سریال “Bridgerton”: یک درام عاشقانه س
سریال Bridgerton سرگذشت خانواده سرشناس بریجرتون و به طور ویژه دخترشان دافنه را روایت میکند.
سریال Bridgerton اثر جدید از کمپانی نتفلیکس سریالی است تاریخی، عاشقانه و کمدی براساس رمانی به همین نام از جولیا کویین که داستان خانوادههایی متمول و مرفه در دوران ریجنسی انگلیس (قرن 18) را توصیف میکند. سریال Bridgerton ساختهی کریس ون دوسن و به تهیهکنندگی شوندا ریمز، به محض پخش سروصدای زیادی به دنبال خود کشاند به شکلی که در مدت زمانی کوتاه در میان پنج سریال پرمخاطب نتفلیکس قرار گرفته است. فصل اول سریال با 8 اپیزود با بازی بازیگرانی چون فیبی دینور، رگه-جین پیج، نیکولا کافلن، روث گمل، کلودیا جسی، بن میلر، لوک نیوتون، پالی واکر، لوک تامپسون و فلورنس هانت عرضه گشته و فصل دوم آن در دست ساخت است.
از جمله بازیگران این سریال میتوان به “فیبی داینور“(Phoebe Dynevor)، “رجه-جین پیج” (Regé-Jean Page)، “جاناتان بیلی” (Jonathan Bailey) و “ادجوا اندو” (Adjoa Andoh) اشاره نمود.
این داستان در زمان جشنهای سالیانه خانوادههای اشرافی در بهار یا تابستان روایت میشود، وقتی که دختران جوان این خانوادهها برای نخستین بار در جشن سالیانه ملکه شارلوت، همسر شاه جورج سوم، حضور پیدا میکنند و معرفی میشوند. هدف اصلی این جشن نشان دادن و معرفی دخترهای جوان به پسران مجرد اشرافی و خانوادههای آنها برای ازدواج بود.
سریال “Bridgerton” با وجود حضور شخصیتهای واقعی و تاریخی در مجموع دارای داستانی ساختگی است. کریس ون دوسن خالق سریال آن را جهانی دوباره به تصویر کشیده شده توصیف میکند که یک پند تاریخی و یا روایتی مستند نمیباشد. او پیوند میان تاریخ و افسانه را دلیل جذابیت سریال و راهی هیجانانگیز برای نشان دادن آن دوران میداند. درواقع خانواده اشرافی بریجرتون، لیدی ویسلدوان و بیشتر کاراکترهای دیگر داستان کاملاً تخیلی و غیرواقعی بودهاند. حتی تئوریای که در آن گفته میشود که “کوئین شارلوت” (ملکه انگلیس بین سالهای ۱۷۶۱ تا زمان مرگش در سال ۱۸۱۸ که یکی از شخصیتهای سریال است) دارای دودمانی آفریقایی تبار بوده نیز بعنوان یک ادعای غیرتاریخی شناخته شده میباشد. پس بطورکلی میتوان گفت که داستان سریال بریجرتون در دنیایی اتفاق میافتد که در حقیقت وجود نداشته است.
اگرچه همین تصور افسانهای که تاریخ را به دور از تبعیضها و اختلافات نژادی به تصویر کشیده، داستان و سریال را بسیار دلپذیرتر کرده است. سریال دارای یک راوی مرموز و ناشناخته به نام “لیدی ویسلدوان” است که در این فصل اجتماعی برای نخستین بار سر و کلهاش پیدا میشود. او با انتشار مقالات به صورت ناشناس رازهای پشت پردهی رویدادهای فصل و افراد حاضر در آن را فاش میکند. کسی که هویت اصلیش یکی از سوالات مهم این فصل از سریال میباشد. سازندگان برای صداپیشگی این راوی از “جولی اندروز” ستاره سالهای دور هالیوود استفاده کردهاند. هویت واقعی لیدی ویسلدوان یکی از معدود موارد غیرقابل پیشبینی در سریال میباشد. باید امیدوار باشیم شخصی که در قسمت پایانی سریال به ما نشان داده شد، همان لیدی ویسلدوان نویسنده مرموز نباشد. زیرا در اینصورت سریال تنها برگ برنده خود را از دست داده و ما میتوانیم تمامی اتفاقات فصل بعدی را به ترتیب حدس بزنیم.
سازندگان برای انتقال و تفهیم بهتر حرفهایشان از این راوی استفاده کردهاند. در حقیقت مهمترین دیالوگهای سریال در سخنرانیهای این راوی گنجانده شده است. در کنار این آنها گاهی بوسیلهی طنز و گاهی با کمک تراژدی به نقد آداب غلط اجتماعی و سیاسی پرداختهاند. اگرچه جای خالی شخصیتی طناز و بانمک در میان کاراکترهای سریال به شدت احساس میشود.
مایهی اصلی سریال ، عشق است. این امر همانقدر که سبب جذابیت اثر شده است نقدهایی نیز به دنبال دارد. عاشقانههای تاریخی با لباسهای سدهی 18 در میان کاخهای سنگی با پسزمینهی موسیقی کلاسیک همواره مخاطبین خود را داشته و از سبکهای پرطرفدار است، از این سبک و حال و هوا میتوان به آثار جین آستن اشاره کرد که آثارش بارها به اشکال مختلف نمایشی فیلم و سریال به اجرا درآمده و عرضه گشته است. ضعفی که میتوان متوجه سریال Bridgerton دانست، درست به تصویر نکشیدن چالشهای شخصیتهاست.
نظر دادن درباره نقشآفرینی بازیگران سریالهای اینگونه که داستانی اغراقآمیز داشته به دلیل اجراهای تصنعی و تئاترگونه آنها کمی مشکل میباشد. اما میتوان گفت که بازیگران سریال نمایش قابل قبولی را از خود بجا گذاشتهاند. اما در این میان “فیبی داینور” در نقشِ دافنه دختر بزرگ خاندان بریجرتون عملکرد به مراتب بهتری نسبت به بازیگر مقابلش “رجه-جین پیج” داشته است. در کنار گروه بازیگری خوب باید از طراحی صحنه مجلل و چشمنواز، طراحی لباس عالی، گریمهای مناسب و همینطور موسیقی متفاوت و جالب سریال نیز یاد کرد.
“Kris Bowers” آهنگساز سریال از آهنگهای ادیت شده خوانندگان معروفی همچون Ariana Grande، Billie Eilish،Shawn Mendes و گروه Maroon5 استفاده کرده است. آهنگهایی که شاید در نگاه اول همخوانی مناسبی با داستان تاریخی سریال نداشته باشد. اما نباید فراموش کرد که این یک روایت تاریخی براساس واقعیت نبوده و درواقع زیر بنا و پایههای اصلی داستان خیالی میباشد. پس ضرری ندارد اگر کمی به گوشهایمان نیز فرصت سوپرایز شدن بدهیم و به جای موسیقی کلاسیک که در آثار اینچنینی رایج بوده به آهنگهای جدید و آشناتر گوش بدهیم. شاید این تناقض را بتوان حاصل علاقهی زیاد کریس ون دوسن به برهم زدن کلیشههای همیشگی دانست. اما نتیجه کار تنها به سلیقه بینندگان اثر بستگی دارد و میتواند همانقدر که مورد انتقاد قرار میگیرد، موجبات تحسین شنوندگان را نیز فراهم کند. بطورکلی گفتنیست که “کریس ون دوسن” در اولین تجربهاش بعنوان شورانر بسیار ریسکپذیر بوده است. او چه در شیوهی روایت داستانش (که تغییرات زیادی نسبت به منبع الهامش یعنی رُمانهای “جولیا کوئن” داشته است) و چه در استفاده از فُرمهای سینمایی بسیار خلاقانه عمل کرده است.
نقطه قوت سریال Bridgerton را میتوان طراحی صحنه و لباس دقیق و جذاب آن دانست. لباسها نه تنها از جهت صحت تاریخی کاملاً صداقت دارند بلکه بنا بر هر شخصیت به مدل و رنگ لباسها پرداخته شده است. برای مثال لباس و آرایش خانوادهی فیترنگیتون اغراقشده با رنگهای تندی چون زرد و نارنجی است. این دقت به رنگها در سریال Bridgerton در رنگ موی افراد نمود پیدا کرده است، برای مثال اعضای خانواده فیترینگتون با رنگ موی قرمز_نارنجی تند خودنمایی میکنند. لباسهای ملکه از همهی شخصیتها اغراقشدهتر و پر تزییناتتر است، همچنین وجود کلاهگیسهای بزرگ در رنگهای سفید و خاکستری برای ملکه نیز به چشم میخورد که در این دورهی تاریخی مرسوم بوده.
شخصیتهای مثبت سریال آرایش کمتر با موهای سادهتری دارند، همچنین رنگ لباسشان به طور معمول به شکلی ملیح و در طیف رنگهای پاستلی به چشم میخورد، مثل آبی روشن، سفید، کرم و زرد روشن. کاراکتر لیدی دنبری به عنوان زنی قوی، مستقل و با نفوذ بیشتر با لباسهای بنفش و تاجهای کوتاه دیده میشود. کاراکتر سیهنا روسو که خوانندهی اپراست و دختر خوشنامی نیست بیشتر در لباسهای با طیف رنگی قرمز و بازتر دیده میشود. لباسهای او به طور معمول کوتاه است یا یقهی باز دارد، فرم کلی لباس و موی سیهنا شبیه به کولیها به نظر میآید. شخصیت دیگر سریال مارینا تامپسون دختری روستایی است، این دختر ظاهری ساده و معمولی دارد که با زندگی شهری و تلاش مادر خانواده فیترنگیتون تغییراتی را تجربه میکند اما طیف رنگهای روشن و ساده در لباسش حفظ میشود.در سریال به تفاوت لباس دختران نوجوان، دختران دم بخت و دختران ازدواجکرده در فرهنگ این دورهی تاریخی انگلیس اشاره میشود که با بلوغ کاراکتر الویس بریجرتون و بلند شدن قد دامنش دیده میشود.
طراحی صحنه سریال Bridgerton به شکل ساختمانهای سنگی بزرگ، تزیینات درخت و گیاهان رنگارنگ، مشعلهای نورانی و تابلوهای بزرگ و مجلل نقاشی جلوه میکند، در حالی که خانه و محلهی طبقات پایین جامعه با رنگهای خاکستری و قهوهای و درکل تیره و خنثی ترسیم گشته است، در این مناطق نور کمتر و محیط کوچکتر است. با این وجود که ما شاهد زندگی طبقات مرفهایم ولی تفاوت طبقاتی در این طبقه نیز آشکار است، خانهی دوک و دوشس از خانهی بریجرتونها و قصر ملکه به شکلی فاحش از خانهی دوک مجللتر و بزرگتر است. در نهایت میتوان گفت طراح لباس و صحنهی سریال Bridgerton یک کل منسجم، متعادل و چشمنواز فراهم آوردهاند که به جذابیت بصری اثر و همزمان به وجه تاریخی و کمدی آن کمک میکند.
تلاش شخصیتهای زن سریال برای همسریابی خود وجهی از نابرابری جنسیتی یا حتی تقلیل زن دارد اما بنا بر شرایط تاریخی سریال میتوان این مسئله را توجیه کرد. با این وجود بارها شاهد این دیالوگ در سریال Bridgerton هستیم که کاراکترهای زن میگویند که چون زن هستیم کسی ما را باور نمیکند یا به حرفمان بیتوجه است یا در جایی دافنه خطاب به سایمون میگوید تو مردی و میتوانی ازدواج نکنی اما من به عنوان یک زن چنین انتخابی ندارم و خانوادهی من به ازدواج خوب و آبرومندانهام نیاز دارند.
با مطرح شدن مسائل فمنیستی لازم است به شخصیت الویس بار دیگر اشاره کرد، دختری که از اجتماعات بیزار است و بلوغ خود را نمیخواهد بپذیرد. همواره به کتابهای خود مشغول است و برای تمرین پیانو که توجه مردان را جلب میکند تلاشی نمیکند. او تنها دختر خانواده است که نزدیکترین ارتباط را برادران خود دارد و آنها را به دنبال کردن آرزوها و استعدادهایشان تشویق میکند و معشوقههای برادران خود که از طرف خانواده و اجتماع قابل پذیرش نیستند را میپذیرد. او سیگار میکشد و مجالس رقص و میهمانیها را زودتر از همه ترک میکند. او همچنین دوستی وفادار برای پنهلوپه فرزند کوچکتر خانواده فیترینگتون است. بار طنز سریال دید واقعگرایانهای در توصیف نابرابری جنسیتی آن دورهی تاریخی به دست میدهد. این زاویه دید واقعگرایانه در عدم پذیرش تفاوتها، تعصبهای سنتی، فرم لباسهای عذابآور زنانه با کرستهای چسبان و فلزی و… نیز به چشم میخورد.
همچنین میتوان به وضوح دید که تعصبات و سنتگرایی موجود در دورهی تاریخی منحصر به زنان نیست و مردان نیز ناچار به پذیرش برخی مسائل هستند. در سریال Bridgerton همانطور که مشروب خوردن برای دختران مجرد پذیرفته شده نیست، برخی مهمانیها برای پسران نیز مایهی شرمساری است. همانطور که بر پاکدامنی دختران تاکید میشود، مردی که این پاکدامنی را خدشهدار کند مورد سرزنش جامعه قرار میگیرد. معشوقههای پسران بریجرتون باید پنهانی باشند چون از طبقات دیگری هستند و به خوبی از آنها یاد نمیشود.
در پایان میتوان گفت که سریال “Bridgerton” درامی رمانتیک و خوش ساخت میباشد. البته این خوشساخت بودن بیشتر در فرم و تکنیکهای سینمایی مشهود میباشد. زیرا در داستان سریال موضوع جدید و خاصی مشاهده نمیشود و همهچیز رنگ و بوی تکرار دارد. اما وقتی به تماشای یک سریال عاشقانه مینشینیم، نباید انتظار معجزه داشته باشیم. اینگونه آثار در ۹۰٪ مواقع شباهتهای غیرقابل انکاری با یکدیگر دارند که به نوعی جوهرهی اصلی اینگونه داستانها است. پس اگر داستانی رمانتیک با تم تاریخی برایتان جذابیتی ندارد، وقت خود را با تماشای این سریال هدر ندهید. اما اگر از طرفداران این ژانر هستید، دیدن سریال بریجرتون میتواند لحظات پرشور و زیبای زیادی را برایتان رقم بزند. اما فراموش نکنید که این سریال دارای صحنههای بزرگسالانه است و مناسب تمام سلایق نمیباشد.