{{weatherData.name}} {{weatherData.weather.main}} ℃ {{weatherData.main.temp}}

نقد، تحلیل و بررسی فیلم "وال استریت" الیور استون

نقد، تحلیل و بررسی فیلم "وال استریت" الیور استون
کدخبر : 16296

وال استریت (به انگلیسی: Wall Street) فیلمی به کارگردانی الیور استون محصول سال ۱۹۸۷ آمریکا است. دنباله این فیلم وال استریت: پول هرگز نمی‌خوابد در سال ۲۰۱۰ منتشر شد. از بازیگران اصلی آن می‌توان به مایکل داگلاس، چارلی شین، داریل هانا، ترنس استامپ، مارتین شین، جان کریستوفر مک‌گینلی، هال هالبروک، شان یانگ، جیمز اسپیدر و جیمز کارن اشاره کرد.

به گزارش هنر ام‌روز، از جمله موضوعاتی که در فیلم وال استریت 1987پوشش داده شده می توان به مهارت های :

امور مالی شرکت، مدیریت پورتفوی، بازار سرمایه، اصول قانون سرمایه گذاری، ادغام و خرید شرکت ها، ارزش گذاری شرکت و اخلاق کاری،کارآفرینی، بازارهای نوظهور، حل خلاقانه مسئله، مدیریت بحران، تکنیک های مذاکره، ایجاد وفاداری در مشتری، استراتژی های رقابتی و ژئوپولیتیک اشاره کرد.

ازنظر روانشناسی نیزاشاره هایی به اختلال خودشیفتگی در افرادی همچون گوردن گکودارد.

این فیلم بازی "میشاییل داگلاس" در نقش "گردن ککو"  همچنین چارلی شین همراهی می کند 

بازی چارلی  در نقش "باد فاکس" ، معامله گر بورس است که هر کاری می کند تا همانند قهرمان زندگی اش،"ککو" باشد.

 به نظر می رسد امروزه باید به آن به عنوان یک فیلمی که نمایشگر برخی جنبه های اقتصادی است، نگریست.

این موضوع که "در وال استریت هرگز پول از حرکت نمی ایستد"با بازی بازیگرانی چون "داگلاس" و "استون" و "شین" به زیبایی قابل استنباط خواهد بود.

خلاصه داستان

کارگزار جوان بورس ، باد فاکس (چارلی شین) باید میان معیارهای کار و زندگی پدرش و قهرمان وال استریت ، گوردون گکو (مایکل داگلاس) یکی را انتخاب کند ...

 

تریلر فیلم وال استریت

 

سکانس ابتدایی فیلم

 

آیا تا به حال برای دستیابی به قدرت و موفقیت، خودتان را تحت فشار قرار داده اید؟ فیلم سینمایی وال استریت1987 این حالت را از نگاه باد فاکس (با بازی چارلی شین) به تصویر می کشد. 

فاکس یک دلال سهام بلند پرواز است که با شعار  "حرص و طمع خوب است"

وال استریت داستان یک جوان با یک ذهن آماده و مستعد است که برای رسیدن به درجات بالا دست به هرکاری خواهد زد و از هیچ تلاشی مضایقه نمی کند.

کارکرد اصلی بازارهای تأمین مالی، همان طور که از اسمش پیداست، تأمین سرمایه و پول مورد نیاز صنایع محسوب می شود که این مهم از طریق جلب مشارکت صاحبان سرمایه صورت می پذیرد.

به زبان ساده تر کسانی که پول دارند، از طریق خرید بخشی از سهام شرکت ها، در فعالیت های اقتصادی آن شرکت سهیم شده و در سود و زیانش، متناسب با مقدار سهامی که خریده اند شریک می شوند. 

وجود این نوع از بازار باعث می شود که خرید و فروش سهام شرکت های مختلف خود به نوعی حرفه و کسب و کار تبدیل شود. 

شغلی که مهارت ها و تخصص های خود را نیاز دارد و دشواری ها و مخاطرات مختص به خود را به همراه خواهد داشت.

این فیلم واقعیت های بورس رو به شکل واضحی نشان میده.حقه بازی،حیله گری،نابودکردن رقیب،بدست آوردن پول بیشترازطریق کسب اطلاعات کامل از رقباووضعیت شرکت ها هدف بورس بازان اصلی است.

دراین بازی کارگزاران نیز بعضا"رشدسریعی می کنند ویا باازدست دادن سرمایه خود کنار می روند.

ایجاد صف خرید وفروش کاذب که با هوشیاری موقعیت شناسی انجام می شود باعث جابجایی ثروت ازگروهی به گروه دیگر می شود.

دراین بازی آنانکه خود سهم دارندوتوان مقابله ندارندسرمایه خود را از دست می دهند.

بدست آوردن اطلاعات وسرعت درتصمیم گیری حرف اول بورس بازی است.

 

_میدونی رویام چیه؟که یه روزی یکی ازاونایی باشم که اونور خطه.

_پس نکته رو گرفتی پسرهرچی دنبالشی اونطرفه رفیق. کسی اینجا برنده هست که فیل شکار کنه نه موش وگربه.

photo_2022-11-06_11-59-46

 

 

سکانسی از فیلم وال استریت

 

باد فاکس (چارلی شین) شخصیت اصلی فیلم حدود ۵۰ روز به دفتر گوردن گکو (مایکل داگلاس) زنگ می زندتا بتواند دقایقی ازاو وقت بگیرد.و اما فرمول او: «سهام شرکت هواپیمایی طی چند روز افت خواهد کرد و پس از یک رکود به دلیل سقوط یکی از هواپیماها دوباره اوج می‎گیرد.» گکو حرف باد را پیگیری می‎کند و از این جوان خوشش می‎آید؛ اما داستان از قرار دیگری است. باد شانسش زد اما این فرمول را به صورت نادرست از پدرش که در اتحادیه هواپیمایی کار می‎کرده به گوش گکو رسانده و حال که گکو متوجه شده یا باید از گود خارج شود یا تا انتهای شانسش بازی کند.وبدین طریق باد فاکس نیز وارد بازی می شود.

کسانی که در بازارهای مالی کار می کنند در ابتدا یاد می گیرند که همه لحظه ها با هم برابر نیستند همانطور که همه انسان ها با هم یکسان نیستند.

شناسایی نقاط بحرانی و لحظات سرنوشت ساز در این نوع از بازارها اهمیت ویژه ای دارد چرا که نوسان میان سود و زیان در نوع کسب و کار بسیار زیاد است و تقریباً باهیچ نوع از بازارهای دیگر قابل قیاس نیست.

حرفه بورس بازها از یک سو شباهت زیادی به کار قماربازها دارد و از سوی دیگر به شغل گلادیاتورها شبیه است. شما با خرید سهام شرکت های مختلف بی آنکه درفرآیندهای تصمیم گیری ، اجرا و ارزیابی ورود کنید، مالک بخشی از دارایی آن شرکت می شوید و به محض اینکه اراده کنید می توانید برای فروش آن سهام اقدام کنید و اگرچه تحلیل های فراوان می تواند به شما در جهت اتخاذ تصمیم درست کمک کند اما تجربه نشان داده که راهی برای مقابله با رانت خواری اطلاعاتی نیست. همچنین رفتار بی رحمانه رقبا با یکدیگر و قدرت و مهارت مورد نیاز برای بقا در این نوع از بازارها، باعث می شود که میان رفتار بورس بازها و گلادیاتورها شباهت های زیادی دیده شود.

 

هر روز به خودم میگم امروز میتونه همون روز باشه.

زندگی فقط در چند لحظه عوض میشه اینم ازاون لحظه هاست.

photo_2022-11-06_12-19-00

 

سکانسی از فیلم وال استریت

 

از شباهت های بورس بازی و قماربازی می توان به ریسک بالا اشاره کرد و البته ضریب بالای عدم اطمینان.

هر چقدر هم که تحلیل های خوبی داشته باشید باز نمی توانید تصمیمات خود را در برابر خطاهای فاحش بیمه کنید. به همین دلیل است که بورس بازها همیشه تشنه اطلاعات هستند اما برنده های بزرگ معمولاً کسانی هستند که به جای اطلاعات زیاد، اطلاعات با ارزش را جمع آوری می کنند. 

در بازار سهام همواره اطلاعاتی هست که عده بسیاری به آن دسترسی ندارند و در اختیار داشتن آن حتی جرم هم محسوب می شود ولی با این وجود قانون نمی تواند ولع بورس بازها برای کسب این اطلاعات را کم کند. این همان موضوعیست که از آن به عنوان رانت اطلاعاتی یاد می شود.

همچنین موضوعی که در این قسمت از فیلم با آن آشنا می شویم، جریان سازی های کاذب و هدایت بازار در مسیرهای دلخواه است. بسیاری از گردانندگان بازار ازطریق ایجاد شایعات، ایجاد صف خرید غیر واقعی، تحریف اطلاعات مالی و ... سعی در به خطا انداختن سرمایه گذاران کوچک و متوسط می کنند تا از این طرق بتوانند نبض بازار را به دست گرفته و به نوعی خریداران سهام را قربانی کنند.

شخصیتهایى که فقط یک دست کت و شلوارِ شیک مى‌پوشند و در بنگاههاى خیریه حاضر مى‌شوند و همیشه رو به دوربین لبخند مى‌زنند، اما دست در کثیفترین معاملاتِ اقتصادىِ دنیا دارند که به قیمتِ از میان رفتنِ زندگىِ صدها هزار خانواده تمام مى‌شود.

 

برنده هرجنگی حتی قبل از شروع جنگ مشخص شده.

photo_2022-11-06_12-20-45

 

سکانسی از فیلم وال استریت

 

منزل گوردون در این بخش از فیلم بسیار جالب توجه است. گوردون نه یک فئودال و نه یک خرده بورژوا، بلکه یک سرمایه دار جدید است کسی که به لطف تیزهوشی و فرصت طلبی توانسته است در بازار های مالی برای خودش جایگاهی ویژه بسازد و باز شدن در خانه او به معنای ورود به طبقه سرمایه داران است کسانی که در اوج رفاه هستند و ثروتشان به آنها این امکان را می دهد که بتوانند دنیایی متفاوت از دنیای دیگران را برای خود بسازند.

 در این خانه چیزی که به وضوح دیده می شود تجملات و لذت طلبی و غرور است یعنی چیزهایی که در اخلاق سرمایه داران فراوان است.

نکات این سکانس در چند زاویه قابل بررسی است:

تفاوت نگرش ها به داشته های زندگی . اینکه یک اثر هنری چقدر ارزش دارد ( مالی یا معنوی ) و اینکه یک تاجر با کدام نگاه می تواند از اثرات هنری صاحب ثروت شوند.

رضایت ذی نفعان به خصوص در شرکت های بزرگ می تواند در میان مدت و بلند مدت شرکا را دچار مشکل نماید.

اساس مذاکره نیز در چند دیالوگ کوتاه مطرح شد اینکه در یک مذاکره اول باید بدانی جایگاهت کجاست؟و بعد براساس آن جایگاه بتوانی موضع گیری کنی و بهترین انتخاب را داشته باشی.

از بعد منابع انسانی : نگاه *گوردون* به کارمندش(باد فاکس) و تشویق وی برای بهتر و بهتر شدن دقیقا صحبت مک گریگور در نگاه وای می باشد.

 اما از بعد شخصیت شناسی : طلوع خورشید را دیدن ، تماس با کارمندان و صحبت کاری کردن ، این چیزی است که درون کارآفرینان وجود دارد و برای داشته هاشون بسیار وقت می گذارند.

 

_گوردن:کلید برخی ازمعامله ها ذخیره مالیه.وقتی چپت به اندازه رقیبت پرنیست نبایدخطر تیکه پاره شدن رو قبول کنی.

_بادفاکس:اساس جنگ،نیرنگ وفریبه.

اگر دشمن ازت قویتره ازش دوری کن.اگرخشمگینه آزارش بده اگر قواتون برابره باهاش بجنگ واگر نیست عقب بنشین تا یه فرصت دیگه.

photo_2022-11-06_12-23-54

 

سکانسی از فیلم وال استریت

 

ارتباط بین پوشش ظاهری با سطوح اجتماعی به زیبایی دراین سکانس مطرح می شود. جایی که باد فاکس در شغل خود به لحاظ شهرت و ثروت تا حدودی رشد کرده  و حال با پدرش دربرخی موارد هم نظر نیست حتی در پوشش( چیزی که در ایران ما کمتر پذیرفته شده و همه در هر سطحی به دنبال بهترین ها در پوشش خود هستند به طور مثال گوشی های اپل در هر سطحی از درآمد اجتماعی وجود دارد فقط تفاوت در اینست که برخی راحت می خرند و برخی سخت تر)

اعتماد گوردون به دست پرورده خودش و پذیرفتن وی از سطح کارمندی به سطح همکاری نوعی نمایش پیشرفت در منابع انسانی را یادآور می شود

اما نکته کوچک ولی قابل توجه مردی که به وی گوشزد کرد: امروز رو خوشحال باش چراکه همیشه اینطور نخواهد بود نشان از تلاطم بازار در سطوح بالای درآمد است.

بازارهای مالی و بورس جای مناسبی برای پولشویی محسوب می شود.

پول هایی که از راه های غیر قانونی نظیر قاچاق انسان و مواد مخدر و واسطه گری معاملات کلان میان دولت ها و حمایت از تروریسم و ... به دست آمده را نمی شود یک باره به سمت بازار سوق داد و باید این پول ها راطی فرایندی که اصطلاح پولشویی را برایش به کار می برند، وارد چرخه اقتصاد کرد.

 بازار سهام جایی است که می شود از طریق انجام معاملات فراوان، رد پول های کثیف را گم کرد هر چند که امروزه نظارت های سیستماتیک و مدرن، معاملات را تحت کنترل قرار می دهند اما به دلیل تعداد بالای معاملات روزانه کنترل فرایند پول شویی همچنان عاری از خطا نیست.

 

سکانسی از فیلم وال استریت

 

مجامع شرکت ها در پایان هردوره مالی براساس گزارش بازرس قانونی جهت اطلاع از وضعیت شرکت وعملکرد هیات مدیره تشکیل ودرآن جلسه درموردسهم سود هرسهم ،پاداش مدیران،افزایش سرمایه وتعیین خط مشی شرکت درآینده تصمیم گیری می شود.

این تصمیم گیری ها بر ارزش سهام تأثیر مستقیم دارد حتی گاه می تواند بر ارزش سهام سایر شرکت ها نیز مؤثر باشد.

گردش مالی توسط بازرس شرکت وارائه ایرادات واشکالات رویت شده انجام می شودومدیرعامل بعنوان نمایتده هئیت مدیره در مقام پاسخگویی ورفع شبهات وایرادات وارده برمی آید.

دراین مرحله هست که باسخنرانی موثر وارائه اطلاعات دورازواقعیت از یک شرکت درحال ورشکستگی ،شرکتی روبه رشد نشان داده می شود.

تاثیراظهارات مدیر یت ونتیجتا تائید عملکردهیات مدیره توسط مجمع درقیمت سهام بورس تاثیر گذاشته وافزایش می یابد.

مشکل اغلب شرکت ها این است که هیئت مدیره های شرکت درمجامع با کتمان زیان های موجود واحتمالی برای موجه نمودن فعالیت های خود ودریافت پاداش مناسب شرکت را روبه رشد نشان میدهند.

چندین سال این قلب ماهیئت نمودن واقعیت ها ادامه می یابد وناگهان شرکت با زیان هاوبدهی های پنهان شده روبرو گشته واینجاست که آغاز ورشکستگی شرکت شروع می شود.دراین فاصله آنان که از وضعیت واقعی شرکت اطلاع دارند اقدام به فروش سهام خود می نمایندوبقولی از عملکردی که پیش روقرار دارد میگریزند.

طبیعت بورس چنین است پاره ای  شرکت هاوعمدتاشرکت های استارت آپی در سالهای اول با سود خوبی وارد گود بورس میشوند وبتدریج روند سودآوری آنها کاهش یافته ونهایتا درمرحله افول قرار می گیرند.مگر درزمان نزول مبادرت به تغییر وضعیت داده وشرکت را با تغییرات اساسی از ورشکستگی نجات دهند.

نکته روشن این سکانس اصول سخنرانی برای رضایت مخاطب و شیوه تصمیم گیری است.

گوردون بر خلاف مدیران فعلی شرکت با دلیل و ارایه آمار توانست اعتماد مخاطب را جلب کند و مورد تشویق و حمایت واقع شود اگرچه شاید پشت حرف هایش برخی واقعیت های نگران کننده پنهان شده بود

و اشاره گوردن به اینکه وقتی قرار است برای جماعتی تصمیم گرفت( منظور سهامداران و ذینفعان است) باید نفع خودت هم دران باشد تا بهترین تصمیمات اخذ گردد.

این موضوع در گفته وارن بافت هم آمده اینکه در هر تصمیمی خودت هم سهیم باش.

 

سکانسی از فیلم وال استریت

 

بلعیده شدن

اتفاقی که سایه آن مثل الهه مرگ همواره بالای سر شرکت هایی است که رو به افول هستند.

وقتی ارزش سهام شرکتی دچار افت شود تا جایی که شرکت در شرایط بحرانی قرار گیرد، رفته رفته کنترل مجموعه از دست گروه مدیریت خارج شده و یکی از احتمالات قریب الوقوع برای سهام آن، خریداری یکجا و تأثیرگذار سهام شرکت توسط ابر سرمایه داران بازار است که در اصطلاح واژه بلعیده شدن را برای آن به کار می برند اتفاقی که نظیر آن حدود دو دهه پیش برای شرکت AIWA افتاد و کل سهام آن به صورت یکجا توسط sony خریداری و به اصطلاح بلعیده شد.

استراتژی هایی که در اینجا تیم گوردون مطرح می کند، شامل مدرنیزاسیون، توسعه محصول و توسعه بازار ؛ همگی از نوع استراتژی های هزینه زاست که نشان می دهد تفاوت گوردون و مدیریت فعلی فقط در مقدار پولی است که می توانند جذب کنند هر چند که در بخش استراتژی های مالی با کاهش هزینه و افرایش کارایی منابع انسانی می شود بخشی از این هزینه ها را جبران کرد اما در کل این ترفندها علوم پیچیده ئی نیستند که ذهن مدیریت فعلی از آن غافل مانده باشد آن هم مدیریتی که با یک هواپیما کارش را شروع کرد و به توسعه خطوط هوایی خود پرداخته.

اختلاف پدر و پسر بر سر نگرش متفاوت سنتی و امروزی است . 

اولین جمله ای که در مدیریت کسب و کار یاد گرفتیم این بود که تجارت بی رحم است بنابراین عده ای در عبور و یا تغییر مرزها از رده خارج می شوند به طور مثال با ورود ماشین آلات عده زیادی کارگر اخراج شدند لیکن اگر دقیق نگاه میشد دریچه دیگری ،خدمات باز شد به جای صنعت و تولید.

اشاره گوردن به *محبوب ترین ادم ها کارهای درست انجام نمی دهند * اشاره مستقیم دارد به تفاوت سلبریتی شدن و ایجاد برند شخصی . الزاما شهرت از انسان ها فرد کارا ایجاد نمی کند.

اما زیباترین بخش به استراتژی های تعریف شده در بخش های مختلف برای تغییر اساسی در خطوط هواپیمایی بود که اشاره داشت به مدرنیزه شدن و یا همان استفاده از تکنولوژی/بهره وری نیروز انسانی به بهای افزایش ساعت کارکرد / تبلیعات وسیع و توسعه.

البته شرکت های بزرگ و قدیمی با مدرنیزه شده یابروزشدن تکنولوژی مخالفند. 

به همین دلیل کارکنان فرسایشی کار می کنند و تاثیر زیادی میگذاره در چنین سیستم هایی حتی با تزریق منابع مالی حرکتی صورت نمی گیره . تغییر اصولا زیر بنایی اتفاق میفته.

خیلی از بزرگان منابع انسانی به مدیران توصیه اکید می کنند که در بازه های زمانی خودشون رو دوباره استخدام کنند. این همان تغییر اساسی است.

اما زیباترین جمله در پایان بخش سکانس اینست که: انسانهای موفق الزاما ثروتمند نیستند.

 

سکانسی از فیلم وال استریت

 

تجارت جنگ است

در بازارهای آزاد یکی از راه های کسب ثروت، گرفتن ثروت دیگران است چرا که مقدار پول موجود در سیستم رشد ناچیزی دارد تا جایی که می توان مقدارش را ثابت در نظر گرفت بنابراین رشد فزاینده ثروت هر شخصی می تواند به معنای از دست رفتن ثروت دیگران باشد. هر چند که مخالفان سیستم سرمایه داری - که عموماً کومونیست مأب و مارکسیست مسلک هستند - در مورد این جابه جایی های ثروت بیش از حد مبالغه کرده اند اما واقعیت این است که در سطوح بالای کار و تجارت میزان خشونت بسیار زیاد و کوچکترین اشتباهی غیر قابل جبران است. 

نقدهایی از این دست اگرچه کاملاً بر نظام های سرمایه سالار وارد است اما باید این حقیقت را نیز مدنظر قرار داد که قضاوت در خصوص ابعاد مختلف سرمایه داری برای کسانی که در کشورهای جهان سوم زندگی می کنند، معقول نیست.

حقیقت دیگری که نباید از آن غافل شد عدم کارایی است. وقتی یک مجموعه تجاری یا یک کسب و کار مستقل نمی تواند به سود دهی برسد چه توجیهی برای ادامه فعالیتش وجود دارد؟ آنچه که بیشتر قابل نقد است، جریان سازی های کاذب و هدایت گری بازار سهام به سمت و سویی غلط و غیر طبیعی است که منافع عده ای را پنهانی تأمین می کند.

سکانسی از فیلم وال استریت

 

تا به اینجای فیلم روند وارد شدن فاکس به عرصه بازی را شاهد بودیم و اینکه چگونه بلند پروازی اش و الگو قرار دادن گوردون موجب شد که برای ورود به عرصه، ترفند ها  و دور زدن  قانون رو بیاموزه و حالا او خود تبدیل به یک بازیگر شده؛ چیزی که قبل از این نبود. 

A player or nothing

اما فاکس متوجه شده که گوردون از او سوءاستفاده کرده و برای فاکس غیرقابل تحمل است که الگوی سابقش تبدیل به دشمن امروزش شود و طوری او را دور بزند که دیگر دشمنان میزنند! اینجاست که فاکس تصمیم می گیرد ضربه متقابلی به گوردون وارد کند و فیلم در این سکانس به اوج خود می رسد.

 فاکس طی راه اندازی جریان پیچیده و گیج کننده ای در بازار موفق می شود مالکیت شرکت بلواستار را از چنگ گوردون دربیاورد.

اگرچه عملکرد فاکس در این سکانس به مخاطب این حس را میدهد که فاکس پشیمان شده و قدمی در راه تحقق عدالت برمیدارد اما مساله اصلی این است که جنگ های این چنینی بر سر منافع که بین رقبا شکل می گیرند، عاری از هرگونه توجه به مساله اخلاق و قانون هستند و اخلاق به سادگی بی ربط تلقی میشود.

کارگردان اثر با نمایش دیالوگ های سریع و متعدد راجع به معاملات در حال وقوع در بازار به خوبی تنش و هیجان را منتقل می کند.

کارگردان فیلم اولیوراستون با نمایش تقابلی مالک بعدی بلواستار (که رقیب سابق رقیب فعلی فاکس باشد)، ساده لوحی و صدگام عقب تر بودن سرمایه گذاران کوچک که در هیاهوی بورس مشغول معامله هستند را در مقابل خونسردی این خریدار عمده سهام شرکت که در خلوت خود لم داده و به دور از هیاهو نقش خود را بازی می کند نشان می دهد و بار دیگر، منتها این بار عملا این دیالوگ را در فیلم تکرار می کند که:

"Money is not lost or gained, it's simply transferred."

"پول نه از دست میره نه بدست میاد، بلکه فقط جابجا میشه."

نوسان گیری

یکی از ساده ترین راه های کسب درآمد دربورس، استفاده از نوسانات موقت و زودگذر قیمت سهام است اگرچه مقدار نوسان قیمت روزانه سهام همواره ناچیز است اما همین مقدار ناچیز در طی مدت کوتاه  می تواند برای عده بسیاری از بورس بازهای خرده پا جذاب باشد و همین جذابیت است که بستر جریان سازی های نامتعارف را برای سوداگران مهیا می کند.

ایجاد صف خرید یا فروش کاذب اثر آنی و شدیدی روی قیمت سهام دارد که باعث می شود بازار سرمایه از روند عادی و طبیعی خود فاصله بگیرد. بدین تریب بازاری که قرار بود وسیله تأمین مالی بنگاه های اقتصادی باشد، ناگهان به یک رینگ خونین تبدیل می شود که رقبای پیدا و پنهان را همچون گرگ های درنده به جان هم می اندازد اگرچه شاید به ندرت شاهد مخاصماتی در این حد آن هم در بازارهای مالی باشیم اما در هر صورت این یک واقعیت است که اگر در بورس کوچکترین اشتباهی مرتکب شوید شدیدترین ضربه را می خورید.

 

سکانس پایانی فیلم :وال استریت 

 

نقش‌آفرینی پرشور داگلاس باعث شد اولین «وال استریت» به عنوان یک اعلام جرم کلاسیک علیه حرص نظام سرمایه‌داری مطرح شود،اما داگلاس واولیور استون همان زمان متوجه بودند که بعضی‌ها گوردن گکو را یک قهرمان می‌دانند.

 «گکو کسی بود که شرکت‌ها را نابود می‌کرد، آدم‌ها را نابود می‌کرد. او ضدقهرمانی بود که شخصیت‌پردازی بسیار خوبی داشت و بخشی ازمردم نیز مجذوب ضدقهرمانان می‌شوند.»

داستان اصلی فیلم تمرکز بر تصمیم‌های غیر قانونی باد فاکس  که تنها هدفش تبدیل شدن به سرمایه‌گذاری کثیف همانند گکو است.

و تمایل شدید به موفقیت سراسر زندگی‌ اش را دربرمی‌گیرد و شعار “حرص خوب است ” او را در مسیر کسب و کارش هدایت می‌کند.

بسیاری از ما وقتی در شرکت یا موسسه‌ای که کار می‌کنیم پشت میزمان نشسته‌ایم دقیقا به این موضوع فکر می‌کنیم که بین موفقیت و درستکاری کدام راه را برگزینیم؟

پیام فیلم :خود را تنها برای رسیدن به پول نفروشید. به خاطر داشته باشید کارآفرین بودن تنها به معنای ثروتمند شدن و کسب شهرت نیست.

همه انسان ها نیاز دارند که حداقل سالی یکبار به کارهاشون فکر کنند تا لازم نباشه مثل باد فاکس حتما درون سیاه چال( زندان) به اونها فکر کنند.

ضرب المثل کلاغ اومد راه رفتن کبک رو یادبگیره راه رفتن خوش هم یادش رفت ... نمونه بارز وقتی هست که ما قبل از شناخت خودمون و توانایی هامون از دیگران تقلید می کنیم . و این نتیجه اش جز باخت چیزی نیست.

 

دسترسی غیر قانونی به اطلاعات و ایجاد صف خرید کاذب منجر می شود که تعادل عرضه و تقاضا در بازار به هم بریزد و در نتیجه جریان نقدینگی ازحرکت به سمت صنایع مستعد رشد بیشترمنحرف شود.

برقراری عدالت تنها یکی از دلایلی است که دسترسی به اطلاعات طبقه بندی شده را غیرقانونی لحاظ می کند و علت مهم تر آن همین بر هم خوردن روند طبیعی بازار است چرا که در حالت طبیعی جریان نقدینگی به سمت صنایعی می رود که یا سودآوری بیشتری دارند یا رشدبیشتر و اصولاً فلسفه بازارهای سرمایه و تأمین مالی نیز بر همین اساس استوار است که رقابت چه در عرضه و چه در تقاضا تا حد ممکن برابر باشد چرا که در همین شرایط برابر است که رشد و پیشرفت به شکل دست آورد های گوناگون قابل ارائه دادن است وگرنه خرده سرمایه داران به محض اینکه متوجه عدم تعادل طبیعی در بازار شوند بلافاصله بازار را ترک می کنند. 

نگاه نقادانه اولیوراستون به مشکلات اساسی بازارهای مالی و تأمین سرمایه قابل تحسین است همچنین جسارت مثال زدنی وی در نمایاندن چهره ای از هزاران چهره پنهان مافیای جهانی بسیار قابل تقدیر است.

اما اگر این فیلم را کنار سایر آثار این کارگردان بی نظیر مورد بررسی قرار دهیم متوجه می شویم که او تقریباً در همه موارد نقدهای سنگینی وارد می کند و این نقد ها را نه فقط به نظام سیاسی بلکه تقریباً به هر چیزی که ربطی به آمریکا داشته باشد، وارد می داند.

الیور استون که جزو نامی ترین کارگردان های حال حاضر آمریکا محسوب می شود، موضوع بیشتر فیلم هایش را از میان موضوعات سیاسی انتخاب می کند و چند فیلم دیگر او که سیاسی نیستند هم به شدت رنگ و بوی سیاسی دارد. 

الیور استون در فیلم های ((دور زدن)) و (( قاتلین بالفطره)) آمریکا را یک جزیره فاسد و متعفن جلوه می دهد

هنچنین در میان موضوعات سیاسی موضوعات چالشی بیشتر توجه او راجلب کرده موضوعاتی نظیر ترور جان اف کندی، رسوایی واترگیت، بحران مالی وال استریت و ....

آنچه در مورد الیور استون باید بیان شود، مبالغه بیش از حد وی در سیاه نمایی وضعیت آمریکاست. بدون تردید انتقادهای وارده همگی به جاست اما همه می دانند که آمریکا سراسر بدی نیست حتی در بدترین جای جهان هم باز مقداری خوبی وجود دارد.

انتقادات وارده از سوی الیور استون خود قابل نقد است چرا که با وجود همه این موارد، هنوز تعداد بی شماری از مردم جهان هستند که در پی مجوز سکونت در آمریکا پشت در سفارت های این کشور در سایر کشورها هستن.

 پیام فیلم :

هر آرزویی قیمت خودش رو داره. کارهای درست گاهی زمان بره.

photo_2022-11-06_12-49-25

 

منبع: کانال تلگرامی کافه هنر

ارسال نظر:

  • پربازدیدترین ها
  • پربحث ترین ها