنبالش هستم، القا نمیکند. بعد که به مفهوم خط بیشتر دقیق شدم، سیاهمشقهای محمدرضا کلهر را هم را گشود؛ آنجا که کلهر با سیاهکردن سطرهایی که نوشته، خودش را حذف میکند. اصلا نفس آن تکرارهایی که کلهر در سیاه مشقهایش داشته، برایم جذاب بود. جایی خواندم که کلهر آن قدر زیبا مینوشته که میخواسته از خودشیفتگی فرار کند و برای همین روی آن سیاه مشقها را سیاه میکرده است؛ یعنی آن قدر مینوشته که صفحه کاملا سیاه میشده است. اینجا کلهر معلم من شد و من هم در نمایشگاه اخیرم همین کار را کردم. دیدم این فنا، این حذف کردن، مفهوم بسیار عمیق و زیبایی است.
پ.ب: با کاربرد واژه «تخریب» برای این قطعات موافق هستید؟
نه، تخریبی در کار نبوده؛ چون تخریب یک بار منفی دارد. حذف شدگی گویاتر است. تخریب به این معناست که چیزی وجود دارد و شما میخواهید آن را معدوم کنید و از بین ببرید؛ ولی هدف من از این کارها، تخریب نبوده است. من یادآوری میکنم فنایمان را. ذهنیت فانی شدن ما، برعکس، تعالی بخش است.
پ.ب: به این خاطر از واژه تخریب استفاده کردم که در این کارها روی قطعات آشنا و همیشگی تان خط کشیدهاید؛ با لکههای بزرگ و رنگهای سیاه. حتی واژه خودزنی را هم درباره کارهای جدیدتان شنیدم...
بیشتر فکر میکنم تفکری اعتراضی است که یکی از دوستان هم به آن اشاره کرد؛ منظورم نوعی حرکت اعتراضی که برخی از نقاشان اروپایی هم داشتهاند، نوعی اعتراض به حرکتهای موجود در جامعه...
پ.ب: حرکتهای موجود در جامعه یا اعتراض به کار خود هنرمند؟!
نه، حرکت اعتراضی و گرفتن حق آزادی بیان.
پ.ب: میتوانیم این کارها را واکنش به شرایط امروز جامعهمان تلقی کنیم؟
بیشتر ترجیح میدهم اعتراض به فضای هنر قلمداد کنم.
پ.ب: یعنی این کارها هیچ ارجاع اجتماعی و سیاسی ندارند؟
نه، من نسبت به آن حرکتهای موازی که در نقاشیخط میشود، اعتراض دارم. تکرارهایی که همه با آن، یک قصه را تعریف میکنند و خب، خستهکننده هم میشود و البته من به این برداشتهایی که در بازار هنر نقاشیخط هست، اعتراض دارم. خواستم حرکتی متفاوت در این فضا رقم بزنم؛ ولی اصل این ماجرا از درون آغاز میشود. من را آن گفتوگوی درونی که خودم با خودم دارم، به اینجا رسانده است. من البته مدعی هیچ منصبی در فضای نقاشیخط نیستم که بخواهم بگویم از این فضا راضیام یا نیستم؛ کار خودم را میکنم، مثل خیلیهای دیگر. ولی با تخریب موافق نیستم؛ چون تخریب یعنی خراب کردن چیزی که ساخته شده است. دلیلی نمیبینم که بخواهم تخریب کنم.
پ.ب: از کلهر نام بردید، ما در واقع میتوانیم به واسطه او سرچشمه نگاه شما را در این سطرها بازیابی کنیم؟
بله، در بروشور نمایشگاه قبلی، اصرار داشتم که سیاه مشق کلهر چاپ شود. زمانی که کلهر آن خط را نوشته، خط نستعلیق به نهایت کمال خودش رسیده بود. از محسنات روحی کلهر زیاد شنیدهام و آن خط در واقع همان تزکیهای است که دنبالش بود. درست است که آن خط نوعی دستگرمی است؛ ولی سیاهشدنهای بالای اثر، این را نمیرساند. این سیاهشدنها مترادف با گذاشتن پا روی نفس خودش است. نهایتا من فکر میکنم همه ما در حرکتی رو به کمال قرار داریم و مرگ، آن را متوقف میکند. کارهای من ارجاع به درون است و خب اگر حرکت اعتراضی نسبت به فضای نقاشی خط رخ داده باشد، مخالف نیستم.
پ.ب: حدود ۱۰ سال از اولین نمایشگاهتان در گالری هما میگذرد. درست است؟
اولین نمایشگاهم را سال ۷۴ در نگارخانه هنر ایران برگزار کردم. سال ۸۴ هم در گالری اثر. از سال ۹۰ به بعد، نمایش آثارم صرفا در گالری هما بوده است.
پ.ب: با توجه به مهارتتان در خوشنویسی، میخواهم بدانم تا چه حد به خوشنویسی به دیده صناعت نگاه میکنید؟
طبیعتا صناعت، مهم است. وقتی ۱۲ساله بودم، هنرجوی خوشنویسی شدم. از همان زمان خطنویسی را با تکرار و تقلید شروع کردم. آن صناعتی که شما به آن اشاره میکنید، فکر میکنم همین باشد. نه تنها در خوشنویسی بلکه در سایر هنرهای اسلامی از جمله نگارگری هم این صناعت، مهم است. هنرجو اول باید فرم گل ها و موتیف ها را یاد بگیرد و چهره ها را مثل استاد تقلید کند تا بالنده شود. در واقع هیچ گونه نوآوری بدون مشق و تکرار ممکن نیست؛ ولی وقتی این آموزش کامل میشود، میتوان به نوآوری رسید یا نرسید. وقتی هنرجویی چهار سال آموزش در انجمن خوشنویسان را کامل میکند، باید ردی از خودش باقی بگذارد و کار نویی بکند؛ هرچند خیلیها از این امر غافلاند. متاسفانه بیش از ۸۰ درصد هنرجویان به این مرتبه نمیرسند. مهارتی را یاد میگیرند و میتوانند شعر و چلیپا بنویسند و کتابت کنند؛ اما نوآوری در کارشان دیده نمیشود. من خودم زمانی که درجه ممتازم را از انجمن خوشنویسان گرفتم، رشته گرافیک خواندم. دوست داشتم بیان هنری را با مهارتی که با علم روز همخوان است، پیوند دهم. گرافیک خیلی در این زمینه به من کمک کرد. کارهایی هم که در نمایشگاهم دیدید، نقاشی نیستند؛ نگاهی گرافیکی به خط هستند. اصلا در عرف بینالملل نقاشی خط اسم و جایگاهی ندارد، همه تحت عنوان هنر معاصر از این کارها یاد میکنند.
پ.ب: به هنر جهانی اشاره کردید. میدانیم که پس از پایان جنگ جهانی و برقراری مجدد رابطه غرب با شرق (به ویژه ژاپن) مفاهیم کلیدی هنر - صنعت کالیگرافی از شرق به غرب منتقل شد و به نوعی شاهد استحاله اندام وار کالیگرافی شرقی در غرب در آثار هنرمندانی مانند پیر سولاژ بودیم. جالب اینجاست که امثال سولاژ مفاهیم درونی ارگانیسم خطاطی شرقی را درک و در کارهای خود زنده کردند و در واقع ایده انتزاعی ساختن آنچه عینی و واقعی است، در سراسر هنر اروپا و آمریکا تبدیل به نوعی همهگیری زبان شناختی و هنری شد. آیا با این تعبیر شهروز نظری موافقاید که رابطه عاطفی سیاهندگی در نوشتن و حذف کردن را در کار امثال سولاژ، کلاین، استیل و مادرول در هم گره زدهاید؟
وقتی که آدم میبیند چقدر راحت میتوان هیجانات درون را با رنگ سیاه روی بوم آورد، چراکه نه؟ ولی اینکه کارهایم تقلید محض باشد، نه. درواقع من دنبال آشتی بین سنت ایرانی و هنر مدرن غرب هستم. این حرفی است که همه آن را در دنیا میفهمند. ما به بیانی رسیدهایم که دوست داریم همه آن را بفهمند. چرا فقط کار سنتی بکنم که ۸۰ میلیون نفر مخاطب آن باشند؟ من آن بیان را دوست دارم؛ ولی هیچ وقت نمیتوانم با لهجه یک فرانسوی به فرانسه صحبت کنم. نهایتا حرفم را به گونه ای میزنم که آن فرانسوی هم متوجه شود. در این حد تحت تاثیر بودهام؛ ولی کارم کپی نبوده است.
پ.ب: من البته واژه کپی را به کار نمیبرم؛ اما در ارتباط با استادان معاصر نقاشیخط، شباهتهایی بین کار شما با استادانی مانند افجهای، زنده رودی و احصایی دیده میشود. خودتان قائل به این شباهتها هستید؟
این گریزناپذیر است که هر شاگردی به استاد خودش از لحاظ فکری نزدیک شود و رنگ و بوی کار آن استاد در کارش دیده شود؛ ولی تا آنجایی که ممکن است، هر کس باید با بیان و لهجه خودش حرف بزند. من در این سالها خیلی سعی کردم روش و خط شخصی خودم را دنبال کنم و نمیدانم چقدر موفق بودهام. این را باید مخاطب بگوید؛ ولی خب بعضیها میگویند وقتی کارت را میبینیم، متوجه میشویم کار توست. شاید ۱۰ سال پیش این اتفاق نمیافتاد؛ ولی بعد از ۱۰ سال فکر میکنم مسیری را رفتهام که شاخصههایی در کارم فردی شده است. مربوط به خودم است. در هر حال شباهت، گریزناپذیر است؛ چرا که زبان کار و نوشتار کار، فارسی است؛ هرچند که خط من، خط کوفی است که خب استاد افجهای که شما از ایشان نام بردید، هیچگاه به کوفی ننوشتهاند. شاید موارد انگشتشماری خط کوفی با رنگروغن در طول این سالها داشتهاند. البته قطعا من کار این استادان را تحسین میکنم و به ایشان آفرین میگویم. همه ما توشههایی را تا یک جایی از این بزرگان برگرفتهایم تا به اینجا رسیدهایم...
پ.ب: به تاثیرپذیری از کلهر البته اشاره کردید...
به هر حال سواد و تجربه ما ذره ذره تکمیل میشود. پازلی را میماند که با توشههایی از هنر غرب و شرق کامل میشود؛ ولی نهایتا هر کس آن حرف درونی خودش را میزند. من اگر بگویم هیچ الهامی از احصایی یا برداشتی از افجهای نداشتهام، حرف به قاعدهای نگفتهام؛ بالاخره هرکسی که امروزه در هر هنری کار میکند و کارش را پیش میبرد، به نوعی اگر مستقیم هم نه ولی شاگرد همه این بزرگان بوده است. این استادان بودند که ستونهای هنر ایرانی را روی هم گذاشتند تا ما امروز از آنها بهره ببریم؛ اما خب همیشه استاد افجهای به من گفته که شما باید کاری کنید که بهتر از ما باشید. ما دنبال آن بهتر شدن هستیم؛ ولی نمیتوانیم خودمان را از جریان نقاشی خط منفک کنیم، چون ادامه آن جریان هستیم؛ جریانی که از خیلی سال پیش با حرکت استادانی چون مافی و پیلارام و زندهرودی شروع شد و تا امروز این حرکت ادامه پیدا کرده. فکر میکنم هرکس بگوید تاثیری از این استادان نگرفته، حرف درستی نمیزند. تاثیر میگیریم؛ ولی نهایتا دنبال این هستیم که سبک شخصی خودمان را داشته باشیم.
پ.ب: نمایشگاه قبلیتان «سیا بر تاریک» (سال ۹۷ گالری هما) در امتداد سیاهه نویسی یا سیاهمشقنویسی به عنوان ایرانی ترین رویکرد خوشنویسی بود. دلیل تاکیدتان روی رنگ سیاه چیست؟
سیاه به عقیده من یک رنگ نیست، یک مفهوم است. من خود از رنگ سیاه و شکوهی که سیاهی دارد، خیلی لذت میبرم و واقعا به آن علاقهمندم. شاید آن سفیدیهای ریزی که در سیاه مشقهایم بود، نور را القا میکرد و اتفاقا نور خود را جایی بیشتر نشان میدهد که تاریکیای باشد، وقتی همه جا روشنایی باشد، نور مفهومی ندارد؛ یا نیستی در مقابل هستی خودش را نشان میدهد. اینکه در آن سیاهیها، نقطههای سفیدی بود، برایم جذابیت داشت. در ابتدا میخواستم اسم نور را روی مجموعه بگذارم ولی سیاهی ها کار خود را کرد! در همین مجموعه جدیدم با عنوان «خلاصه» این عدم و نیستی و مرگ برای من مفهومی بسیار مهم بود و سعی کردم انقلابی معنایی در کارم با این مفهوم اتفاق بیفتد اما نظری بر تخریب نداشتم. این مشق نوشتنها آن قدر من را راضی میکند و در واقع گفت وگوهایی درونی است که برایم مقدس است؛ به گونهای که آن را تا حد عبادت بالا میبرم. نمیخواهم شعار بدهم ولی شدیدا به این حس وابستهام.
پ.ب: برخی منتقدان تفاوت بسیار اساسی قطعات شما را با خیل پر شمار کالیگرافیهای این چند دهه، در همین پدیدآمدن آنها در بستر عقیدهمندی مذهبی توصیف کرده و در واقع این گرهها، اسپیرالها و ژرف نماییها را اشارهای راسخ به حقیقتی باطنی میدانند؛ با این حال بحثی هست در بین اهل فن که آیا خوشنویسی را مقدس بدانیم یا نه، کما اینکه عدهای مقدس خواندن این رشته را برنمیتابند...
قداست خوشنویسی از قداست کلمه و نوشتن میآید؛ آنجا که در سوره قلم به قلم و آنچه مینویسد قسم یاد شده، یا جمله آغازین انجیل که «در آغاز کلمه بود و کلمه نزد خدا بود...» اشاراتی بر قداست کلمه است و خوشنویسی هم قداست خود را وامدار این مفاهیم است.
پ.ب: اصلا دلیل انتخاب خط کوفی در کار شما چه بود؟
من در کارهایم به خط کوفی مینویسم؛ خطی که به اعتقاد برخی، خط قرآن است، در صورتی که این خط زمینهاش از خط پهلوی بوده است، یعنی ریشهای ایرانی دارد. اینها مطالب مستندی است که آقای حصوری در کتابشان به آن اشاره کردهاند. این خط ایرانی بوده که در زمان پیامبر به حد کمال رسیده و تا قرن پنجم هم با آن مینوشتهاند. سال ۱۳۷۰ موضوع پایان نامهام را کوفینگاری انتخاب کردم. از همان زمان ارزشهای بصری این خط را خیلی قوی دیدم و واقعا صلابتی که در این خط است در خطوط دیگر نیست و البته سادگی آن، که فکر میکنم سادگی اندیشه را میرساند. در عین حال زوایای قائمه و خطوط موازی آن واجد ارزش بصری بالایی است. خط کوفی خیلی معمارانه است و من اصلا در این مجموعه از پس زمینه فرمهای معمارانه استفاده کردم. خیلی سال پیش در نوجوانی، برای اولین بار خط قرآنی منتسب به امام حسن (ع) را در موزه آستان قدس رضوی دیدم. نمیتوانم لذتی را که آن لحظه از آن خط بردم وصف کنم؛ به همین خاطر من گرافیک را خواندم و بعد به خط کوفی نوشتم. برخی دوستان که کارهای کوفی من را میبینند، میگویند فکر میکردیم کار یک مرد است. این خط کمتر زنانه نشان میدهد و ظرافتهای زنانه را ندارد، با این حال خیلی این خط را میپسندم.
پ.ب: به رابطه زنان و هنر اشاره کردید. طبیعتا شما یکی از موفقترین و در عین حال از معدود زنان فعال در عرصه نقاشیخط هستید. فکر میکنید دلیل رغبت کمتر زنان به خوشنویسی چیست؟
زنان جستهوگریخته کارهایی کردهاند ولی ماندگاریشان در این حوزه کم بوده است.
پ.ب: ما البته خوشنویسان زن بسیاری به خصوص در اقلامی همچون خط ناخنی، غبارنویسی و قطاعی داشتهایم؛ مثل فخر جهان، مریم بانو نائینی و علویه خاتون در دوره قاجار که کارشان نسبت به مردان هم دورهشان بسیار هم جسورانه بوده است...
همینطور است. در دوره قاجار دختران فتحعلی شاه قاجار هم خطاطی میکردند. من در کتاب زنان خوشنویس به همه اینها پرداختهام. ما زنان خوشنویس زیاد داشتهایم؛ اما زنان از بابت مسئولیتهای بیشمار اجتماعی از جمله فرزندآوری و تربیت فرزندان در این وادی نمیمانند.
پ.ب: غیر از دلایل اجتماعی، سلطه سیاسی مردان بر این هنر هم دخیل بوده است؟
بله، این عوامل هم دخیل بوده. در خوشنویسی این نگاه مردسالارانه بوده است. البته این یکی از عوامل است. با این حال از نظر اجتماعی به خانمهایی که از انجمن خوشنویسان فارغ التحصیل میشوند، هیچوقت آن جایگاه لازم داده نمیشود؛ یعنی ما فضاهایی را در اجتماع برای نشان دادن زنان خوشنویس نداریم. من برای نگارش کتاب «زنان خوشنویس» با بعضی از زنان خوشنویس مصاحبه کردم. برایشان عجیب بود که کسی سراغی از آنها گرفته است! میگفتند هیچ وقت فرصتی برایشان نبوده تا مهارت خود را به نمایش بگذارند یا نمایشگاهی برپا کنند و نهایتا هم آن بازدهی لازم مالی را ندارند. همه اینها باعث میشود از این کار کنار بکشند. من به همه این عزیزان میگویم شما باید آن قدر انگیزه و پشتکار قوی داشته باشید که بتوانید با تمام بیمحلی ها و نیش و کنایه ها بمانید و ادامه دهید. باید بجنگید. از کودکی پدرم به من یاد داد که همیشه این روحیه جنگجویی را داشته باشم و بتوانم با موانع برخورد کنم. البته در این مسیر نمیتوانم از نقش بیبدیل شریک زندگیم نگویم، همسرم آقای خوشبختی که خود هنرمند دردآشنایی هستند، در طول این سالها همراهی مشفقانهای با من داشتند که انصافا اگر حمایت ایشان نبود من هرگز نمی توانستم تا این حد در کارم متمرکز شوم.
پ.ب: از جمله فعالیتهای شما برگزاری کارگاه در کشورهای مختلف است. قدری درباره این کارگاهها و شیوه تدریس خود بگویید...
این کارگاه ها فقط اجرای اثر با استفاده از خوشنویسی ایرانی است. وقتی مخاطبی که نه فارسی میداند و نه عربی، خط ایرانی را میبیند، این خط برایش خیلی جذاب است.
پ.ب: سال گذشته در سیته پاریس کارگاهی برگزار کردید؛ موضوع این کارگاه چه بود؟
با همین تکنیکی که خودم کار میکنم، اثری را درست کردم. در آنجا ابزار کار ما برای بازدیدکنندگان خارجی خیلی جذابیت دارد. مهارتی که در خلق اثر با استفاده از خط فارسی داریم، برای مخاطب خارجی خیلی جذاب است. ژانویه ۲۰۲۰ در سیته، هنرمندانی با ملیتهای مختلف حاضر بودند و دیدن نوشتن با قلم نی برای آنها جذاب بود.
پ.ب: از برنامههای آتی خود بگویید؟
من هر یک سال در میان آثارم را در معرض نمایش میگذارم، بعد از اتمام آن در فکر ایده نمایشگاه بعدی هستم؛ طبیعتا در پی کاری متفاوتم، اما نه منفک از مسیر کاری و سبک شخصیام.
پ.ب: البته برای هنرمندی که امضا و سبک شخصی قابل تمییز دارد، نگرانی از افتادن در ورطه تکرار وجود دارد...
همین طور است. این نگرانی و دغدغه همیشه هست که حرف تکراری نزند. با این حال نمایشگاه اخیرم که به زعم خودم حرکتی جسورانه در آن وجود داشت، دلگرمم کرد و البته نگرانی ۱۰ سال پیش از قضاوت شدن را ندارم؛ چون حرکتهایی کوچک کردهام که من را متقاعد میکند بالاتر از سیاهی رنگی نیست...
نمایشگاهها:
- منشات هنرمند، عذرا عقیقی بخشایشی، گالری هما، 4 مهر تا 15 مهر (1393)
-
نمایشگاه نقاشیخط، عذرا عقیقی بخشایشی، گالری هما، 25 آبان تا 6 آذر (1397)
-
آثار عذرا عقیقی بخشایشی، عذرا عقیقی بخشایشی، گالری هما، 13 دى تا 23 دى (1399)
حراجیها:
ساتبیز لندن
کریستیز دبی
کریستیز دبی
حراج تهران
حراج تهران
حراج تهران
حراج تهران
ساتبیز لندن
کریستیز دبی
کریستیز آنلاین
حراج تهران
کریستیز آنلاین
حراج تهران