{{weatherData.name}} {{weatherData.weather.main}} ℃ {{weatherData.main.temp}}

نقد،تحلیل و بررسی فیلم "دزد دوچرخه" ویتوریو دسیکا

نقد،تحلیل و بررسی فیلم "دزد دوچرخه" ویتوریو دسیکا
کدخبر : 15920

فیلمی نئورئالیستی این فیلم به عنوان یکی از متحول‌کننده‌ترین و تأثیرگذارترین فیلم‌های تاریخ سینمای جهان شناخته شده‌است.

به گزارش هنر ام‌روز، "دزد دوچرخه" ١٩۴٨ Bicycle thieves (به ایتالیایی: Ladri di biciclette) این فیلم، که مانند سایر فیلم‌های نئورئالیستی، در خارج از استودیو و در فضای واقعیِ محله‌های شهر ساخته شده و خواهان ارتباط مستقیم با واقعیات جامعه است.

کارگردان: ویتوریو دسیکا

تهیه‌کننده: پرودوزیونی دسیکا

نویسنده: چزاره زاواتینی

داستان اصلی: لویجی بارتولینی

 موسیقی: آلساندرو کیگومینی

 ژانر : درام

  بازیگران: لمبرتو مگیورنی،آنتونیو ریچی، انزو استایلو، برونو ریچی، لیانلا کارل، ماریا ریچی

مهم ترین جوایز کسب شده :

اسکار افتخاری بهترین فیلم غیر انگلیسی

 کاندیدای اسکار بهترین فیلمنامه

 کاندیدای اسکار بهترین مستند بلند

برنده جایزه بهترین فیلم خارجی از بفتا،بودیل و گلدن گلوب

برنده بهترین فیلم ،بهترین کارگردانی، بهترین فیلمنامه ،بهترین فیلمبرداری،بهترین داستان اورجینال، و بهترین امتیاز از ⁣سندیکای ملی روزنامه نگارانن ⁣ایتالیایی

خلاصه داستان :

آنتونیو ریچی به زحمت توانسته شغل چسباندن پوستر بر روی دیوار را بدست آورد. او برای انجام این کار نیاز به یک دوچرخه دارد اما در اولین روز کار دوچرخه او را می دزدند. حال آنتونیو به همراه پسرش به دنبال این دزد می گردد و...

تریلر اصلی فیلم دزد دوچرخه

 

 افتخارات کسب شده دزد دوچرخه :

در فهرست ۲۵۰ فیلم برتر تاریخ سینما در وب‌گاه IMDb در رتبهٔ ۸۷ قرار دارد.

این فیلم به عنوان ششمین فیلم برتر تاریخ سینما در آخرین نظر سنجی کارگردانان که در سال ۲۰۰۲ برگزار شد انتخاب گردید.

 مجله معتبر سینمایی سایت اند ساوند در سال ۱۹۵۲ "دزد دوچرخه" را به‌عنوان بهترین فیلم تاریخ سینما انتخاب کرد. 

این فیلم در نظرسنجی معتبر سایت اند ساوند که هر 10 سال انجام می گیرد جزو 50 فیلم برتر تاریخ سینما قرار گرفت.

این فیلم به عنوان ششمین فیلم برتر تاریخ سینما در آخرین نظر سنجی کارگردانان که در سال 2002 برگزار شد انتخاب گردید.

انجمن فیلم بریتانیا آن را در فهرست ۱۰ فیلمی که تا پیش از ۱۴ سالگی باید دید، قرار داده است.

روایت سرگردانی قهرمان داستان در سطح گسترده ای مورد تقلید کارگردان های دیگری قرار گرفت. حتّی یک کمپانی آمریکایی پیشنهاد کرد که دسیکا و زاواتینی همین فیلم را مجدّداً در هالیوود بسازند، اما آنها قبول نکردند، زیرا واقعیّت این است که تمام قدرت دسیکا در بازسازی و تجسّم ایتالیای بعد از جنگ بود، ایتالیای بی کار، درمانده و فقیر و مردم مضطرب، مأیوس و غمگین...

photo_2022-08-15_12-05-45

 

 

 چرا باید این فیلم را دید؟ 

صحبت کردن درباره بعضی از فیلم ها هر چند تکراری که باشد اما لذت بخش است.

دزدان دوچرخه شاهکار ویتوریو دسیکا از آن دست فیلم هایی است که در عین دل نشینی و دوست داشتنی بودن سخت و دردناک هستند.

دسیکا به همراه زاواتینی شاهکاری را خلق کردند به دور از تمام زرق و برق های استودیویی، موجی را به نام نئورئالیسم به وجود آوردند که تحولی عظیم در سینما ایجاد کرد.

سینمایی ناب که در عین سادگی مهم و تاثیرگذار بود.

سینمایی که با استفاده از واقعیت های روز و نا بازیگران حس واقعی بودن دنیای فیلم را بیش از پیش منتقل می کرد.

دزدان دوچرخه فیلمی است که نمی شود آن را دید و با شخصیت های فیلم همراه نشد.

با غم و رنجی که می کشند و سختی ای را که تحمل می کنند.

فیلم آن قدر خوش ساخت و عالی است که برای بیننده راهی جز همراهی و پذیرفتن نمی گذارد.

فیلم نقاط قوت زیادی دارد اما اوج کار دسیکا را می توان در پایان بندی بی نظیر فیلم دانست.پایانی شاهکار و بی رقیب در سینما.

 

تیتراژ و سکانس آغازین دزد دوچرخه 

 دزدان دوچرخه تصویری از بحران زندگی مردم ایتالیا (رم) در سال های اولیه پس از جنگ است، دورانی که اکثریت مردم با فقر و گرسنگی دست وپنجه نرم میکنند و داشتن شغلی هرچند کوچک برای آنان غنیمت شمرده می شود .

«ریچی» مردی خوش قلب و خانواده دوست است که در میان انبوه اسامی مراجعه کنندگان به اداره ی کاریابی نامش خوانده می شود تا زیر نظر شهرداری به نصب پوستر و اعلامیه های مختلف در سطح شهر مشغول شود اما لازمه ی کسب این شغل داشتن دوچرخه است !

ریچی که در حال حاضر دوچرخه ای ندارد برای از دست ندادن کار، قبول میکند که صبح روز بعد با دوچرخه ی خود در محل کار حاضر شود و کارش را شروع کند ! 

«ماریا»، همسر وظیفه شناس ریچی با آگاهی ازین موضوع ملافه های خانه را شسته و به فروش میگذارد تا هزینه آزاد کردن دوچرخه که در گِرو بود تامین شود.

photo_2022-08-15_12-09-31

 

 نکته‌ای که در شروع فیلم بسیار حائز اهمیت است، میزانسنی است که بر جدایی کاراکتر اصلی از جمع حکایت دارد.

 ریچی جدای از باقی مردان بیکار در فورگراند قاب نشسته است. او را صدا زده و برای کار جدید فرا می‌خوانند. این میزانسن که حاکی از جدایی فرد (کاراکتر اصلی) از جمع است، یک لحظه‌ی تصادفی نیست که بتوان راحت از آن گذر کرد. این جدایی و این میزانسن، تمامِ فیلم دزدان دوچرخه و نوع نگاه آن است. نگاهی که در آن، گویی تمام جهان و تمام انسان‌های جامعه کمر به نابودی ریچی بسته‌اند و اینگونه دوگانه‌ای شکل می‌گیرد که تا آخرین لحظه‌ی فیلم نیز موضوعیت دارد: دوگانه‌ی فرد/جمع.

در سکانس اول می‌بینم که مسئول پی در پی اسم ریچی  را صدا میزند تا شغلی که برایش پیدا شده است را معرفی کند ولی ریچی دور از جمعیت در گوشه ای نا امید نشسته است. 

صحنه اول فیلم به خوبی بازگو کننده دوران ایتالیا بعد جنگ جهانی است که مردم هرجور که شده خواستار پیداکردن کار هستند.

سکانسی که ریچی به شرکتی که در ان قرار است کارکند میرود و مدیر با تمسخر میگوید چرا دوچرخه را با خودت اوردی به خوبی نشان دهنده این است که دوچرخه برای مدیر صرفا یک وسیله است ولی برای ریچی حکم زندگی دارد.

photo_2022-08-15_12-10-35

 

 شاید یک پلان در فیلم وجود داشته باشد که بتوان در آن، ظرافت کار یک هنرمند در پرده برداشتن از شرایط اجتماع را دید؛ زمانی که ریچی همراه با ماریا برای تحویل چند تکه روانداز تمیز و پس گرفتن دوچرخه به یک محل معین برای نگهداری اجناس مردم مراجعه می‌کنند، یک پلان بسیار خوب وجود دارد که از نظر من، بهترین لحظه‌ی فیلم است. جایی که دوربین، از نگاه ریچی، اتاق نگهداری اجناس را می‌نگرد. دوربین، مردی را در وسط اتاق نشان می‌دهد که برای افزودن به اجناس تلنبار شده در اتاق، از جایی بالا می‌رود و دوربین همراه با حرکت مرد، آرام به بالا تیلت می‌کند و از طریق زاویه و چشم‌انداز خاص دوربین، انبوه اجناسِ گرو گذاشته شده ناگهان بر سرمان و بر سر ریچی خراب می‌شود.

این پلان با این حرکت ساده‌ی دوربین، کاری می‌کند که بدون تظاهر و تصنع، وضعیت اجتماع در دل ما روشن شود. با این پلان، حس ما در کمال ایجاز، وضعیت جامعه را از طریق تعمیمی باورپذیر درک می‌کند. اما از این دست تلاش‌های چشم‌گیر و تحسین‌برانگیز در دزدان دوچرخه دیده نمی‌شود.

photo_2022-08-15_12-44-29

 

کارگردان در فیلم خود از نمادهای فقر نیز استفاده می کند. جایی که ریچی و همسرش برای فروش لحاف ها می روند، طبقه هایی از لحاف های فروخته شده را می بینیم که نشانگر وضعیت بد مالی اطرافیان آنهاست.

photo_2022-08-15_12-45-10

 

داستان فیلم بسیار پویا و غیر قابل حدس است و اتفاقات مدام ما را غافلگیر می کنند.

 در صحنه ای که آنتونیو همسرش را پیش زن فالگیر می برد و به پسربچه ای سفارش می کند که مواظب دوچرخه اش باشد همه منتظر این هستیم که پس از بازگشت دوچرخه دزدیده شده باشد ولی از جای خود تکان نمی خورد.

photo_2022-08-15_16-06-16

 

موسیقی فیلم دزد دوچرخه

 روز اول کار را می‌بینیم. ریچی بالای نردبان در حال چسباندن اعلامیه بازیگر زنی به دیوار است. دوچرخه‌اش با فاصله از نردبان به دیوار تکیه داده شده است. این صحنه کمی باعث ایجاد تناقض با یکی از صحنه‌های اولیه فیلم می‌شود. در صحنه‌ای که ریچی برای استخدام به شرکت مراجعه می‌کند می‌بینیم که حتی حاضر نیست دوچرخه‌‌اش را لحظه‌ای از روی شانه خود به زمین بگذارد ولی اینجا می‌بینیم که در یک محیط شلوغ آن را با فاصله از نردبان به حال خود رها کرده است.در سکانس دزدی نوع حرکت‌ دوربین، میزانسن و مهمتر از همه اسم فیلم همه دست به دست هم می‌دهند تا تعلیق به وجود بیاید. مخاطب مشخصا می‌داند باید منتظر دزدی باشد. در واقع از همان لحظه اول که با نام فیلم آشنا می‌شویم و سپس مشخص شدن نیاز و علاقه شدید ریچی به دوچرخه، تماشاگر وارد تعلیق ساخته شده از سوی دسیکا می‌شود و انتظار دزدی را می‌کشد. به هر حال صحنه دزدی اتفاق می‌افتد.

photo_2022-08-15_16-08-53

 

سکانس دزدی دوچرخه

 داستان فیلم یک تراژدی تمام عیار است.ریکی مردی است که برای برپا داشتن زندگی خود در پایین ترین حد ممکن مجبور است پسرش را ساعت ها به پمپ بنزین برای کار کردن بفرستد...

او در جامعه ای پر از فقر و خودبینی و با مردمی زندگی میکند که یا مثل او هستند و یا از قشر مرفه های بی درد.ولی هر دو گروه با هم یک وجه اشتراک دارند:

"خود بینی و بی توجهی به دیگران".

مردمانی که به راحتی دزدی میکنند,به راحتی دروغ می گویند,مردمانی که حاضر نیستند برای دیگران کاری انجام دهند و فقط خود و خانواده ی خودشان را میبند و یا حتی به یک پسر کوچک و نحیف بی توجه هستند...

سکانس بعدی در اداره پلیس که ریچی اصرار میکند تا پلیس هرچه زودتر به جستجوی دوچرخه بپردازد که ناگهان یکی از کارکنان میپرسد که مسئله مهمی است قربان؟

و رئیس پلیس می‌گوید: نه بابا فقط یه دوچرخه گم شده.

 

photo_2022-08-15_16-10-35

 

روحِ فیلم دزد دوچرخه حولِ بیچارگی فقرا دور می‌زند.آنتونیو همچون مسیح، مردی فقیر است. شخصیت اصلی هیچ نقص تراژیکی ندارد جز فقر. پس داستان او موازی با داستان صلیب است. ستمی‌ وحشتناک که بر یک انسان بی‌گناه می‌رود اما در این مورد آسیب وارد شده بر شخصیت اصلی مجبورمان می‌کند به این فکر کنیم که تحت شرایط مشابه چه خواهیم کرد؟ معمای فیلم هم همین است. آیا ما در چنین وضعیتی صلیب را تحمل می‌کنیم یا تصمیم‌هایی از سر ناچاری می‌گیریم؟

photo_2022-08-15_16-15-10

 

‍ (دزد دوچرخه) به عنوان یک شاهکار رسمی تثبیت شده و کمی شگفت انگیزه که بعد از سال‌ها که دوباره آن را نگاه می‌کنید هنوز زنده است و قدرت تازگی دارد.

فیلم تراژدی یک مرد کوچک در دنیای بزرگ را به تصویر می کشد. دوچرخه شخصیت اصلی که واقعا به آن نیاز دارد دزدیده می شود. او بدون این دوچرخه نمی تواند کار کند، پس به همراه پسرش شروع به جستجو برای پیدا کردن دوچرخه اش می کند. فوق العاده است که یک رویداد به ظاهر ناچیز، بدون کارهای هنری خیلی پیچیده و در ساده ترین شکل، می تواند چنین فیلم زیبا و احساسی را به بیننده نمایش دهد.

ما شاهد صحنه‌هایی از صبح روز دزدی هستیم که ریچی به همراه تعدادی از دوستانش و برونو به بازار فروش دوچرخه‌ها می‌آیند تا شاید ردی از دوچرخه دزدیده شده را بیابند. اما انگار هر چه جلوتر می‌روند ناامید‌تر می‌شوند و از یافتن دوچرخه دورتر.

photo_2022-08-15_16-35-40

 

سکانس تاثیر گذار 

 

خط داستانی فیلم از اینجا به حداکثر تاثیر گذاری خود می‌رسد و مخاطب پا به پای ریچی و پسرش برای پیدا کردن دوچرخه دغدغه دارد!  

تحمل فشارهای عصبی و نگرانی پدر و ترس از دست دادن کار و از طرفی غرور او در مقابل همسر و فرزندش به بهترین شکل ممکن نمایش داده می شود.

مردم شهر به بی ایمانی رسیده اند و بارش باران در روز یکشنبه را فقط مانعی برای کسب و کار می دانند نه بیشتر !

کلیسا به پلی برای رسیدن به یک وعده غذای گرم بدل می شود که مردم فقیر به ناچار در آن حضور پیدا می کنند و بازار فالگیر ها و رمال ها بیش از پیش داغ است.

photo_2022-08-15_16-37-31

 

یکی از بیاد ماندنی ترین صحنه های تاریخ سینما

photo_2022-08-15_16-53-27

 

 ریچی همراه با پسر خردسالش در تعقیب یک پیرمرد فقیر – که احتمالا دزد دوچرخه‌ی ریچی را می‌شناسد – پا به یک کلیسا می‌گذارند. کاملا معلوم است که تغییر مسیر کاراکتر و پا گذاشتنش به این کلیسا، درخواست فیلم‌ساز از اوست و نه سیر طبیعی و غیرمتظاهرانه‌ی داستان. دسیکا می‌خواهد از طریق نمایش مراسم کلیسا و انبوه فقرایی که برای یک وعده غذا پا به این مکان گذاشته‌اند، شعار اجتماعی بدهد و در این بین، کاراکتر و قصه‌اش را هم وارد این بازی می‌کند. تمام دقایق سکانس کلیسا و تعقیب و گریز کاراکترها با نماهای پرتعداد از مراسم و تشریفات مذهبی، تبدیل به یک «نمایشِ» کسل‌کننده و متظاهرانه می‌شود؛ نمایشی که به راحتی می‌توانست در فیلم وجود نداشته‌ باشد و یا در موقعیتی اتفاق بیفتد که فایده‌اش برای تماشاچی در تناسب با زمان صرف شده قرار بگیرد. اما تمام دزدان دوچرخه‌، بسط‌ داده شده‌ی همین سکانس نمایشی و بی‌حس و حال است. یعنی قصه‌ی دزدیده شدن دوچرخه‌ی ریچی، صرفا بهانه‌ای است برای آنکه دوربین دسیکا همچون یک آرشیویست یا مستندساز، به خیابان‌های رم سرک بکشد و واقعیت را در چشمان تماشاچی فرو کند و منتقدان نیز از این بابت خوشنود باشند. اما کجا خبری از قصه و انسان است؟

photo_2022-08-15_16-55-25

 

سرجیو لئونه در نقشی کوتاه در فیلم دزد دوچرخه ساخته ویتوریو دسیکا 1948

( اولین نفر سمت چپ , سرجیو لئونه)

photo_2022-08-15_16-56-13

 

سکانس کلیسا 

سکانسی که ریچی و پسرش برونو به کلیسا میروند کلیسا پر است از ادم های فقیر که حتی پول اصلاح صورت خود را ندارند به کلیسا می آیند که از غذا ها بخورند کمی استراحت کنند. 

آنتونیو و پسرش برونو در کوچه‌ها و خیابان‌ها در‌هاله‌ای از تنهایی و بیگانگی با اجتماع به سر می‌برند. آن‌ها نه‌تنها توسط سیستم بلکه توسط جامعه طرد شده‌اند و گویی زمانه نیز آن‌ها را فراموش کرده است. حتی وقتی به‌دنبال یافتن دزد و آن پیرمردی که نشانه ای از او دارد وارد کلیسا می‌شوند این پدر و پسر غریبانه و خسته از بی عدالتی و فقر، تنهایند و راه به جایی نمی‌برند.

دسیکا نشان می‌دهد که هر چقدر هم ایمان در زندگی انسان‌ها نقش پر رنگی داشته باشد از سوی مقابل «فقر» به‌راحتی می‌تواند ایمانِ انسان را نشانه بگیرد. 

ریچی و برونو ساعت‌ها مشغول گشتن در خیابان‌ها و کوچه‌های رم می‌شوند. این موضوع به عنوان تئوری تعقیب از سوی زاواتینی به عنوان یکی از اصول سینمای نئورئالیسم مطرح شده بود. تعقیب به این معنا که دوربین باید در کوچه و خیابان با شخصیت‌های فیلم حرکت کند و با هم سفر کنند. در این سفر خصوصیات، غرایز و شخصیت هر کدام از کارکتر‌ها برای مخاطب نمایان شود. این تئوری را زاواتینی به خوبی در فیلمنامه "دزدان دوچرخه"به کار برد. در طول گشت و گذار ریچی و برونو در کوچه‌ها آن‌ها حتی دزد را هم می‌بینند اما او باز هم از چنگ آن‌ها می‌گریزد. 

photo_2022-08-15_16-57-12

 

‌این فیلم تصویری از استیصال و رنج زیستن است... 

photo_2022-08-15_16-59-08

‍  در این مسیر "برونو" نقش یک فرد مظلوم و نادیده گرفته شده و همچنین نقش یک ناظر تمام عیار را دارد.

چشمان تیز بین او بر خلاف چشمان پدرش که فقط دوچرخه ی گم شده اش را میبند,تمام مردم دور و اطرافش را میبیند.او یک جهان بینی کامل دارد.او فقر ها و نداری ها و دزدی ها و حتی فلاکت و تحقیر پدرش را به چشم میبیند.

اما باز هم علی رغم خستگی های بی اندازه اش,شانه به شانه ی پدرش مانند یک فرد بزرگسال و راهنما,برای کمک به پدرش راه می افتد.

اما او نه تنها از طرف مردم نادیده گرفته میشود بلکه از طرف پدرش نیز نادیده فرض می شود.

او بارها در زیر باران خیس می شود,از خستگی بر زمین می افتد,تا مرز تصادف کردن پیش میرود,در شهر به این بزرگی تک و تنها رها می شود,اما پدرش جواب او را تنها با یک سیلی محکم به گوشش می دهد...

گریه ی برونو به خاطر درد ناشی از سیلی نیست.این سیلی بهانه ای برای گریه ی برونو کوچک در قبال تحمل چند سال فلاکت مالی-چند سال کار کردن-دیدن وضع بد مردم-دیدن فلاکت پدر-دیدن سختی های مادر-دیدن بی توجهی های پدر و... بود.

گریه ای واقعا اشک مخاطب را هم در می اورد.

برونو یک کودک صاف و پاک است.کسی که بر خلاف پدرش ذهن و فکرش خالی از کار و مشغله و مشکلات زندگی است.او به سبب درون پاک و بچگی اش دوست دارد مانند مانند کودکان اشرافی و پول دار غذا بخورد و حتی مثل انها باشد.

حال که از صبح تا عصر پدر و پسر در به در به دنبال دوچرخه میگردند و خسته و کوفته و ناراحت از ادامه راه نا امید می شوند,ناگهان "ریکی" در اوج نا امیدی جهان بینی خود را تغییر می دهد...

او تصمیم میگیرد که برای دلجویی پسرش هم که شده(به خاطر سیلی) او را به یک رستوران اشرافی ببرد تا برای یک دقیقه هم که شده "مست کنند" و حال که زندگیشان بهتر نشده,برای یک لحظه هم که شده غذای اشرافی ها را بخورند و خوش باشند...

در همین حین,پدر برونو(ریکی) میگوید:

"وقتی من قرار باشه اخرش بمیرم,چرا باید از غصه خودمو بکشم؟!"

photo_2022-08-15_17-01-34

 

دزدان دوچرخه

تنهایی آدمی در جامعه‌ای بی‌ترحم که همه در آن قربانی می‌شوند مضمونی دیرآشنا است. اما پرداخت بصری دسیکا از شهر و آدم‌هایش و بازی لامبرتو ماجورانی، مردی که با ربوده شدن دوچرخه‌اش بی‌همه‌چیز می‌شود، و انتسو استایولا، پسرکی که همیشه فکر می‌کنم او را جایی اطراف خود دیده‌ام، مرا با خود می‌برد.

 

انزو استایولا   بازیگر فیلم دزد دوچرخه

photo_2022-08-15_17-02-45

 

سکانس رستوران​

 کارگردان در فیلم خود از نمادهای فقر نیز استفاده می کند. جایی که ریچی و همسرش برای فروش لحاف ها می روند، طبقه هایی از لحاف های فروخته شده را می بینیم که نشانگر وضعیت بد مالی اطرافیان آنهاست. و یا رستورانی که ریچی و پسرش در آن غذا می خورند و خانواده ای از طبقه دیگر به نمایش درمی آید.در سکانس رستوران تضاد فقر ریچی در خرید غذای مورد نظر برونو در برابر خانواده ثروتمندی که در رستوران مشغول غذا خوردن هستند به زیبایی به تصویر کشیده شده.

برونو موقع غذا خوردن حتی طریقه استفاده درست قاشق چنگال را بلد نیست ولی دختر هم سنی که پشت سر او نشسته غذایی با قیمت بالا را می‌خورد و گه گاهی هم با قیافه خالی از عاطفه به برونو نگاه می‌کند. 

دسیکا در این اثر بی همتا، بخصوص در تصویر کردن روابط میان پدر و پسر، موفقیتی در حد اعجاز دارد. (به عنوان مثال در این زمینه می توان به دعوا و آشتی آنان که در اثر اوج گیری عصبانیت ناشی از لحظات و موقعیت های بحرانی و خستگی روحی و جسمی پدر، بر سر یک بشقاب غذای گرم، به عنوان یکی از برجسته ترین و به یاد ماندنی ترین لحظات این اثر اشاره کرد).

photo_2022-08-15_17-04-01

 

آنتونیو و پسرش بعد از جستجوی نافرجام دوچرخه و ناامیدی از پیدا شدنش، تصمیم می‌گیرن برای لحظاتی هرچند کوتاه، از غم و غصه رها بشن.

 این سکانس در اوج لحظات دراماتیک و ناراحت کننده فیلم، همزمان با خنده های این دو نفر، لبخندی شیرین و لذت بخش بر لبان بیننده میاره. حسی کم نظیر و فوق العاده که شاهکار دسیکا رو تکمیل می‌کنه.

photo_2022-08-15_17-11-41

 

سکانس فراموش نشدنی

 

‍  در اینجا دسیکا نشان می‌دهد که هرچقدر «مذهب» در زندگی انسان‌ها نقش داشته باشد اما «فقر» به‌راحتی می‌تواند ایمانِ انسان را نشانه بگیرد. با وجود این موانع وقتی آنتونیو دزد را پیدا می‌کند، انتظار می‌رود که اتفاقی خوب برای زندگی‌اش بیافتد اما می‌بینیم که دزد فقیرتر و گرفتار مصائب و مریضی و مشکلات بیشتری از آنتونیوست.

ریچی و برونو دزد را می‌یابند. اما او به جرم خود اعتراف نمی‌کند و خود را به غش کردن می‌زند. ریچی پلیس را خبر می‌کند اما پلیس هم در خانه او چیزی نمی‌یابد. مردم نیز با ریچی درگیر می‌شوند و او را متهم می‌کنند که سلامت جوان را به خطر انداخته است و با او بد رفتار می‌کنند. در اینجا باز هم کارگردانی غوغاست. مثل سکانس دزدی مثل سکانس استخدام و … میزانسنی را شاهد هستیم که انگار کل شهر علیه ریچی‌اند.  انگار همه این افراد دست به یکی کرده‌اند تا ریچی تباه شود. تباهی و نابودی‌ که شاید از نظر دسیکا در اثر جنگ باشد. به هر حال ریچی در اوج بدبختی مجبور می‌شود که آخرین امید خود برای یافتن دوچرخه را نیز رها کند. انگار دیگر همه چیز را از دست داده است.

photo_2022-08-15_17-14-19

 

"دزد دوچرخه" شاهکاری نئورئال، که فقر عمومی ایتالیا بعد از جنگ جهانی دوم را روایت می‌کند.

فیلم به دنبال ایجاد حس هم‌دردی تماشاگر با جامعه‌ی فلاکت‌زده‌ ایتالیا است.وقتی که افراد جامعه برای گرسنه نماندن مجبور هستند دست به سرقت از یکدیگر بزنند. 

photo_2022-08-15_18-12-59

 

هنر «دزدان دوچرخه» در سادگی آن است : جستجوی پدر و پسر که رفته رفته بیشتر به سوی ناامیدی میل می کند. «دزدان دوچرخه» قلبا احساسات انسانی را شامل می شود. تصمیم غرورآمیز پدر خانواده برای نجات خانواده خود و امید و ایمان رو به زوال پسر خانواده به پدرش.

 «دزدان دوچرخه» اثری قابل ستایش است که مشکلات دوران خود مانند بیکاری، فقر و افسردگی را به زیبایی به نمایش درمی آورد. دسیکا با نمایش پوچی زندگی روزانه و تاکید بر اعتقاده به سرنوشت جامعه، سوالی را مطرح می کند که آیا پاسخی برای مشکلات جامعه وجود دارد؟. از فرد زاهد و دیندار تا طبقه متوسط و بورژوا، تا طبقه کارگری همه آنتونیو و پسرش را با مشکلشان تنها می گذارند، انگار که هر کس برای خود زندگی می کند. اما دسیکا بر اهمیت زندگی اجتماعی با نشان دادن جماعتی از خلافکار ها و مردم محله که برای حمایت از همسایه (هرچند گناهکار) شان دور آنتونیو را گرفته بودند، تاکید زیادی می کند.

 

ویتوریو دسیکا در پشت صحنه فیلم "دزد دوچرخه"

photo_2022-08-15_18-14-13

 

‍ دوگانه‌ی ریچی و جامعه

 در تمام طول فیلم، هدف ریچی دربرابر خواسته‌ی جمع قرار دارد و حس ما این دوگانه را در حکمِ تساویِ جامعه با دزد (جمع=دزد) دریافت می‌کند. دلیل قطعی بر صدق ادعای بنده، مثال دوم، مربوط به لحظات حمایت تعداد کثیری از افراد از دزد دوچرخه‌ی ریچی است. کافی است به نماهایی که دوربین در مواجهه با این افراد می‌گیرد توجه کنیم؛ به طور مثال در لحظاتی که درگیری ریچی با این افراد به اوج خود می‌رسد، نمایی از روبروی تعدادی از این مردان وجود دارد که کاملا ما را دربرابر این جمع قرار می‌دهد: نمایی که حدود ده مرد جوان، عرض قاب را به طور هولناکی پر کرده‌اند و همگی رو به ما و رو به شخصیت اصلی جبهه گرفته‌اند. حسی که از این پلان ناشی می‌شود کاملا مشخص است و نیاز به توضیح بیش‌تر ندارد. در دزدان دوچرخه، ریچی برای پس گرفتن دارایی‌اش، دربرابر تمام جامعه قرار دارد و با توجه به اینکه علی‌القاعده ما به عنوان تماشاچی باید همسو با ریچی و هدفش باشیم، تماشاچی نیز ناخودآگاه دربرابر اجتماع قرار گرفته و آن را آنتی‌پاتیک می‌بیند؛ همان اجتماعی که در سکانس ابتدایی، ریچی به آن تعلق ندارد، در سکانس دزدیدن دوچرخه، کمک به فرار سارق می‌کند.

 

سکانس پایانی فیلم دزد دوچرخه 

 

‍  باز هم غوغای میزانسن و دوربین. دوچرخه‌ای که بی صاحب به دیوار تکیه داده شده، ریچی که همه چیز را از دست داده و فقط دوچرخه‌اش را می‌خواهد و دسیکایی که بی‌رحمانه پشت دوربین نقشه می‌کشد. ریچی به برونو می‌گوید که به خانه برود. اما برونو از اتوبوس جا می‌ماند. باز هم تقدیر بد ریچی (یا توفیق اجباری) باعث می‌شود که پسرش هم شاهد فروپاشی و اضمحلال اخلاقی پدرش باشد. ریچی به سمت دوچرخه می‌رود و آن را می‌دزدد. در حالی که صحنه کاملا خلوت بود ناگهان مردم به سمت او یورش می‌برند. مردمی که معلوم نیست وقتی دوچرخه ریچی دزدیده می‌شدکجا بودند و انگار فقط می‌خواهند ریچی نابود شود. و اینگونه دسیکا آخرین تیر خود را هم به پیکر این مرد بدبخت شلیک می‌کند و ریچی از لحاظ اخلاقی هم فرو می‌پاشد. فروپاشی که مقابل پسرش اتفاق می ‌افتد. ریچی را می‌گیرند، کتک می‌زنند و می‌خواهند تحویل پلیس دهند. اما با دیدن پسرش از این کار منصرف می‌شوند. ریچی برای اینکه قربانی شده بود و حق خود را خورده شده می‌دید تصمیم گرفت حق شخص دیگری را بخورد. و این چرخه همین طور ادامه پیدا می‌کند. نگاه انتقادی دسیکا به این موضوع جالب است. او ریچی را مقصر نمی‌بیند بلکه جامعه را مقصر می‌داند. در واقع جامعه ریچی را دزد می‌کند. وقتی پیش پلیس می‌رود تا دزدیده‌ شدن دوچرخه‌اش را گزارش دهد و پلیس به او اعتنایی نمی‌کند نتیجه‌اش این می‌شود که او هم دوچرخه شخص دیگری را می‌دزدد. سکانس پایانی شاهکار است. شاید کنار پایان‌بندی سینما پارادیزو بهترین پایان بندی تاریخ ایتالیا باشد. برونو گریه می‌کند و دست در دست پدرش قدم می‌زند. برونو شاهد زوال و اضمحلال اخلاقی پدرش بوده و او را که همیشه مرد شریفی می‌دانسته در حال دزدی دیده است. از طرفی ریچی کاملا فرو پاشیده. این دو دست همدیگر را می‌گیرند. شاید از روی عشق شاید هم از سر بدبختی ! ولی هر چه که هست به هم نیاز دارند. قطره اشکی برای اولین بار روی صورت ریچی نمایان می‌شود. دست در دست هم به قدم زدن ادامه می‌دهند. به کجا ؟ معلوم نیست … شاید به سمت انحطاط بیشتر …

photo_2022-08-15_18-18-45

 

واپسین حرکت پسرک که دستش را در دست پدر می لغزاند،اغلب بد تفسیر شده است.اگر این حرکت را نوعی امتیاز دادن به تماشاگر بدانیم این فیلم را بی ارزش کرده ایم.اگر دسیکا رضایت تماشاگران را فراهم می آورد به این دلیل است که این حرکت،جزو منطقی درام است.

این حرکت نشان می دهد که رابطه پدر و پسر وارد مرحله تازه ای شده که تقریبا نوعی بلوغ است.تاکنون پسر،پدرش را خدا می دانسته،و روابطشان بر تحسین پدر از سوی پسر استوار بوده است،پدر با کاری که می کند میان این روابط مصالحه برقرار می سازد.

آن دو درحالی که کنار هم راه می روند و دستهایشان آزاد و آویزان است اشک می ریزند.این اشک نشانه نومیدی آنان به خاطر بهشتی از دست رفته است.ولی پسر به سوی پدری که از چشمش افتاده باز می گردد و از این پس او را به عنوان یک انسان و نیز فردی که مایه شرم است دوست خواهد داشت.

دست پسر که در دست پدر می لغزد نه نماد بخشش است،نه تسلایی کودکانه،بلکه موقرترین حرکتی است که می تواند رابطه میان پدر و پسری را نمایش دهد:

حرکتی که آن دو را همتراز می سازد.

photo_2022-08-15_18-19-57

 

صحنه‌ی پایانی فیلم «دزد دوچرخه»، ساخته‌ی ویتـوریو دسیکا؛ آن نگاهِ ویران‌گـر پسر به پدرش؛ پدری که حالا دیگر قهرمانِ او نیست.

photo_2022-08-15_18-20-50

photo_2022-08-15_18-20-52

 

 غم انگیزترین یک شنبه تاریخ سینما

یک دوچرخه لعنتی، دوچرخه ای که بود و نبود آن مرزهای میان رویا و تباهی را رقم می زند. 

دوچرخه ای که چرخ های نحیف آن قرار بود تمام سنگینی "بار ایمان و وظیفه" را از شانه های پدر بردارد.

دسیکا در جستجوی یافتن دوچرخه، مذهب کلیسایی، مسئولیت فردی و اخلاقیات را به چالش می کشد و در نهایت تماشاگر را به همراه پدر با دست های خالی رها می کند. 

سکانس پایانی فیلم به نظر من یکی از بهترین سکانس های تاریخ سینماست. 

پدر در اول فیلم دوچرخه اش را از دست می دهد و در پایان عزت نفس و غرورش را در پیش فرزند..

دزد دوچرخه روایتگر چگونگی اضمحلال کرامت اخلاقی مردی است که از دنیا فقط یک دوچرخه می خواست....

photo_2022-08-15_18-21-52

 

نکاتی درباره فیلم "دزد دوچرخه":

 با تصمیم دسیکا از بازیگران آماتور در این فیلم استفاده کردند.

 دسیکا نقش اول مردش رو به یک کارگر کارخانه که پسرش رو برای تست بازی گری آورده بود داد و نقش اول زنش رو به خبرنگاری که درمورد انتخاب بازیگر نقش برونو باهاش مصاحبه می کرد داد.

 نقش برونو و آنتونیو رو فقط به خاطر نوع راه رفتنشان به این بازیگرها داد.

 دزد دوچرخه مانند سایر فیلم‌های نئورئالیستی در خارج از استودیو و در فضای واقعی محله‌های شهر ساخته شده و خواهان ارتباط مستقیم با واقعیات جامعه است.

 لمبرتو مگیورنی بعد از بازی در این فیلم از کارخانه ای که در آن کار می‌کرد اخراج شد و مجبور شد تا بازیگر بمونه!

 تهیه کننده فیلم کری گرانت رو برای نقش آنتونیو پیشنهاد داده و خود دسیکا هم قبل از اینکه تصمیم بگیره از بازیگرای آماتور استفاده کنه هنری فوندا رو در نظر داشته.

 روایت سرگردانی قهرمان داستان در سطح گسترده ای مورد تقلید کارگردان های دیگری قرار گرفت. حتّی یک کمپانی آمریکایی پیشنهاد کرد که دسیکا و زاواتینی همین فیلم را مجدّداً در هالیوود بسازند، اما آنها قبول نکردند، زیرا واقعیّت این است که تمام قدرت دسیکا در بازسازی و تجسّم ایتالیای بعد از جنگ بود، ایتالیای بی کار، درمانده و فقیر و مردم مضطرب، مأیوس و غمگین. هنر پیشه این فیلم یک فرد عادّی و یک کارگر معمولی بود که قبل از فیلم برداری خود مزّه بیکاری را چشیده بود و بعد از پایان فیلم هم باز بیکار ماند. به این ترتیب چگونه ممکن بود این فضا و آن آدم ها را در شهر مرفّه و لوکسی چون هالیوود و به کمک دکور و گریم مجسم کرد.

photo_2022-08-15_18-22-42

 

 

 

 

نقد مسعود فراستی بر فیلم دزد دوچرخه

‌دزدان دوچرخه نشان می‌دهد چگونه یک خانواده فقیر می‌تواند حسابی باشد، باهویت باشد و در عین حال اهل تلاش باشد، تلاشی که در جامعه‌ مصیبت‌زده بعد از جنگ، شکست می‌خورد. شکستی از روی ناچاری. که با اشکی در چشمان پدر و بهت غم‌باری در چشمان پسر و شاید اشکی در چشم‌های تماشاگران تمام می‌شود.

photo_2022-08-15_18-28-24

photo_2022-08-15_18-28-26

 

منبع: کانال تلگرامی کافه هنر

ارسال نظر:

  • پربازدیدترین ها
  • پربحث ترین ها