نقد، تحلیل و بررسی فیلم"وی مثل وندتا " جیمز مکتیگو
وی مثل وندتا (به انگلیسی: V for Vendetta) فیلمی دلهرهآور سیاسی اکشن پادآرمانشهر محصول سال ۲۰۰۵ به کارگردانی جیمز مکتیگو و نویسندگی واچوفسکیها است. این فیلم بر اساس داستان کمیک دیسی/ورتیگو به همین نام اثر آلن مور و دیوید لوید ساخته شده. هوگو ویوینگ نقش وی که یک جنگجوی آنارشیست است را بازی میکند، وی تلاش میکند تا از طریق اقدامات تروریستی انقلاب کرده و حکومت را سرنگون کند. همچنین ناتالی پورتمن نقش ایوی را بازی میکند. ایوی زن جوان طبقه کارگر است که در مأموریتهای وی با او همراه میشود. استیون ری نیز نقش کاراگاه پلیسی را بازی میکند که در پی دستگیری و توقف فعالیتهای وی است.
وی مثل وندتا (به انگلیسی: V for Vendetta)،فیلمی تریلر سیاسی پادآرمانشهر به کارگردانی جیمز مکتیگو و نویسندگی واچوفسکیها است.
این فیلم محصول سال ۲۰۰۵ کشورهای ایالات متحده و آلمان است که در لندن آینده اتفاق میافتد.
این فیلم برداشتی آزاد از داستان مصور وی فور وندتا از انتشارات دیسی کامیکس/ورتیگو و نوشتهشده توسط آلن مور و طراحی شده توسط دیوید لوید است.
در زبان فارسی نام فیلم ک مثل «کینه خواهی» یا الف مثل «انتقام» ترجمه شدهاست. این فیلم تحسین بسیاری را برانگیخت.
داستان فیلم ک مثل کینخواهی در سال 2020 در لندن سپری میشود.
یک ویروس مرگبار در سراسر جهان شیوع یافته است و اغلب آمریکاییها را کشته است.
جنگهای داخلی، فقر و شورش سراسر آمریکا را فراگرفته است.
اوضاع در انگلیس اندکی آرامتر است. یک رهبر فاشیست به اسم آدام ساتلر (جان هرت) یک حکومت توتالیتر در انگلستان برقرار کرده است. او معتقد است که آنچه مردم به آن نیاز دارند، امنیت است نه آزادی.
و به بهانه امنیت، آزادی شهروندان را محدود کرده و به حقوق و حریم شخصی افراد تجاوز می کند.شهر تحت حکومت نظامی است و هر گونه مخالفتی سرکوب میشود. دولت مردم را از تروریست ها می ترساند.
«وی» V (هوگو ویوینگ) قصد دارد این نظام زورگوی مستبد را به زیر بکشد.
ک مثل کینخواهی همانند ماتریکس حکایت شورشیانی است که علیه یک سیستم تمامیتخواه به پا میخیزند.
«وی» همیشه یک نقاب پلاستیکی بر چهره دارد. این نقاب در واقع تصویری است از چهره «گای فاکس»، مردی که در قرن هفدهم علیه استبداد دولت جرج اول به پا خواست و هنگامی که قصد داشت با ۳۶ بشکه باروت، پارلمان آن دوره را منفجر کند دستگیر و اعدام شد.
گای فاکس یک کاتولیک متعصب بود که از حکومت پروتستانهای انگلیسی نفرت داشت.
مردم بریتانیا شب پنجم نوامبر هر سال را با برگزاری آتشبازی و سوزاندن آدمک گای فاکس، عدم موفقیت این تروریست قرن هفدهمی را جشن میگیرند.
تریلر فیلم
نقاب اصلی «گای فاکس» نماد آنانیموس، از فیلم «وی مثل وندتا» که هم اکنون در موزه مینیاتورها و دکورهای صنعت سینما در لیون فرانسه نگهداری می شود.
سکانس ابتدایی فیلم
سکانس نجات ایوی از دست اوباش خیابانی توسط V.
در شب پنجم نوامبر ۲۰۲۰، ایوی (ناتالی پروتمن)، که در ایستگاه تلویزیون دولتی کار میکند، بعد از پایان کار روزانهی خود قدم به خیابان میگذارد تا به خانه همکارش دیتریک برود. اراذل و اوباش وابسته به حکومت، ایوی را در گوشهی خیابان گیر میاندازند.
حکومتی فاشیستی بر انگلستان حکم فرما است. همه تحت فرمان یک رهبر هستند. شهر تحت حکومت نظامی است و هر گونه مخالفتی سرکوب میشود. دولت مردم را از تروریست ها می ترساند.
در این شرایط ایوی ( ناتالی پورتمن ) که قرار است به دیدن دوستی برود بعد از حکومت نظامی در دست پلیس مخفی گرفتار میشود.
مرد سیاه پوشی به نام “وی” که یک ماسک خندان بر صورت دارد( هوگو ویوینگ) او را نجات میدهد…
داستان فیلم در سال 2020 اتفاق می افتد. انگلستان که یک سری فجایع ـ همچون یک بیماری مسری خطرناک ـ را پشت سر گذاشته است، پس از آشفتگی سیاسی از خاکستر برمی خیزد و تحت رهبر ساتلر فاشیست (هارت شباهت زیادی به هیتلر دارد) به شکل یک دیکتاتوری منظم، سالم و کارامد که پلیس مخفی و شبکه های تبلیغ خاص خودش را دارد دوباره متولد می شود. حکومت بریتانیا از سلطنتی به حکومت دیکتاتوری بدل شده و جامعه با مشت آهنین ترس اداره می شود. هنر و ابراز عقیده سانسور می شود. همجنس بازها، اقلیتها و مسلمانها به کمپ های بازداشت فرستاده می شوند.
انگلستان بیشتر شبیه اردوگاه است تا یک کشور. شبها حکومت نظامی در شهر برقرار است، و شبگردانی که فینگرمن نامیده می شوند وظیفه کشیک را برعهده دارند.
سکانس معرفی شخصیت V
شاید آنجا که ای-وی به وی میگوید «تو چه کسی هستی؟» پاسخ او در خور توجه باشد: «چه کسی شکلی است به تبع چه!»
«من اطمینان میدم که به شما آسیبی نخواهم رساند.»
ایوی:«تو کی هستی؟»
وی:«کی؟ کسی که به وظیفه اش عمل میکنه، مردی با نقاب»
ایوی:«خب، اینو که میبینم.»
وی:«البته که میبینید. من در مورد قدرت بینایی شما تردیدی ندارم؛ من تنها در مورد تناقض سوال از یک مرد نقابدار درمورد هویتش صحبت میکنم.»
ایوی:«اوه، خیلی خب!»
وی:«ولی در این شبهای فرخنده، اجازه دهید به جای القاب کلیشهای، در معرفیِ این شخصیتِ دراماتیک، بگویم: اینجا! در یک نگاه، یک بازیگرِ کهنهکارِ محقر، که به دستِ تحولاتِ سرنوشت، نیابتاً بطور همزمان در نقش قربانی و شرور به بازی گمارده شده است... این چهره، نه فقط در انحصار لایهای از غرور، بلکه نشانی از افکار مردم است، که حال ناپدید گشته است... بهرحال این سرکشیِ دلیرانهای که حاصل از آزردگیست، برای زنده کردنِ عهدیست جهتِ درهم شکستنِ رزالت و فسادِ زهرآگینِ این پیشگامانِ گناه و تسلیم کردنِ این شرورانِ ستمگر و متجاوزانِ حریص.»
سپس با شمشیر روی پوستر دیوار حرف V را مینویسد.اون پوستر درتمام شهرهست.
وی:«تنها عدالت یک خونخواهیست؛ یک انتقامگیری... که بعنوان یک پیمان شکل گرفته، و نه از سرِموافقین خودبینی... برای گرامیداشت و صحتِ روزی که از هوشیاری و پرهیزگاری حمایت شود... حقیتاً این معجونِ لفاظی به درازا کشید. بگذارید تنها اضافه کنم که از ملاقاتتان مفتخرم و شما میتوانید مرا "V" خطاب کنید.»
حال که ایوی را نجات داده است گویی سرنوشت آن دو به هم پیوند خورده است.
"وی" سپس از ایوی می خواهد که برنامه ای را که ترتیبش را داده ازنزدیک تماشا کند.
وی اهدافش، فلسفه اش و جنونش را ـ مبارزه علیه این حکومت و نجات مردم ـ بطور کوتاه و سریع برای ایوی توضیح داده و از او می خواهد تماشاچی نخستین برنامه اش باشد؛ منفجر کردن ساختمان قوه قضاییه و مجسمه فرشته عدالت و پخش آهنگ “مقدمه ۱۸۶۰” به عنوان اولین اقدامی که بعدها زنجیره ای از واکنشها را در بین مردم لندن برمی انگیزد، و همان شب به ایوی قول می دهد که سال آینده در همین روز ساختمان پارلمان نیز به تاریخ خواهد پیوست.
بلند گو هایی که از طریق اونها موسیقی همزمان با انفجار پخش میشه درموارد دیگرتوسط حکومت برای امر و نهی به مردم استفاده میشه.و این باعث میشه القای حس خفقان رودرفیلم حس کنیم.ویا دختر خردسالی که ازپخش موزیک شبانه تعجب می کنه، کاملا سلطه داشتن دولت بر ملت رو از همون ابتدا دراین فیلم نشان می دهد.بالای تمام بلند گو ها و گشت پلیس ها نوشته برای حفاظت از شما.
«وی»می خواهدروز پنجم نوامبرسال آینده به سُنّتِ گای فاکس، پارلمانِ انگلستان را به هوا بفرستد.هدفِ «وی»، این است که حکومت خودکامه ای را که در انگلستان به قدرت رسیده، برکنار کند. یکی از شعارهای این هرج و مرج طلب این است: آزادی؛ برای همه
انفجار ساختمان دادگستری فقط آغاز این سلسله عملیات است.
5نوامبر را به خاطر بسپار.
او روز پنجم نوامبر را به عنوان روز آغاز و پایان عملیات یک سالهاش انتخاب کرده است.
بعدازانفجارساختمان دادگستری.نظام بلافاصله به دروغ اعلام می کند که دلیل انفجار ساختمان دادگستری، چیز دیگری بوده است. اما «وی» به زور وارد ایستگاه تلویزیون میشود و به مردم اعلام می کند که انفجار ساختمان دادگستری کار خود اوست. رژیم که از این بابت احساس خطر میکند تلاش گستردهای را برای شناسایی هویت واقعی «وی»، آغاز میکند. «وی» از ایوی میخواهد که به او بپیوندد اما ایوی از واکنش جکومت میترسد.
من یاد گرفتم آرمانها رو به یاد بیارم نه آدما رو؛ چون یه آدم ممکنه از بین بره، دستگیر بشه یا کشته بشه ولی چهارصد سال بعد یه آرمان میتونه دنیا رو عوض کنه.
سخنرانیV از تلویزیون.
نظام بلافاصله به دروغ اعلام می کند که دلیل انفجار ساختمان دادگستری، چیز دیگری بوده است. اما «وی» به زور وارد ایستگاه تلویزیون میشود و به مردم اعلام می کند که انفجار ساختمان دادگستری کار خود اوست.
رژیم که از این بابت احساس خطر میکند تلاش گستردهای را برای شناسایی هویت واقعی «وی»، آغاز میکند.
روز بعد وی به ساختمان تلویزیون ـ محل کار ایوی ـ نفوذ می کند و موفق می شود برنامه خودش را که سخنرانی برای مردم لندن است روی آنتن بفرستد.
طی این برنامه با مردم از حکومت و اعمال آن، سکوت مردم و هزینه سکوتشان سخن می گوید و از آنها می خواهد “اگر شما هم چیزهایی را می بینید که من می بینم، اگر چیزی را حس می کنید که من حس می کنم، سال دیگر در همین روز جلوی ساختمان پارلمان در کنار من بایستید”.
در بخشی از این سکانس "وی" هدف خود را اینطور توضیح می دهد:
“حقیقت این است که مشکلات وحشتناکی در این کشور وجود دارد. ظلم، بی عدالتی، تعصب و افسردگی... چه کسی را باید سرزنش کرد؟ یقینا افرادی هستند که مسئولیت بیشتری دارند. آنها جوابگو خواهند بود... اگر چیزی را که من میبینم شما هم می بینید در کنار من بایستید... ”
و در جای دیگر می گوید:
“این کشور بیش از این ساختمان (پارلمان) به "امید" احتیاج دارد.”
فیلم V For Vendetta یک دیالوگ طولانی دارد که اوج آزادی بیان سینمای خارج از ایران را به نمایش میگذارد:
عصر به خیر لندن.
اجازه بدید معذرت خواهی بکنم
من هم مانند بسیاری از شما قدردان رفاه
و آسایش، در زندگی روزمره هستم
،امنیتی که در آشناییها وجود داره
آرامشی که در تکرار کارهاست
من هم مثل همه از اینها لذت میبرم
...ولی در یک مجلس یادبود
...که بوسیله اون حوادث مهمی
که در گذشته رخ داده
معمولا همراه میشن با مرگ یک شخص
یا پایان یک کشمکش خونین
به وسیله یک روز یادبود جشن گرفته میشن
من فکر میکنم ما میتونیم این 5 نوامبر
رو به ...
روزی که متاسفانه فراموش میشه
برای مدت کوتاهی از زندگی روزمره جدا بشیم،
بشینیم و با هم کمی صحبت کنیم
البته افرادی هم وجود دارن که
دوست ندارن ما صحبت کنیم
حتی حالا که دستورات داره...
توی تلفنها داده میشه
و مردان مسلح در حال رسیدن هستند...
چرا؟ چون تا زمانی که چماق
به جای گفتگو به کار برده میشه
کلمات همیشه قدرتمند هستن
کلمات معنا دهنده هستند
و برای کسانی که اهل شنیدن باشند
بشارت حقیقت
و حقیقت اینه که
مشکلات وحشتناکی توی این کشور وجود داره
ظلم و بی عدالتی، تعصب و افسردگی
و جایی که شما زمانی
آزادی اعتراض کردن داشتید
آزادی فکر کردن، آزادی حرف زدن
ولی حالا ما سانسور و نظارت رو داریم
پیروی اجباری از عقاید
فرمانبرداری و وفادار بودن...
چطور این اتفاق افتاد؟
چه کسی رو سرزنش کنیم؟
یقینا افرادی هستند که
مسئولیت بیشتری دارن
این افراد جوابگو خواهند بود
حقیقت گفته شد. اگر شما
به دنبال گناهکار هستید
کافیه که به آینه نگاهی بکنید.
درگیری نیروهای نظامی درساختمان تلویزیون برای دستگیری "V"
خبر جعلی مرگ تروریست"V" درتلویزیون.
انحصار و پروپاگاندای رسانه ای دستگاه بزک کن حکومت های توتالیتر
در این صحنه نه چندان غریب بلندگوهای رسانه ای حکومت خودکامه ساتلر به فرمی کانالیزه در پی نشان دادن قدرت پوشالی خود هستند تا از این طریق هم زهر شَستی بگیرد علیه آنانی که قصد عُصیان و طغیان دارند و هم این موضوع را اثبات کند که هیچکس یارای مقابله با برادر بزرگ(بقول اورول در کتاب ۱۹۸۴) را ندارد.
در تحلیل و بررسی این صحنه مساله دیگری که وجود دارد این اصل تاریخی است که حکومت های اقتدارگرا همواره با امپراطوری های رسانه ای خود دروغ پردازی،تهمت،ترور شخصیت و... را برای تحقیر شخصیت مخالفانشان در دستور کار قرار داده اند.
در این سکانس اما نشانه های دیگری پدیدار میشود از جمله اینکه کم و بیش معلوم میشود که v جای خود را در بین اقشار مختلفی از مردم سرخورده از ظلم و خفقان باز کرده است و این را از طرز نگاه مخاطبان مختلف پای تلویزیون میتوان مشاهده کرد بخصوص آن تکه از فیلم که دختر خردسال ناراحت و مضطرب از دستگیری قهرمان رویاهایش از جلوی تلویزیون بلند میشود و به سویی میرود.
ایوی درمخفیگاه "V"
حین فرار وی به دام می افتد و به کمک ایوی ـ که به دست پلیس مضروب می شود ـ فرار می کند، و مجبور می شود ایوی را نیز با خود به خانه زیرزمینی مرموزش گالری سایه ها ببرد، تا به دست پلیسهای حکومتی نیفتد.
ایوی تنها او را به عنوان مردی سرشار از نفرت و خشم که تنها در پی انتقام است ـ انتقام بلایی که بر سر او آورده اند و انتقام آزادی از دست رفته ـ می شناسد، خود وی هم هم فکر می کند که تنها انگیزه او نفرت است؛ نفرتی که نفس می کشد و در خونهایش جاری است. اما به تدریج در می یابد چیز دیگری، قدرتمندتر و ماناتر، در زیر این لایه خشم و نفرت در حال شکل گیری است . . .
"وی " خطاب به "ایوی همون":
این واقعاً اون چیزیه که فکر میکنی ؟
یا اون چیزیه که اونا میخوان فکر کنی ؟
V for Vendetta: V cooks
با در کنار هم نهادن پازل های موجود در فیلم این موضوع روشن میشود که در سیر تاریخی مدنیت و دموکراسی انسانهای مختلف و دوره های زمانی متفاوت صرفا زنجیره های یک اتفاق سترگ برای وقوع هستند.
اگر به نگاه عمیقتری به فیلم بپردازیم متوجه میشویم که v لزوما از زمانی که بدنش سوخته تبدیل به یک مخالف نشده بلکه این موضوع ریشه در زمانی قبل تر داشته،زمانی که v در امتداد پروژه نیمه تمام باروت احساس تکلیف کرده و لذا نمیتوانیم بگوییم v صرفا از روی کین خواهی شخصی طغیان کرده.
کارگردان میکوشد که این اصل مستحکم تاریخی را به روی پرده ببرد که پیروزی هیچگاه به معنای غلبه یک نفر/گروه مشخص نیست و یک پیروزی ممکن است ۴۰۰ سال به طول بینجامد تا به بار بنشیند،در این بین آنچه که شایسته توجه است این است که در این مسیر هرکس نقش و تکلیف خود را انجام بدهد،حتی به بهای شکستنش....
این همان چیزیست که در دیالوگ جاودانه این فیلم نمود پیدا کرده است:
"یک فرد ممکنه بمیره ولی یک آرمان هیچوقت نمیتونه بمیره و شاید 400 سال بعد دنیا رو تغییر بده...."
سکانسی ازفیلم
این فیلم در نوع خود فیلم بحث برانگیزی است. از آن نوع فیلمهایی است که ذهن تماشاگر را به چالش میکشد.
هر کسی میتواند برداشت و نظر خاص را در قبال نظرات مطروحه در فیلم داشته باشد، نظراتی مثل این «آزادی مهمتر از امنیت است.» یا «مرگ بهتر از زندگی در اسارت است.» یا «مردم نباید از حکومت بترسند بلکه این حکومت است که باید از مردم بترسد»
یکی از ایده های فیلم ک مثل کین خواهی، همان عقیده ای است که «V» به زبان می آورد و می گوید مردم نباید از طبقه حاکم بترسند، در واقع، این طبقه حاکم است که باید از مردم هراس داشته باشد.
در توضیح این گفته منتقد سینما ایبرت اضافه می کند که حق، البته، با «V» نیست و صورت آرمانی یک حکومت واقعی آن است که طبقه حاکم و مردم پاسخگوی همدیگر باشند تا همه چیز روال منطقی اش را طی کند. به محض اینکه یکی از دو طرف بترسد، خشونت پدید می آید.
سکانس انتقام گیری ازProthero
لحظه موعود فرا میرسد،گویی این لحظه همیشه از غافل گیر کننده ترین و غیرقابل پیش بینی ترین لحظات تاریخ است...
فرمانده prothero رئیس پیشین بازداشتگاهlarkhill و سهامدارداروهای پزشکی ،دیکتاتور داستان ما هم ازین قضیه مستثنی نیست و درست در هنگامی که فکر میکند همه چیز رو به راه است و ارتش ظلمش همه چیز و همه کس را در چنبره و کنترل خود دارند ناگهان در خانه شخصی اش و در حال انجام کارهای شخصی اش است که v به مثابه صدای رعدی هولناک او را تکان میدهد و در مقابلش ظاهر میشود، تا عدالت حتی پس از گذشت ۴۰۰ سال بالاخره به وقوع بپیوندد.
جمله معروفی وجود دارد که میگوید "باشکوه ترین لحظه تاریخ،لحظه سقوط یک دیکتاتور است....".
کنت مونت کریستف فیلم مورد علاقهV
اگر با اثرهای جورج اورول مانوس باشید حتما در می یابید که فیلم "ک،مثل کین خواهی" ارتباط عمیق و پیوند آشکاری با تفکرات این نویسنده ضد کمونیستی دارد،جورج اورول در کتاب معروف خود به نام ۱۹۸۴ دیکتاتور اصلی را "برادر بزرگ" نام نهاده که در حکومت خودکامه اش هیچ جایی برای آزاد اندیشی وجود ندارد و افراد آن کشور توسط دستگاه هایی به نام تلسکرین دائما در حال رصد شدن هستند که مبادا کوچکترین کاری علیه حکومت اقتدارگرای مرکزی انجام دهند(البته در تنها روزنامه کشور این کار را برای امنیت خود مردم جا میزنند!)،در کنار اینها نهادی وجود دارد به نام" پلیس فکر "که مجرمان فکری را در کوتاه زمان تبدیل به بخار میکند و حتی در سالروز بوجود آمدن حکومت مراسمی تحت عنوان "جشن نفرت" علیه آن گناه کاران برگزار میشود !...
کارگردان در این فیلم همپای با اورول به نقد ساختار حکومت های تمامیت خواه یا توتالیتر برآمده است.
فیلم از لحاظ فرم و محتوا در سطح بالا و قابل قبولی است و در این ژانر شاید فیلمی نباشد که به گرد پای v برسد و تنها فیلمی که شاید بتواند کمی با آن رقابت کند "زندگی دیگران" است.
ناتالی پورتمن همچون همیشه فوق العاده ظاهر میشود و مانند نئو در ماتریکس یا هوگو در لاست که ابتدا یک فرد کاملا معمولی هستند در انتها به قهرمان و آرمان خواهی بزرگ تبدیل میشود.
نقطه قوت فیلم دیالوگ های قوی و نقطه ضعف فیلم دقیقا در دل همان دیالوگ هاست که بعضا پیچیده و گنگ می شوند.
ایوی: پدرم یه نویسنده بود. ازاون آدمهایی بود که تو خوشت میاد.
پدرم می گفت: هنرمندا برای گفتن حقیقت از دروغ استفاده میکنند اما سیاست مدارا برای پنهان کردن واقعیت از دروغ بهره می گیرند.
سکانسی از فیلم V for Vendetta
قهرمان پروری مانند آنچه در شرق دیده میشود، در غرب وجود ندارد.
عموما قهرمان ها در غرب رهبر نیستند، بلکه یک شخص با تواناییهایی متفاوت نشان داده میشوند.
از سوپرمن و zoroگرفته تا V
ولی در شرق قهرمانان به عنوان رهبر دیده میشوند. رهبری با تواناییهای معمولی ولی با کاریزمای بسیار بالا.
در این فیلم مبارزه با هدف متعالی مثل نجات جامعه یا مبارزه با مافیا یا حکومت دیده نمیشه، ولی نفس مبارزه با ظلم درش وجود داره. شاید نویسنده به دنبال این بوده که اگر آدمها هر یک به نوبه خود ظلم ستیز باشند، جامعه بصورت خودکار به سمت عدالت پیش میره.
کاراکتری که ناتالی پورتمن نقش اونو بازی میکرد نماد انسان مظلوم و حیرانی بود که در نهایت آرامش در چهره او هویدا نمیشه.
ایوی در نقش دختر جوانی که پدر و مادرش را در جریان مبارزات سیاسی از دست داده و ترسهای کودکی همواره همراهش هستند. دختری که همواره به دنبال حمایت می گردد ـ و حتی سعی می کند در ازای آزادی و امنیت خود، وی(V) را به اسقف کودک آزار لو بدهد.
سکانسی ازفیلم ک مثل کین خواهی.
انتقام گیری از پزشک بازداشتگاه سیاسی larkhill
این مدت، Vشخصیت های مهم حزب حاکم را یکی پس از دیگری ترور میکند.
رئیس پلیس درمییابد که این شخصیت ها سابقاً در اداره یک زندان ویژه سیاسی، همکاری داشته و سلاح های بیولوژیک را روی زندانیان آزمایش میکردهاند.
پدر و مادر ایوی نیز که از زمره مخالفان دولت انگلیس بودهاند٬ از همین طریق به قتل رسیدهاند.
اکنون خود V که تنها بازمانده آن زندان و آزمایش های مخوف آن است، در حال انتقام از جنایات رژیم است.
فیلم «الف مثل انتقام» که ترکیبی از انواع فیلم های علمی٬ تخیلی٬ اسطورهای و سیاسی است، ما با یک قهرمان نقابدار روبرو هستیم که هرگز هویتش شناخته نمیشود. او از حرف V به عنوان نام خود استفاده میکند که از یک سو، همان عدد ۵ یعنی شماره سلولش در زندان سیاسی را نشان میدهد و از سوی دیگر٬ حرف اول کلمه Victory یعنی پیروزی است.
"وی" نه تنها یک مبارز و جنگجوست بلکه یک نظریهپرداز، شاعر، هنرمند و حتی کارشناس فنآوری روز است که از تاریخ و سنت ها الهام میگیرد و زمانه خود را به خوبی میشناسد و از فنون روز برای جنگ عقیدتی خود استفاده میکند.
چاد استاهلسکی بدلکار، پشت صحنه فیلم وی مثل وندتا ، سکانسی که "وی" داخل آتش هست.
در باقی داستان از طریق تحقیقات سربازرس فینچ که مسئول پرونده شده است به گذشته وی پی می بریم. همچنین با زندگی ایوی هامند، چگونگی مرگ پدر و مادرش و ترسهای پنهان ایوی، چگونگی به قدرت رسیدن ساتلر ـ که در تمام فیلم از طریق یک تلویزیون چهل اینچی با ما سخن می گوید ـ و وضعیت کنونی جامعه آشنا می شویم. فینچ با تحقیق درباره اعضای بلندپایه حزب که به دست وی به قتل می رسند ـ سخنگوی دولت، اسقف کلیسای انگلیکان که یک کودک آزار است و یک پزشک ـ به حقیقت تاریک و تلخی درباره حکومت پی می برد.
سکانس کمدی فیلم ک مثل کین خواهی.
صحنه های از زندانی شدن ناتالی پورتمن و ناتاشا وایتمن به همراه پشت صحنه های فیلم انتقام جو.
وی برای وندتا فیلمی پیچیده و مبهم است. برخی مضامین فیلم ـ سیاستمدار قدرت طلب، حمله تروریستی دروغین، توصیف ساتلر به عنوان رهبری مذهبی و مصمم که حاضر است برای حفظ قدرت هرکاری بکند ـ برای ما مضامین آشنایی هستند. فیلم آشکارا حملات خود را به سوی بوش نشانه رفته است؛ مذهبی های افراطی که در ابتدای فیلم به حملات تروریستی متهم می شوند، متهمینی که طی فیلم با کشیدن کیسه سیاهی روی سر بازداشت می شوند ـ که اشاره به شیوه های زندان ابوغریب دارد ـ و رابطه کمپ لارک هیل در فیلم و زندان گوانتانامو. حتی وقتی در انتها مشخص می شود که ساتلر فاشیست برای بدست گرفتن قدرت خودش حملات تروریستی را طراحی کرده است، اشاره به این موضوع است که شاید حملات یازده سپتامبر هم چیزی بیشتر از نمایشی ظاهری نبوده باشد.
شاید به همین خاطر بود که بسیاری نشریات آمریکایی این فیلم را نادیده گرفته و برادران واچوفسکی را به ترویج و حمایت از تروریسم متهم ساختند. حتی برخی فیلم را ضد آمریکایی دانستند.
سکانسی ازفیلم ک مثل کین خواهی.
وی برای وندتا (V for Vendetta) شاید تنها فیلم سال ۲۰۰۶ باشد که چنین تفاسیر و تعابیری را بین سینمارو ها برانگیخت. تروریسم، آزادی مذهبی، همجنس بازی، آزادی بیان همگی از موضوعات حساسی هستند که برادران واچوفسکی در این فیلم به آنها پرداخته اند. مسائلی که هریک از آنها برای جنجال برانگیز کردن یک فیلم کافی است و در ابتدا چنین تراکم موضوعی بنظر زیاده روی می رسد اما به یمن ساختار هنرمندانه فیلم و بازی درخشان هوگو ویوینگ و خاصه ناتالی پورتمن به خوبی از عهده برآمده اند.
توجّه داشته باشیم که عدالت و آزادی دو ارزش مطلوب جامعهی انسانی است ولی گویا نمیتوان همزمان هردو را در حدّ اعلا داشت.
عدالت مستلزم نوعی نظم است و نظم یعنی اجبار که با آزادی همخوانی ندارد.
اینجاست که مکاتب فکری از هم جدا میشوند و گرایشها خود را نشان میدهند.
مکتبهای چپ اصالت را به عدالت میدهند و آزادی را ذیل آن تعریف میکنند و مکتبهای راست به عکس.
گفتمان فکری حاکم بر دولتیان امروز نوعی چپ ِخام و غیرتئوریک است که مدام شعار مبارزه با گردنکلفتها و حمایت از اقشار مظلوم را سر میدهد.
برخی کشورها هم می گویندما اصالت را به آزادی دادهایم و تلاش نمیکنیم که به جبر فاصلهی طبقاتی و درآمدها را کاهش دهیم و آنچه میبینید حاصل همین آزادی است، هرکه توانسته خود را بالا کشیده و هرکس نتوانسته از قافله جامانده است. جدال و اختلاف نظر دو گروه همچنان ادامه دارد.
سکانسی دیگر ازفیلم ک مثل کین خواهی
در فیلم V For Vendetta شخصیت وی که اقتباسی از یک شخصیت کمیک است٬ برای انتقام از کسانی که مد نظر دارد٬ به شیوه ی خودشان آن ها را می کشد. او به اسقف٬ نان سمی می دهد و به دکتر دارو تزریق می کند. همان چیزی که آن ها به دیگران می دادند.
اما در مقابل شخصیت وی٬ ایوی قرار دارد. ایوی به وسیله ی وی نجات پیدا می کند اما تولد دوباره ی وی در آتش است و تولد ایوی در باران.
وی خشم است و ایوی مهربانی؛ به همین دلیل است که سرنوشت ایوی برخلاف وی در فیلم ادامه دارد تا نشان بدهد هنوز برای مردم امید وجود دارد.
سکانس دیدنی ودوبله شده از فیلم ک مثل کین خواهی
سکانس ریزش دومینو در فیلم انتقام جو.
فیلم نمایش یک مدینه فاسده ، در تضاد با مدینه ی فاضله ی است و در این میان یک نَفَر مَی خواهد به تنهایی تغییری در ساختار شهر ان هم به شکلی ناصحیح إیجاد کند ، گر چه فیلم سرشار از عناصر تکراری ، ماسک ، إبر قهرمانی شبگرد ، و شخصیت محور است ، اما اشاره ی فیلم به ازادی خواهی ، و شخصیت تاریخی ( گای فأکس ) ارزش فیلم را کمی بالا مَی کشد ... بازی های درست و بجای بازیگران ، دیالوگهای زیبا از جمله نقاط قوت فیلم است ... باید اشاره کرد که آمریکا هم بمانند ایران کشوریست که مردم آن بدنبال hero هستند .. قهرمانی که مشکل همه ی جامعه را یکجا حل کند ...
نشان دادن جامعه ای که همه زیر سوْال هستند ( مردم ، سیاست ، اجتماع ) بجز قهرمان ...
از این دست شخصیتها و شخصیت پردازیها در تاریخ کم نیست ...
در اینکه فیلم از یک داستان و در دل آن به یک شخصیت تاریخی مبارز پرداخته است ، و به زیبایی تصویر گر آن بوده شکی نیست اما همانطور که قبل تر هم گفته شد هدف نباید وسیله را توجیه کند ... تفاوت ظریفی وجود دارد ، بین یک آرمانگرای حقیقی و کسانی که برای هدف خود ( هر چند درست ) دست به هر اقدامی مَی زند ...گاندی ، مالکوم ایکس ، مارتین لوتر کینگ ، جواهر لعل نهرو ، نلسون ماندلا ، همگی میهن پرست و همه مبارز تاریخی بر ضد استبداد و استعمار بوده اند ، اما نوع و شیوه ی مبارزه ی انها با وجود بسیار غیر انسانی بودن اعمال دشمنان انها، بسیار انسانی بوده ، طوری که تاریخ به احترام انان تمام قد خواهد ایستاد ...
اما تعریفی که از این قهرمان با دیدن این فیلم دست گیر ما مَی شود ، فرسنگها با یک قهرمان واقعی فاصله دارد ...
نافرمانی مدنی زمانی شکل مَی گیرد که حرکت جامعه در تضاد با سیاستهای دولتی و حکومتی باشد ، نه هم سو و هم جهت با آن ، این یک تخیل پنداریست که گمان کنیم ، یک نَفَر بتواند ، بدون تاثیرگذاری مثبت بر ذهن جامعه بتواند یک سیستم حاکم را تغییر دهد حتی اگر همه او را تقلید کنند و یا حتی با آن حرکت انقلابی رخ دهد !!!!!!!تاثیرگذاری فرهنگی هزاران بار مؤثر تر از تاثیرات تخریبی است ... با انقلاب و انهدام ذهن و نگرش کسی تغییر نخواهد کرد ... تاثیر باید عمق فرهنگی داشته باشد ... کار بزرگ را کسانی کردند که بر فرهنگ مردم تاثیر گذاشتند نه کسانی که انقلاب و انهدام کردند ...
سکانسی از فیلم انتقامجو.
سکانس دیدنی ودوبله از فیلم ک مثل کین خواهی.
در یکی از سکانسهای پایانی که V در دام بازرس و سربازانش افتاده بازرس با حالتی تمسخر آمیز به او میگوید که حالا چه میکنی ؟ چند لحظه بعد در مقابل گلوله های من و سربازانم از پای در خواهی آمد...و در این زمانVبا همان نقاب کودکانه و لبخند حک شده بر نقاب و گونه های سرخابیش که تاآخرفیلم نگرانیها و ناراحتیها و ناخوشیهایش را پشت آن نقاب پنهان کرده به بازرس میگوید: از زمانی بترسید که گلوله هایتان تمام شود و من نمرده باشم و همانگونه هم میشود و گلوله های سربازان تمام میشود و Vهنوز زنده است که بازرس با حالتی خصمانه در حالی که به Vشلیک میکند از او میپرسد که چرا نمیمیرد؟وبازVدر حالی که دستش را به دور گلوی بازرس حلقه زده به ااو میگوید:پشت این نقاب جسم نیست. یک آرمان هست و آرمانها هم ضدگلوله هستند...
سکانس مرگ "وی"درفیلم انتقامجو.
سکانس پایانی فیلم انتقامجو.
درفیلم v for vendetta تضادهای جالبی بین شخصیت "وی"و"ایوی"وجود دارد.نشان داده می شود "وی" از آتش ساخته شده است که نماد خرابی وانتقام است.درصورتی که "ایوی" ازطریق آب وباران دوباره متولد می شود که نماد بخشش است.
فیلم با مرگ "وی" به پایان می رسد به این معنا که انتقام ودرد به پایان می رسد.درصورتی که"ایوی" زنده می ماندکه یعنی وقت بخشش وفرصتی دوباره برای جامعه است.
با نزدیک شدن روز موعود برای نابودی ساختمانهای حکومت، نخست وزیر و کابینه که به شدت نگران هستند، از طریق رسانه ها یک جنگ روانی به راه میاندازند. امّا اقدامات V منجر به درگیری مأموران امنیتی با مردم عادی و در نهایت، قیام مردم میشود. V پس از انتقام از بالاترین مقامات انگلیس، با کمک ایوی مواد منفجره را به سوی ساختمان هایی که نماد حکومت هستند٬ هدایت میکند.
در فیلم ک مثل کینخواهی قهرمان فیلم عملاً هر کاری میکند، قتل، ترور، به زندان انداختن ِفرد بیگناه و دست آخر پارلمان انگلیس- به عنوان نماد دموکراسی- و ساعت بیگ بن- به عنوان نماد نظم- را منفجر میکند و با این انفجار ماسکها هم از چهرهها برداشته میشود و مردم هویّت فردی خود را به دست میآورند.
پایان فیلم تفاوتی با انفجار مرکز تجارت جهانی- به عنوان یکی از بزرگترین نمادهای جهانیسازی- ندارد.
فیلم با استفاده از شیوهی تروریسم برای آزادیخواهی، و یا دیالوگی چون : «اگر تعداد مردم کافی باشد، انفجار یک ساختمان هم میتواند دنیا را تغییر دهد.» طعنهای نیشدار به ماجراهای یازده سپتامبر برجهای تجارت جهانی زده و بعضاً با ناراحتیهایی روبهرو شده است. چنین فیلمی با زیاد کردن درد در ذهن بیننده، سعی در نشان دادن عنوان خود دارد، کینخواهی.
در فیلم توضیح داده میشه که وی به دو دلیل ماسک برچهره داشت.
یکی پوشوندن زخم ها و سوختگی هاست
و یکی اینکه از بت ساختن شخص خودش جلو گیری کنه. که محصول همه انقلاب هاست.لنین،چگوارا،ماندلا،گاندی...
وقتی حرکت انجام شد و وقتی ازایوی،مرد پلیس میپرسه اون کی بود...(این اغاز بت سازیه)
و ایوی در جواب میگه ....اون همه ما بود.
تاثیرات اجتماعی این فیلم:
در کشورهای اروپایی این شخصیت طرفدارهایی بسیاری دارد که به صورت یک اسطوره برای مبارزه با حکومتها از آن استفاده میشود. مخصوصا استفاده از نقاب او که در فیلم دیده میشود در تجمعات اعتراضی اروپا و آمریکا مرسوم است.
بعد از انتشار این فیلم، استفاده از ماسک در میان گروه های اعتراضی رایج شد. به طور مثال این عکس مربوط به یک تجمع اعتراضی در انگلستان در سال ۲۰۰۸ است.
منبع: کانال تلگرامی کافه هنر