پرتره اسطوره!
نقاشیهای چاپ سیلک "اندی وارهول" فراتر از هالیوود و مجلات پرزرق وبرق آمریکایی، به گسترش افسانه "مرلین مونرو" کمک کردند. او در دهه ۵۰ با فیلمهایی چون "آقایان بلوندها را ترجیح میدهند"، "چگونه میتوان با یک میلیونر ازدواج کرد" و "نیاگارا" یک نماد جنسی اغواگر را در هیبت زن بلوند هالو تجسم بخشید و خیال وسوسهانگیز عموم را به تسخیر خود درآورد. همزمان تصاویر گوناگون او با جلوهای فریبنده در رسانهها پخش میشد. مونرو خود این کلیشههای تصنعی را نمیپسندید، اما قادر هم نبود از آنها رها شود.
به گزارش هنر امروز، مرلین مونرو عضو اکتورز استودیو بود؛ جایی که بازیگران مهمی همانند آنتونی کویین، مارلون براندو، رابرت دنیرو و آل پاچینو عضویت داشتند. او همیشه دوست داشت استعدادش در مقام یک بازیگر جدی گرفته شود، اما هالیوود تنها به جاذبه جنسی او توجه داشت و اگر هم در فیلمهای مهمی ظاهر میشد، نقش اصلی را ایفا نمیکرد. وی چندین ازدواج ناموفق را نیز تجربه کرد که آخرین آنها با نویسنده شهیر امریکایی آرتور میلر بود. او در سالهای پایانی عمر برای رهایی از افسردگی به سراغ الکل و داروهای مخدر رفت تا اینکه در سال ۱۹۶۲ در سن ۳۶ سالگی با استفاده بیش ازحد داروهای خوابآور مبادرت به خودکشی کرد.
با وجود سرنوشت تراژیک مرلین مونرو، اندی وارهول وی را تجسم ایدهآلهای امریکایی میدانست. لذا اندکی پس از مرگ وی مشهورترین عکس او را بهترین سوژه برای هنر پاپ یافت و آثار بسیاری بر اساس آن خلق کرد. نقاشیهای وارهول از این فوقستاره هالیوود، بازتولید صنمگونهای از شمایلهای بیزانتین در کلیساها بود.
چهره و زمینه در همه این آثار به شکلی تخت و گرافیکی کار شدهاند؛ سایه رنگی چشمها، خنده منجمد لبها، حجم مجعد موها، پهنه صورت و گونهها مرتب تغییر کرده تا به جلوهای دیگر تبدیل شوند. وارهول در برخی آثار با تکرار پرتره در شبکهای منظم، ماشین تولید ستارهها را خاطرنشان میسازد که همگی نهایتا غروب کرده و مثل دیگر فرآوردههای مصرفی از بین میروند. تکرار تصاویر مرلین، به تکثیر او در رسانهها نیز اشاره دارد و این واقعیت که روایتها و رازها در مورد مرگ او به اندازه زندگیاش گسترده و متنوع است. این تکرار منظم، در عین حال به نوار کنتاکتهای عکس و نیز فیلم 35 میلیمتری سینمایی شباهت دارد و نشان میدهد که برای وارهول نقاشی دیگر یک رسانه متمایز از عکس و فیلم نیست.
در دنیای معاصر مرلین مونروی اندی وارهول به همان اندازه به یک آیکون جهانی تبدیل شده که مونالیزای لئونارد داوینچی بود. هر دو تصویری مشهور از زنی ناشناخته هستند که شهرتشان را بیش از خالقشان، مرهون تاریخ هنر هستند؛ اولی با آرایش اغراق شده، لبخندی تصنعی و پسزمینه مسطح و دومی بدون آرایش، با چهره آرام و طبیعی و در پیشاپیش منظرهای عمیق. هر دو تجسمی از صنمهای زمانه هستند در پیوند با درکی سحرانگیز از زیبایی و رسواییهای زنانه.
منبع: کانال تلگرامی علیرضا سمیعآذر