به مناسبت زادروز مارسل پروست
پژوهشی درباره اعجاز زندگی روزمره
"مارسل پروست"، نویسنده فرانسوی زاده 10 جولای 1871 است. مارسل پروست جوانی نحیف و همیشه در حال مطالعه بود. به علت مشکلات جسمی شغل متعارف و ثابتی هم نداشت. با در آمد حاصل از میراثش زندگی میکرد و مایه ناامیدی پدرش بود. او تصمیم گرفت با کلماتش به بشریت خدمت و موفق شد. او نویسنده بلندترین رمان دنیا،"در جستجوی زمان از دست رفته" است. این کتاب در هفت جلد و طی چهارده سال در فرانسه منتشر شد. کتاب داستان مردی است، در حال پیدا کردن معنای خوشبختی. در پایان جلد هفتم، راوی خوشبختی را در لذت بردن از اعجاز زندگی روزمره معرفی میکند و راه حل این خوشبختی را هنر میداند. هنرمند با آثارش به ما یادآوری میکند، چگونه به زندگی نگاه کنیم و از شکوه چیزهای کوچک به وجد بیاییم. در جایجای این کتاب، مارسل پروست از نقاشیها و تصاویر میگوید. او شیفتهی نقاشیهایی از زندگی روزمره است.
اقتصادهنرآنلاین-مهسیما شکریان؛ زمانی پروست تصمیم گرفت تا مقالهای بنویسد، تا به خوانندگانی کمک کند، که از فضای زندگی ساده خود منزجراند و زندگی افراد ثروتمند با وسایل زیبایشان را در خور حسادت میدانند. مارسل پروست به این جوانان توصیه کرد تا به موزه بروند و به تابلوی نقاشی "آداب غذاخوری"،اثر " ژان باتیست شاردن" نگاه کنند.
ممکن است انتخاب عجیبی به نظر برسد، چرا که شاردن به ندرت قهرمانان را نقاشی کرده بود. آدمهای نقاشی شاردن مشغول کتابخواندن، برگشتن از خرید و یا مادری در حال غذا دادن به بچههایش بودند. او دوست داشت لوازم آشپزخانه و تکههای نان و ظرف میوه را نقاشی کند، نه فقط قوری زیبای قهوه را. شاردن در نقاشیهایش فضاهایی را نشان میداد که در آن زندگی میکرد و توانسته بود این فضاها را برانگیزاننده و افسون کننده بیافریند. او در میان رنگها و تصویر زندگی بدهبستانی عاطفی برقرار میکرد. او فضایی را با زیبایی تمام به تصویر میکشید و به یک ناهار خانوادگی ارزش یک اجرایی بابر با یک آیین عرفانی میداد. شاردن لحظههای زندگی روزمره با آرمانیترین نوع ریبایی ترکیب میکرد و به مخاطب نشان میداد. شاردن به ما فضایی را نشان مىداد که درآن زندگى مىکرد وهمه ما هم مىتوانیم این فضا را داراى بسیارى از جذابیتهایى ببینیم که پیشتر فقط با قصرها و زندگى اشرافى همسان مىدیدیم. ما ازشاردن یاد مىگیریم که فلزهاى معمولى وسفال هم مىتوانند جذاب باشند، وقاشق وچنگال معمولى درحدسنگى قیمتى زیبایى دارند.
"وقتى دوروبرآشپزخانه تان راه مىروید، به خودتان مىگویید، چه جالب است، چه جذاب است،به زیبایى یک اثرشاردن است."
پروست این مقاله رادرسال١٨٩٥براى سردبیرمجله هنرى"رووهب دومادر" فرستاد وگفت قصد دارد پژوهشى درباره فلسفه هنرانجام دهد که درآن به معرفتى که دیدن آثارنقاشان بزرگ درمخاطب ایجادمىکند، بپردازد. البته این مقاله مورد توجه سردبیر قرارنگرفت ومنتشرنشد.
اما پروست درجاىجاى کتابش توجه ما را به نقاشىها وجزئیات زندگى روزمره جلب مىکندو سعی دارد خواننده را با معرفتی که دیدن آثار نقاشان بزرگ ایجاد میکند، آشنا کند.
نقاش دیگری که پروست به اوعلاقهاى ویژه داشت "یوهانس ورمیر" نقاش هلندى است. این نقاش نیزموضوعاتى را براى خلق اثارش انتخاب کرده که ویژگى نقاشىهاى شاردن را دارند. مثل زن خدمتکارى درحال خواندن نامه درفضاى پرنوراتاق، یاخدمتکارى درحال ریختن شیر. از دیگر نقاشىها ورمیر که پروست به طورمستقیم در جلد چهارم کتاب در جستجوی زمان از دست رفته، صفحه 257 ازآن یاد مىکند، "منظره دلفت" است. این نقاشى منظره شهرو انعکاس نور روى آب را به زیبایى به ما نشان مىدهد و آسمان نقاشى به زیبایى با چند تکه ابرجان گرفتهاست.
درنتیجه پروست ما را وادار نمىکرد که ارزش یکسانى براى همه چیز قائل شویم بلکه قصد داشت ما را تشویق کند که همه چیز را با ارزش واقعى آن بسنجیم وبى توجهى غیرمنصفانه مان را نسبت به بعضى چیزها، وشوق وذوقمان نسبت به چیزهاى دیگررا تعدیل کنیم.
بعضی از جالب ترین قسمت های نوشته های پروست، توصیف افسون امور روزمره است. مثل: مطالعه در قطار، رانندگی در شب، بوکردن گلها در بهار، نگاه کردن به بازی نور روی سطح آب. پروست به نوشتن در مورد کیک های لذیذ کوچک به نام فرانسوی مدلن معروف است. و علتش از عقایدش در مورد هنر و عادت میآید. در همان اوایل رمان راوی به ما میگوید که مدتها افسرده و غمگین بودهاست و بعد یک روز یک فنجان دمنوش و یک مدلن میخورد و ناگهان آن مزه، او را به گذشته میبرد. کاری که از بوها و مزه ها و صداها برمیآید. این تجربه به زندگی و خاطرات گذشته ما برمیگردد. بعضی مزهها یا بوها ما را به لحظهای در گذشته میبرد و از حال جدا میکند. این سفر در زمان میتواند احساسات خوشآیند یا ناخوشآیندی در ما ایجاد کند. به خاطر توصیف پروست از کیک مادلن و سیل خاطراتی که بعد از آن به ذهن پروست میآیند و به او حس امید و قدرشناسی میدهد، از آن زمان به تجربه راوی داستان "لحظه یا دم پروستی" میگویند. پروست میگوید زندگی ما دچار عادت شده، به همین زیباییهای اطرافمان را نمیبینیم و هنرمند به ما کمک میکند این پوشش عادت را از روی زندگی برداریم و دوباره با دید دیگری به زندگی نگاه کنیم و از استشتمام بوی نان تازه، یا دیدن انعکاس شهر بر روی آب به وجد بیاییم.
مطالعه بیشتر: فانوس جادویی زمان، داریوش شایگان
پروست چگونه میتواند زندگی شما را دگرگون کند، آلن دوباتن، ترجمه گلی امامی
درجستجوی زمان از دست رفته، مارسل پروست، ترجمه مهدی سحابی