گفتوگوی نوید جهانبخش با کاوه نجمآبادی
یک مجموعهدار نباید درهم خرید کند.
به گزارش هنر امروز، نوید جهانبخش: از نظر بیشتر آدمها مجموعهداری برابر با ثروتمند بودن است. آیا شما اینطور فکر میکنید؟
کاوه نجمآبادی: صد در صد.
ن.ج: دربارهی نمونههایی مثل خانم و آقای ووگل چطور فکر میکنید؟
ک.ن: آنها خیلی نادر هستند. آنها احتمالا مثل خود من به راحتی نمیتوانند برای خودشان مجموعهای گردآوری کنند. من اگر یک ماه به یک گالری بروم و یک اثر سه چهار میلیونی بخرم واقعا نمیتوانم اثر دیگری در آن زمان خریداری کنم. حداکثر مبلغی که من در ماه میتوانم خرید کنم شاید چنین حدودی باشد و اگر بخواهید مجموعهدار خوبی باشید خرید ماهی یک اثر چنین کاری برای شما نمیکند. یک مجموعهدار تقریبا از هر هنرمندی که اسم و رسمی داشته باشد کار میخرد و از بعضیها هم تمام دورههایشان را میخرد که این کاریست که هم به نفع مجموعه و سرمایهاش میشود و هم به سود هنرمند. مجموعهدار باید از نظر مالی خیالش راحت باشد و این یک واقعیت است، حالا خیلی ثروتمند را نمیدانم، اما حتما یک میزانی از ثروت و سرمایه را باید داشته باشد، در واقع باید یک مبلغ قابل توجهی در ماه داشته باشد که اصلا مهم نباشد با آن دارد خرید میکند و در این صورت باید ثروتمند باشید که بتوانید زندگی کنید.
ن.ج: اولین باری که اقدام به خرید یک اثر هنری کردید چه زمانی بود و با چه هنرمندی شروع کردید؟
ک.ن: آن وقتی که در کلاس خانم اعتمادی بودیم عادت داشتیم راحت به همدیگر کار هدیه بدهیم، ولی اولین کاری که در زندگیم خریدم چه بود؟ حقیقتا یادم نیست، مگر اینکه برویم جایی که مجموعهام را نگهداری میکنم و ببینم و بگویم آهان این اولین کاریست که خریدهام، اما در حال حاضر یادم نمیآید متاسفانه.
ن.ج: آخرین کاری که به مجموعهتان اضافه شد چطور؟
ک.ن: آخرین کاری که به مجموعهام اضافه کردم یک اثر از غزال رادپی بود که یک کار ادیشن دار از نمایشگاهش خریدم. همیشه از کارهای غزال خوشم میآمد اما بودجهام تا قبل این نرسیده بود. بعد از یک پسر جوان در گالری طراحان آزاد خرید کردم، یک مجموعه از او دیدم و از کارهایش خوشم آمد، اما باز هم اسمش یادم نمیآید، باید شناسنامهاش را نگاه کنم. اسم خیلی در خاطرم نمیماند. صورت به یادم میماند اما اسم برایم واقعا سخت است.
ن.ج: اگر بخواهید سه هنرمند را نام ببرید که باید در هر مجموعهی هنر معاصری حضور داشته باشند چه کسانی را میگویید؟
ک.ن: منظورتان هنرمند مدرن یا معاصر است؟
ن.ج: منظورم به طور کلی از هنرمندان زندهی امروز است.
ک.ن: یکتایی که متاسفانه مرد، اما میتوانم بگویم محمد احصایی، دورهی سیمانی و قدیمی پروانه اعتمادی و حسین زندهرودی.
ن.ج: تا به حال از هنرمندی خرید کردهاید که بعد از آن پشیمان شده باشید؟
ک.ن: متاسفانه بله.
ن.ج: چرا؟
ک.ن: رفتارهای بعدی هنرمند. کارهایی که کرد باعث شد دیگر دلم نخواهد اثرش را در خانهام ببینم. چون من یک اثر را میخرم برای اینکه همیشه آن را ببینم و هیچ کاری را در انبار نمیگذارم و معمولا جلوی چشمم هستند. رفتار هنرمندها میتواند باعث شود ترجیحت این باشد که کارشان را نبینی و یادشان نیفتی.
ن.ج: دربارهی خود رفتار پیش آمده چیزی نمیگویید؟
ک.ن: نه، اجازه بدهید حرفی نزنیم.
ن.ج: آیا قیمت آثار هنری میتواند معیاری برای سنجش ارزششان باشد؟
ک.ن: اصلا.
ن.ج: از نظرتان مهمترین معیارها برای خرید یک اثر چه چیزهاییست؟
ک.ن: برای من دنیای ذهنی اثریست که میبینم – چه در نقاشی، چه در مجسمه، عکس یا هر چیز دیگری – نکتهی بعدی خلاقیتیست که میبینم و نحوهی ارائهی تصورش و همینطور اجرای تمیزش.
ن.ج: چه توصیهای به هنرمندان جوان دربارهی مجموعهدارها دارید؟
ک.ن: واقعا نمیشود به آنها توصیهای کرد، چون یک خیابان دو طرفه است، هم مجموعهدار رفتارهایی دارد و هم هنرمند برای همین توصیه نمیشود کرد، چون شبیه به این میشود که بگویی باید هوای فلان کس را داشته باشی. هنرمند باید خودش باشد و فقط برای اینکه میداند کسی خریدار است نباید ارزش متفاوتی با کسی که نمیشناسد در نظر بگیرد. شاید بهترین چیزی که میتوانم بگویم این است که بهتر است انصاف در رفتار را همیشه در نظر بگیرند، چه با خریدارانشان و چه با دیگر مخاطبان آثارشان. باید انسانی و متواضع برخورد کند، چون به نظر من هنرمند باید متواضع باشد و اگر اینطور نباشد هنرمند نیست. هنرمندی که بخواهد خودش را بیش از چیزی که هست به چشم بیاورد هنرمند نیست، هنرمند بخواهد یا نخواهد به چشم میآید و این حقیقت است. مثلا کسانی را میبینی که بدون آنکه بگوید میفهمید هنرمند است، از خانهاش از پذیرایی و برخوردش. یک هنرمند همیشه متفاوت است و این را نمیشود انکار کرد چون یک چیز درونیست. اما با هیچ کس، چه خریدار و چه مخاطبانش نباید با دماغ سربالا نگاه کند.
ن.ج: توصیهتان به مجموعهدار جوانی که به تازگی گردآوری مجموعهی خودش را آغاز کرده است چیست؟
ک.ن: حتما برای خودش یک مشاور هنری داشته باشد. برای اینکه چیزی که من دیدهام این بوده که وقتی مجموعهی یک مجموعهدار را دیدهام از خودم پرسیدهام که اصلا اینها چه ارتباطی به همدیگر دارند؟ نمیتوانستی چهارتا کاری که همنشینی دارند کنار هم بگذاری؟ کارهایی که مثلا آسیبی به هم نزنند. عموما برای این مجموعههایی شبیه به توصیف من را میبینید که فقط آثاری را میخرند که اسمی پشتش بوده، در حالی که با همان پول و حتی مبالغ کمتر میتوانستند آثار ارزشمندتری داشته باشند و مجموعهشان با هم هماهنگتر باشد. اگر میگویم مشاور برای این است که اولا بدانند که با توجه به سرمایهشان بهتر است از کجا شروع کنند و هم اینکه با یک سلیقهی خاص مجموعه را جمعاوری کنند، نه اینکه مثلا چون شما اسم دارید از شما بخرم، بعد از نفر بعدی که تعریفش را شنیدم بخرم و هرچه پیش آمد تهیه کنم. یک مجموعهدار نباید در هم خرید کند، باید جدا کند و انتخاب کند، مشاور هم در این مسیر میتواند بیشترین کمک را به مجموعهدار کند.
ن.ج: در ایران کسانی را میشناسید که در این کار مناسب باشند؟
ک.ن: بله حتما هستند.
ن.ج: میتوانید نام ببرید؟
ک.ن: نه در آن صورت تبلیغات کردهام، اما میتوانم بگویم حتما کسانی در این زمینه هستند که مناسب باشند.
ن.ج: بهترین مجموعههای خصوصی که تا به حال در ایران دیدهاید متعلق به چه کسانیست؟
ک.ن: فریدون آو، فرشاد ماهوتفروش، یکی از دوستان دیگرم که شاید خیلی معروف نباشد و حتی به نوعی مجموعهدار هم نباشد – چون بیشتر آثار را دوستانش به او هدیه دادهاند – اما مجموعهی خوبی دارد به نام عباس زاهدی. مجموعهی خوب دیگری که به خاطر دارم مجموعهی خانوادگی وحید معظمیست که واقعا قطعات فوقالعادهای در آن جمع شده است. اینهایی که نام بردم نمونههای خوبی هستند که با یک سلیقهی مشخص و همراه با دانش و بینشی دقیق مجموعههای خود را جمع کردهاند. اما بیشتر مجموعهدارها میترسند آثارشان را به شما نشان دهند و بخش دیگریشان هم همانهایی هستند که مجموعههای گران و بیسلیقهای دارند. پول خوبی هم برای این کار خرج میکنند تا جایی که یک بار به یکیشان گفتم آقا تو زن و بچه داری مراقب باش و اول یک خانه برای خودت و زن و بچهات بخر و بعد هر کاری دوست داری انجام بده. اینها از بهترینهایی مانند محصص و زندهرودی آثار زیادی دارند که وقتی نگاه میکنید با خودتان میگویید چطور توانستی و چنین چیزی را خریدهای؟ فقط خریدهای، هرچیزی را بهت گفتهاند خریدهای. شاید وجود این افراد و زیاد بودنشان باعث شود آدم مجموعهداری را فقط یک کار اقتصادی ببیند. قبول دارم که یک زمانی مجموعهداری یک کاری بر اساس علاقه و احساس مسئولیت نسبت به جامعه و هنر بود، اما الان فقط جنبهی سرمایه پیدا کرده است، چون بهترین ابزار است برای اینکه پولت را از این کشور به کشور دیگری ببری بدون آنکه پولی بدهی و هیچ کس کاری به کار این ندارد که یک اثر را در یک حراجی بفروشی، اما اگر بخواهی پول نقد ببری همهچیز فرق میکند.
منبع: سایت موبایل آرت پروجکتس