عجیبترین نکات درباره فیلم «بچه رزماری»/ از لالایی شیطانی تا نفرین شدن عوامل
«بچه رزماری» یکی از فیلمهای مشهور و بحث برانگیز در ژانر ترسناک است.
بچه رزماری (به انگلیسی: Rosemary's Baby) فیلمی به ژانر ترسناک روانشناسانه، محصول سال ۱۹۶۸ به کارگردانی رومن پولانسکی و با بازی میا فارو، جان کاساوتیس، روث گوردون و سیدنی بلکمر است. فیلمنامه این کار را پولانسکی بر اساس رمانی از آیرا لوین نوشته است که تقابل دین و شیطان را در زندگی روزمره نشان میدهد.
در ادامه به چند مورد عجیب دربارهی این فیلم میپردازیم.
در ابتدا ویلیام کسل میخواست فیلم را کارگردانی کند
حتی پیش از اینکه رمان ایرا لوین راهی کتابفروشیها شود، «بچه رزماری» به موضوع روز هالیوود تبدیل شده بود. نسخه پیشنویس رمان توجه کارگردان/تهیهکننده ویلیام کسل را به خود جلب کرد. او که بیشتر به خاطر بیموویهای ترسناکی مثل The Tingler و House On Haunted Hill شناخته میشد، مشتاق ساخت یک فیلم معتبر بود. بنابراین حقوق کتاب را از آن خود کرد و به دنبال قراردادی با پارامونت پیکچرز رفت تا آن را بسازد. رابرت اوانز، تهیهکنندهای بود که متوجه قابلیتهای رمان شد و با اقتباس از آن موافقت کرد. اما اوانز اصرار داشت که کسل فقط تهیهکننده باشد. کسل که امیدوار بود خودش فیلم را کارگردانی کند با اکراه پذیرفت.
اوانز بعدها گفت: «برای بیل کسل لقمه گلوگیری بود.»
اوانز در نهایت تصمیم گرفت که رومن پولانسکی، که تا پیش از آن فیلمی آمریکایی نساخته بود، کارگردانی را بر عهده بگیرد.
ویلیام کسل فکر میکرد که فیلم نفرین شده است
به گفته فارو، سیدنی بلکمر (بازیگر نقش رومن کاستوت) یک بار سر صحنه فیلمبرداری گفت: «این همه درود بر شیطان گفتن عاقبت خوبی ندارد»، و ظاهرا او تنها کسی نبود که چنین فکر میکرد. ویلیام کسل بعدها متقاعد شد که این فیلم نفرین شده است. مدت کوتاهی پس از تولید، او آنقدر از سنگ کیسه صفرا رنج برد که نیاز به جراحی پیدا کرد. هنگامی که بهبود یافت، کریستوف کومدا، آهنگساز بچه رزماری، دچار سقوط ناگهانی شد که به کما و در نهایت مرگ او انجامید. سپس، در تابستان ۱۹۶۹، هنرپیشه شارون تیت – همسر پولانسکی – توسط خاندان منسون به قتل رسید. همه اینها دست به دست هم داد تا کسل چنین نتیجهای بگیرد.
او بعدها گفت: «داستان بچه رزماری در زندگی واقعی به حقیقت پیوست. جادوگران همگی طلسمهایشان را به کار گرفتند و من یکی از نقشهای اصلی را بازی کردم.»
فیلم دو نوع دنباله متفاوت داشت
بچه رزماری بسرعت مورد استقبال قرار گرفت. شیطانپرستی که در تار و پود فیلم تنیده شده بود جرقهای ایجاد کرد که منجر به موفقیتهای فیلمهای دیگری مانند «طالع نحس» و «جنگیر» شد و طبیعی بود که چنین فیلم موفقی دنباله هم داشته باشد. در سال ۱۹۷۶ یک فیلم تلویزیونی با عنوان «ببین چه اتفاقی برای بچه رزماری افتاد» در فصل هالووین از شبکه ABC پخش شد. در این فیلم پتی دوک نقش رزماری را ایفا میکند. فیلم توسط سام اوستین، تدوینگر بچه رزماری کارگردانی شده و حتی بازگشت روث گوردون در نقش مینی کاستوت را هم به نمایش گذاشته. در سال ۱۹۹۷، خود لوین هم دنبالهای تولید کرد: رمانی با عنوان «پسر رزماری». اقتباس تلویزیونی فیلم هم در سال ۲۰۱۴ در قالب مینی سریالی در شبکه NBC ساخته شد که در آن زویی سالدانا در نقش رزماری بازی میکند.
وحشت عجیب در موسیقی فیلم
شاید یکی از اصلیترین المانهایی که در آثار ترسناک به کار میرود موسیقی است. نگاه به آثار برتر ترسناک در حوزه فیلم و بازیهای ویدیویی نشان میدهد که در همه آنها موسیقی جزو اصلی و جدایی ناپذیر اثر است. همان طور که موسیقی در نسخه سوم بازی رزیدنت اویل ۳ نقش اصلی را در به وجود آوردن حس ترس و امنیت ایفا میکند در فیلم بچه رزماری هم اوضاع به همین منوال است. پولانسکی در “بجه رزماری” برای ترساندن مخاطب از طریق موسیقی به سراغ کریستوفر کومدا آهنگساز لهستانی رفت و او نیز کار خود را به بهترین نحو انجام داد. موسیقی کاملا با فیلم همسو است و اغراق نیست اگر بگوییم در برخی از سکانسها ( مثل سکانس بی نظیر باجه تلفن) حتی از تصویر هم در ترساندن مخاطب پیشی میگیرد. حقیقتا موسیقی این فیلم شاهکار است و برای هر لحظه آن فکر شده است. احساسات درونی رزماری مانند ترس سؤظن و حس ناامنی به خوبی در هر یک از نتهای موسیقی مشهود است و مخاطب علاوه بر تصویر، از المان قدرتمند موسیقی نیز برای درک بهتر بهره میبرد. اما نقطه قوت اصلی فیلم بدون تردید کارگردانی عجیب و بسیار حرفهای پولانسکی است. با دیدن این فیلم بی تردید مخاطب فقط به یک نتیجه میرسد و آن این است که پولانسکی ذاتا یک کارگردان است. به او موهبت الهی درک تصویر داده شده است. پولانسکی هم تکنیک دارد هم شاعرانگی. تکنیکش کاملا در خدمت داستان و فیلمسازی است. به اصول پایبند است و حرکت دوربین را به خوبی میشناسد. فیلمهای پولانسکی همه تکنیکیاند اما در حد اعتدال. در حد هیچکاک فرمالیست نیست و همین باعث میشود محصول نهاییاش خیلی خشک نباشد. او به زیبایی فضایی شیطانی و شوم را میسازد و تک تک شخصیتهای فیلم را در آن حل میکند نه اینکه شخصیتها را به فیلم تحمیل کند. ما شخصیتهای “بچه رزماری” را باور میکنیم و باور میکنیم که این دنیای شیطانی وجود دارد. از طرفی بازی شاهکار میا فارو نیز در این مهم نقش بسزایی دارد. میا فارو در ترسیم پرتره رزماری عالی عمل میکند و به معنای واقعی کلمه همذات پنداری مخاطب را بر میانگیزد. فیلم به حدی موفق بود که یک جایزه اسکار برای روث گوردون بازیگر زن مکمل فیلم به ارمغان آورد و فیلمنامه آن هم نامزد جایزه اسکار شد.