فواد شریفی در گفت و گو با اقتصاد هنر آنلاین مطرح کرد:
غیاب رویدادهای فرهنگی و هنری در فضاهای غیر مرکز
به تازگی نمایشگاهی از تکثیرهای فواد شریفی، در گالری "هان" شهر شیراز برگزار شده است. تکثیر آثاری از هنرمندانی چون "آیدین آغداشلو"، "اردشیرمحصص"، "فریدون آو"، "رعنا فرنود" ، "شهلا حسینی"، "شهریار احمدی" و ... در این نمایشگاه به چشم می خورد. پیش از این هم شاهد برپایی نمایشگاه هایی به کوشش فوادشریفی در شهرهای دیگر بوده ایم.
اقتصاد هنر آنلاین- مهسیما شکریان؛ با توجه به روند کاری "فواد شریفی" و آگاهی او از شرایط برگزاری نمایشگاه های آثار تجسمی در شهرستان ها، راجع به وضعیت هنر و هنرمندان خارج از تهران با او گفت و گو کرده ایم:
درباره نمایشگاه اخیرتان در گالری هان شیراز کمی توضیح دهید.
این نمایشگاه 23 فروردین ماه در گالری "هور" تهران برپا شد که شامل 35 اثر چاپ بود که در هفت سال اخیر مشغول تکثیر آنها بودم، اما از آنجا که همیشه دغدغه این را داشتم، که غیر ازگالریهای شهر تهران هم باید فعالیت هنری صورت گیرد، بیست کار دیگر نیز به آنها اضافه کردم و در مجموع 60 کار شد که آنها را در گالری هان شهر شیراز نمایش دادم.
آیا شما برای برگزاری این نمایشگاه حامی مالی داشته اید؟
نه، به هیچ وجه. من در هیچکدام از نمایشگاه هایی که شهرهای مختلف ایران برگزار کردم، حامی مالی نداشتهام.
آیا آثار این نمایشگاه به فروش رسیده است؟
از سال 1388 تا کنون که کارهایم در شهرهای مختلف ایران مثل کرمان، ساری، رشت، لاهیجان، سنندج و شهرهای دیگر نیز ارائه داده ام، تنها در نمایشگاه شیراز ، برای اولین بار، تعدادی از این آثار به فروش رسید و به هرحال قصد من از برگزاری نمایشگاه در محیط های غیر مرکز فروش نبوده است، خوب طبیعی بود که در نمایشگاههایی که وصل می شد، این اتفاق پیش نیاید، اما بعد از هفت یا هشت نمایشگاه این اولین باری بود که تعدادی از کارهایم را به فروش رسید .
شرایط هنرمندان شهرهای دیگر را چگونه می بینید؟ آیا چشماندازی برای بهبود آینده کاری این هنرمندان وجود دارد و یا باید حتما برای ارائه هنرشان به تهران بیایند؟
ببینید این کارِ یک فرد نیست. من به عنوان یک فرد فعالیتهاتی انجام می دهم، به این دلیل که خودم هم از همان فضا آمدم و وارد تهران شدم. 15 سال است که در تهران زندگی میکنم، کاملا به یاد دارم زمانی که در شهر لاهیجان، دانشجو بودم، "امیر علی قاسمی" را دعوت کرده بودند که آنجا نشستی داشته باشد و کارهایش را به نمایش بگذارد. من اولین بار بود با یک هنرمند حرفهای مواجه می شدم و برایم خیلی مهم بود که هم آثار هنری و هم هنرمند را ببینم و آن موقع بود که فهمیدم چقدر اهمیت دارد کسانی بیایند و اینگونه فعالیت ها در خارج از تهران بیشتر شود. اما چون به صورت انفرادی، بدون هیچ حمایتی این کار را انجام میدهم بازخوردش هم درحد بازخوردهای فردی است. مثلا از یک نشست یا نمایش همیشه تعدادی محدودی به نتیجه قابل توجه ای خواهند رسید، افراد به نمایشگاه میآیند کار را میبینند و مورد توجه واقع میشود. اما واقعا این قضیه یک کارِ وزارت خانهای است. یعنی باید یک گروه عمیقا این مهم را انجام دهد. من چهار نمایشگاه با اهمیت، که آثار "جواد مدرسی"،"مهدی حسینی" ، "مسلمیان" بوده اند و یک نمایشگاهی در رابطه با رادیو ملی را به کرمان بردم ولی در نهایت احساس کردم خیلی اتفاق خاصی البته در شهر کرمان رخ نمیدهد. مثلا اگر این در شیراز باشد بسیار متفاوتتر خواهد بود تا کرمان، کرمانیها یک خصوصیتی دارند کلا میگویند ولش کن، بیخیال هستند و خب پرواضح است وقتی که چهار نمایشگاه در یک شهر برگزار میشود ، میتوان نتیجه بهتری دریافت کرد. یعنی بیشتر میتوان آن فضا را مطالعه کرد ولی برای یک نمایشگاه در یک شهر بازخوردهای یک نمایشگاه را می بینیم. شهر به شهر واقعا فرق دارد و متاسفانه همیشه همه اتفاقات مهم هنردر تهران رخ میدهد.
مثلا "تیرآرت" در تهران رخ میدهد. این در واقع دومین دوره این رویداد است. نشست برگزار میشود، کیورتور دعوت میکنند، و برنامههای دیگر که آخرسر، نتیجهاش هم مشخص نیست که چه عمل آموزشی در این رویداد وجود دارد؟ کارهایی که تا دیروز در گالریها انجام میشد حالا اعلام می کنند این هفته همه بیایید برویم گالری ها را ببینیم . این که خود در حال رخ دادن است، این دوباره اعلام کردن به چه معناست؟ یک زمانی، دوره قبلی( پیش از انقلاب) مثلا جشن هنر شیراز برگزار میشد، از همه نقاط دنیا مهمان دعوت میشد، البته دولت حامی مالی این فراخوانها و این دست اتفاقات بود. اما حالا بخشهای خصوصیاین کارها را میکنند، برای کجا این کار را میکنند؟ برای تهران؟ اگر مطلب فرهنگ برایشان مهم است، چرا رشت را انتخاب نکردند؟ چرا اصفهان را انتخاب نکردند؟ چرا کردستان را انتخاب نکردند؟چرا همهچیز دوباره در دایره پایتخت چرخیده شد. کیوریتور دعوت شده بود، آدم های مختلف یک کارناوال همگانی، و درواقع در یک کلمه یک جوگیری دسته جمعی که متاسفانه خود من هم در این جمع حضورداشتم.
اما مواجه نشدن کسانی که دور از این فضا هستند بسیار جدیتر و بسیار پراهمیتتر از آدهایی که در تهران زندگی میکنند ولی ما ناخواسته تن به اینجا میدهیم و همیشه هم اینجا همهکا را انجام میدهیم ولی وقتی حرف از فرهنگ میشود کسی جستجو نمیکند که چه جاهای دیگری به چنین برنامههایی نیاز دارد. همه ما بیخیال حمایت شدن ازطرف وزارتخانههای دولتی شدیم پس بایدخودمان دست به کار بشویم ، چرا جدیت این ماجرا را درنظر نمیگیریم؟ خب مثلا برای جنوب کشور نمیتوانیم کاری انجام دهیم؟ نمیشود به فضای دورتری توجه کنیم؟ این یک کار گروهی است و من به عنوان یک فرد، فعالیت نتیجه بخش را زمانی خواهم دید که گروهی، با تامل دست به کار شوند.
پس معتقدید که بخش خصوصی خودش باید در این راستا قدمی بردارد؟
اگر این فرد تبدیل به ده تا شود احساس میکنم اتفاقات خیلی جدیتری میافتد. کیوریتور ها به این چیزها فکر نمی کنند. می بینیم که فردی مثل امیرعلی قاسمی، تلاشهای گسترده ای در این زمینه می کند، شهرهای مختلفی میرود اما خوب این تعداد باید خیلی بیشتر از اینها باشد، دوستان در کافه ها، کنار پک سیگار به ایده های دم دستی می رسند و نتیجه اش میشود بازی دم غروب در فضای بسته دیوار سفید .
این که نشد مساله جامعه شناسی، همه از مسائلجدی جامعه حرف میزنند. اما مگر جامعه، تنها تهران است؟ آرتیست جوانی که در یک شهر دیگری، زیست میکند هم نیازهایی دارد گالری دارد و فردی که نمایشگاه کیوریت می کنند، همه درباره این موضوعات وظیفه برعهده شان است. من به هر حال نزدیک 15 نمایشگاه کیوریت کردم و هیچ وقت به خودم عنوان کیوریتور ندادم و خودم را بخش هماهنگی نمایشگاه اعلام کردم.
دربارهی تکنیک آثار این نمایشگاه برای ما بگویید.
تکنیک کار سیلکاسکرین، بخش عمده اش که بسیار حوصله می طلبد ونیز دقت در انتخاب مواد ومتریالی که می تواند جدیتی در خود پدید آورد و برعکسشم که به سادگی با حضور دیگران در حال انجام است و کاغذهایی که بعد ها داد همه در می آید. از دورههای قبلتر از کسانی مثل "حسین زندهرودی"، "لیلی متین دفتری" و دوره سقاخانه، "پرویز تناولی" هستند، آن دوره از این اتفاقات خیلی رخ میداد. من 12 سال است بهطور جدی این کار را شروع کردم و اولین پروژهام با پوسترهای قبل از انقلاب بود که در سال 1389 شروعش کردم. پوسترهایی از "کیارستمی"، "رویین پاکباز" ، "نیکزاد نجومی"، "صادق بریرانی"، "هوشنگ کاظمی"، "محمد احصایی" و "فرشید مثقالی" بودند، این پوسترها آثار گرافیکی هنرمندانی ست که الان طراح گرافیک نیستند و فقط یک دورهای قبل از انقلاب پوستر طراحی میکردند، چون بعد از این آرتیست ها، نقاش و فیلم ساز و کالیگرافر شدند و خب این ها هیچ کدام شان شاید این پوسترها را نداشتند. این پوسترها انتخابهایی بود از یک دوره پر اهمیت ایران مثل کانون پرورش فکری، مثل جشن هنر شیراز، مثل تالار رودکی و پوستر فیلم طراحی شده سیاه سفید اثر درخشان "سهراب شهید ثالث" با طراحی، "عباس کیارستمی" که اثر بسیار فوقالعادهای است که باید تکثیر میشد و به دست آدمها می رسید و دیده می شد. به هر حال من این کار را انجام دادم و هنرمندها امضا می کردند. آن دوره با استقبال مواجه شد و در گالری طراحان آزاد با عنوان پلاکارت ها به نمایش در آمد. بعد از آن تکثیر آثار مستر آرتیستها از "نیکزاد نجومی"، "مهدی حسینی"، "بیژن صفاری"، "فریدون آو"، "نصرالله مسلمیان" را انجام دادم.
*
با توجه به تجمع گالری ها در تهران، اکثر رویدادهای مهم تجسمی نیز در تهران اتفاق می افتد. در حالی که شهرهای دیگر با وجود دانشگاه های هنر و دانشجویان جوان و با استعداد که شاید شرایط سفر به تهران و بازدید از نمایشگاه های هنری را ندارند، نیازمند برگزاری برنامه های هنری و فرهنگی هستند.