فیلمهایی که داستان آنها در یک روز رخ میدهد!
فیلمهایی که داستان آنها در یک روز از صبح تا شب روایت میشود، همواره برای مخاطبان جذابیت خاصی دارند.
معمولا در فیلمهای مختلف، داستانی به نمایش درمیآید که روزها، هفتهها یا سالها را در عرض دو ساعت نشان میدهد. اما معدود فیلمهایی هستند که تنها یک روز را نشان میدهند. در اغلب موارد اینطور به نظر میرسد که فیلم واقعی نیست. ساخت چنین فیلمی دشوار است، با این حال در اینجا میخواهیم فیلمهای موفقی را به شما معرفی کنیم که تنها یک روز را نشان میدهند.
دوازده مرد خشمگین – 1957 – Twelve Angry Men
یک پسر ۱۸ ساله به قتل پدر خویش محکوم شده و هیئت دوازده نفره قضات باید برای حکم او رای بدهند. همه به جز یکی به گناهکار بودن او رای می دهند. بنابراین داستان حماسی “۱۲ مرد خشمگین” آغاز میشود. یکی از نادرترین فیلمها که به جای تکیه بر جلوههای بصری و ملودرام بر محتوا تکیه دارد. این ۱۲ قاضی در یک اتاق نشستهاند و دیدگاه آنها درباره گناه به چالش گذاشته میشود. این فیلم الهام بخش فیلمسازان سراسر جهان بوده است.
دیوارنویسی آمریکایی – American Graffiti – 1973
زیبایی این فیلم در این است که شخصیتهای فیلم شبیه مردمی که میشناسیم هستند، خودمان به جای آنها بودهایم و میتوانیم به غم و معصومیت موجود در این فیلم پی ببریم. یک فیلم با اجرای زیبای بازیگر جوان، نویسندگی و کارگردانی موفق و افشای حقایق هشداردهنده. و موسیقی متن زیبای بادی هالی، Beach Boys و غیره، شما را بر صندلی میخکوب میکند. همه کسانی که در شهرهای کوچک بزرگ شده و در خیابان بازی کردهاند میتوانند با این فیلم ارتباط برقرار کنند.
روز گراندهاگ – Groundhog Day – 1993
یک اثر سرگرم کننده، یک کمدی فانتزی، درباره زندگی هواشناس تلویزیون که عزیمتش به پنسیلوانیا، هر روز و هر روز تکرار میشود. فیلم به مفاهیمی چون خودشیفتگی، اولویتها، خودبینی، هدف زندگی و عشق، میپردازد. این فیلم را میتوان سفری از ناآگاهی به آگاهی دانست. این فیلم آنقدر تاثیرگذار بوده که روز گراندهاگ به فرهنگ انگلیسی وارد شده و یک شرایط دشوار را نشان میدهد.
بعد از ظهر سگی – Dog Day Afternoon – 1975
آل پاچینو در نقش سانی، یک همجنسگرای متاهل که تصمیم میگیرد از یک بانک سرقت کند تا هزینه عمل تغییر جنسیت معشوقهاش را پرداخت نماید، میدرخشد. این کمدی سیاه با یکی از بهترین اجراهای او بهترین اثر کارنامه اوست. جان کازال هم نقش یک روانی غمگین را ایفا میکند که در سرقت با او همکاری داشته و هیچ چیز برای آن دو درست پیش نمیرود. پول از دستشان رفته و پای پلیس هم باز شده. سانی میداند که سال به کشتن گروگانها فکر میکند و از پلیس درخواست هواپیما میکند تا به ویومینگ بروند. او میداند که به دردسر افتاده است. سیدنی لومت کارگردانی فیلم را برعهده داشته و با جزئیات و سبک خود به این بازیگران اجازه هنرنمایی میدهد.
مگنولیا – Magnolia – 1999
یک فیلم زیبا از پل توماس اندرسون درباره زندگی چندین کالیفرنیایی که با وجود شرایط سخت می خواهند از زندگی خود نهایت استفاده را ببرند. زندگی آنها در یک روز و از طریق ارل پاتریج (جیسون روباردز)، یک پیرمرد درحال مرگ، که یک تهیه کننده تلویزیونی است، به هم مرتبط میشود. آن ها ممکن است اعضای یک خانواده باشند، ممکن است در قلمروی تلویزیونی پاتریج برای او کار کنند، در هر صورت همه به او مرتبطاند. داستان آنها به شیوه خاصی روایت شده است. این فیلم به دل تاریکی رفته و بازمیگردد، جایی که آرزوی هر فیلم است.