به بهانه زادروز عباس کیارستمی
به زندگی چشم بدوز
در جهان بینی عباس کیارستمی زندگی و لذت بردن از آن ارزشی ویژه دارد. برای او زندگی منبع الهام و موضوع و دغدغه اصلی بسیاری از فیلمهایش است و همواره سعی دارد زیستن را زیبا جلوه دهد و نشان دهد انسان در هر وضعیتی میتواند دست آویزی برای ادامه زندگی پیدا کند.
هنرامروز: هر آنچه در آثار کیارستمی جاری است را می توان درمصرع " تا شقایق هست زندگی باید کرد" از سهراب سپهری خلاصه کرد. در جهان او آدم ها حتی اگر زلزله همه ی زندگیشان را زیر و رو کرده یا پیری امانشان را بریده باشد یا از ادامه زیستن به استیصال درآمده باشند، همواره جوابی برای سوال مهم " چرا باید به زندگی ادامه دهیم؟ "پیدا میکنند . مردم روستای زلزله زده همچنان می توانند عاشق شوند یا برای دیدن مسابقات جام جهانی ذوق داشته باشند ، طعم یک توت می تواند تصمیم پیرمرد را که در خودکشی خود مصمم بوده است را عوض کند . او دنیایی برای ما به تصویر می کشد که در آن انسان ها هنوز زندگی را فراموش نکردهاند. این جلوه های نمایش داده شده از زندگی به واقعیت بسیار نزدیکند و به همین خاطر مرگ همیشه در کنار زندگی است و روی آن سایه می اندازند . اما در نهایت آدمها راهی برای چسبیدن به زندگی به جای مرگ پیدا میکنند.
در جهانی که او تصویر میکند مقصد و مبدا اهمیتی ندارند ، مهم مسیری است که طی میشود. همانطور که در زندگی حرکت در مسیر اهمیتش از رسیدن بیشتر است. شخصیتهای فیلم ها مسیری طی میکنند به سمت خانه یک دوست که هیچ وقت پیدا نمیشود، مسیر منتهی به روستا که قرار نیست اتفاقاتش طبق انتظار ما جلو برود یا هر مسیری بی ابتدا و انتهایی که طی میشود به خاطر خود مسیر و اینجاست که در آثار او معنای رسیدن دچار تغییر میشود .
این نوع نگاه به زندگی که با عالم بودن به پوچی جهان و آنکه روند دنیا قرار نیست بر طبق مراد ما باشد، سعی در لذت بردن از زندگی کنیم اندیشه ای است که به عنوان نقطه ی مشترک میان عباس کیارستمی ، ژان پل سارتر قرار میگیرد. ساتر میگوید : ((انسان انتخابی ندارد، جز آنکه انتخاب کند و مسئولیت آن را بپذیرد.» و برای این مسئولیتپذیری همواره دلهره ای همراه انسان خواهد بود . به همین دلیل نیز سارتر گفته: «بشر، یعنی دلهره.» شخصیتهای فیلمهای کیارستمی نیز معمولا تنها و ناآرام هستند ، قدم در مسیری میگذارند بی هیچ مقصد معینی برای یافتن چیزی که دلیل ادامه مسیرشان شود .
پرداختهای ساده در داستان، اهمیت طبیعت، مکانهای بکر و ناشناخته، آدمهایی بدون گذشته یا آینده معین، توچه به عنصر شاعرانگی ویژگی های مهم آثار اوست که تطبیق کاملی بر جهان بینی اش دارد.