{{weatherData.name}} {{weatherData.weather.main}} ℃ {{weatherData.main.temp}}

نقد، تحلیل و بررسی فیلم"ماتریکس" واچوفسکی‌ها

نقد، تحلیل و بررسی فیلم"ماتریکس" واچوفسکی‌ها
کدخبر : 16136

ماتریکس (انگلیسی: The Matrix) یک فیلم اکشن علمی-تخیلی به نویسندگی و کارگردانی واچوفسکی‌ها است که در سال ۱۹۹۹ منتشر شد. در این فیلم بازیگرانی همچون کیانو ریوز، لارنس فیشبرن، کری-ان ماس، هوگو ویوینگ، جو پانتولیانو و گلوریا فاستر ایفای نقش می‌کنند. ماتریکس که اولین قسمت از چهارگانه ماتریکس است، آمیزه‌ای از اکشن، هنرهای رزمی و دارای یک فیلم‌نامه چندلایه است که یک جامعه پادآرمان‌شهر در آینده را به تصویر می‌کشد، که در آن درک واقعیت توسط انسان‌ها در دنیایی ساختگی به نام «ماتریکس» رخ می‌دهد، که به دست ماشین آلات هوشمند برای غلبه بر جمعیت انسان‌ها، شبیه‌سازی شده‌است. این در حالی است که حرارت و فعالیت‌های الکتریکی بدن انسان‌ها به‌عنوان منبع انرژی برای ماشین آلات محسوب می‌شوند. در این بین یک برنامه‌نویس کامپیوتر به نام نئو، از این حقیقت آگاه شده و همراه با افراد دیگری که خود را از این دنیای رؤیایی رها کرده‌اند، به شورشی علیه ماشین‌ها برمی‌خیزند.

به گزارش هنر ام‌روز، ماتریکس فیلمی است فلسفی، روانشناسانه، اکشن و بنابراین برای هرکس می تواند جذابیتی خاص داشته باشد.

 ماتریکس در عین حال فیلمی است متفاوت از این نظر که ذهن شما را درگیر سوالاتی خاص می کند که به راستی ما در کدام دنیا زندگی می کنیم ؟!؟شاید زندگی تنها یک رویا باشد. 

شاید واقعیت با آنچه به نظر می رسد کاملا فرق داشته باشد.

 شاید زبان آدمی برای بازنمایاندن آن واقعیت ناتوان باشد. 

شاید اذهان ما انسان ها به سادگی قادر به درک آنچه اتفاق می افتد نباشد.

کدام دنیا واقعی ست،آیا دنیایی در خواب وجود دارد،آیا در خواب به دنیاهای موازی سفر می کنیم،پایان دنیا چگونه ست،آیا آینده ی انسان در دست ربات ها و رایانه هاست.

 

خلاصه داستان: 

توماس ای. اندرسون مردی است که زندگی دوگانه‌ای دارد.

 در روز او یک برنامه نویس یک شرکت نرم افزاری است و شب‌ها هکری تحت عنوان نئو.

 نئو همیشه به دنبال فهمیدن حقیقت زندگی‌اش بوده است، اما حقیقت خارج از تصور اوست. او با یک هکر افسانه‌ای بنام مورفیوس که توسط دولت بعنوان تروریست شناخته شده، ارتباط برقرار می کند، و به همین خاطر تحت تعقیب پلیس قرار می گیرد.

 مورفیوس نئو را در دنیای واقعی بیدار می کند، یک سرزمین بایر و ویران، جایی که ذهن اکثر انسان‌ها توسط گونه‌ای از ماشین‌ها، در ماتریکس اسیر شده‌ است. 

اکنون نئو باید بعنوان یک شورشی در دنیای ماشین‌ها به ماتریکس بازگردد و با مامورها مقابله کند، ابر برنامه‌های قدرتمند کامپیوتری ای که وظیفه دارند نئو و تمام شورش انسانی را سرکوب کنند.

ماتریکس آمیزه‌ای از اکشن، هنرهای رزمی و یک فیلم‌نامه چندلایه است و یک جامعه پادآرمان‌شهر در آینده را به تصویر می‌کشد، که در آن درک واقعیت توسط انسان‌ها در دنیایی ساختگی به نام «ماتریکس» رخ می‌دهد، که به دست ماشین آلات هوشمند برای غلبه بر جمعیت انسان‌ها، شبیه‌سازی شده بود. 

این در حالی بود که حرارت و فعالیت‌های الکتریکی بدن انسان‌ها به عنوان منبع انرژی برای ماشین آلات محسوب می‌شد. 

در این بین یک برنامه‌نویس کامپیوتر به نام نئو، از این حقیقت آگاه شده و همراه با افراد دیگری که از این دنیای رویایی خود را رها کردند به شورشی علیه ماشین‌ها بر می‌خیزند.

مورفیس، رهبر این آزادی طلبان باور دارد که نیو «شخص برگزیده» است که انسان‌ها را به سوی آزادی هدایت کرده و ماشین‌ها را برخواهد انداخت. به اضافه نیو، ترینیتی و مورفیس در مقابل بنده سازی انسان‌ها توسط ماشین‌ها می‌جنگند، درحالی که نیو کم‌کم شروع به پذیرفتن نقش خود را به‌عنوان «شخص یگانه» می‌کند.

در مقابل مأموران سیستم، مانع از خروج از ماتریکس می‌شوند. مأمور اسمیت که سرپرست مأموران دیگر است، خود از ماتریکس خسته شده و سعی در آزادی دارد. وی با نئو درگیر شده و نئو او را شکست می‌دهد؛ ولی مأموران سیستم (بر خلاف انسان‌ها) قابلیت جابجایی سریع را دارند و حتی در صورت مرگ، باز متولد می‌شوند. در طول فیلم، ببینده متوجه می‌شود که آزادی طلبان در تنها شهر باقی مانده در جهان به نام زایون زندگی می‌کنند که ماتریکس سعی در نابودی این شهر دارد.

 فیلم ماتریکس به داشتن محتوای سنگین و ساختار پیچیده فلسفی شهرت دارد.

 این فیلم همچنین نمونه‌ای از سبک سایبرپانک و علمی تخیلی به شمار رفته و شامل منابع متعددی از ایده‌ها و تفکرات فلسفی و مذهبی می‌باشد.

جوایز :

برنده جایزه اسکار بهترین ویرایش فیلم

برنده جایزه اسکار بهترین جلوه‌های ویژه

برنده جایزه اسکار بهترین جلوه‌های صوتی

برنده جایزه اسکار بهترین صدابرداری

برنده جایزه بافتا بهترین جلوه‌های صوتی

برنده جایزه بافتا بهترین صدابرداری

 The matrix 1999

 

چرا باید این فیلم را دید؟

چالش مبنایی و مبنای چالشی

در سه هزار سال گذشته همواره تلاش ذهنی زیادی از جانب فلاسفه و روشنفکران صورت گرفته تا راهی برای دستیابی ذهن انسان به حقیقت پیدا شود اما هر چقدر که فلاسفه پیش رفته اند، گویی به همان اندازه نیز به عقب برگشته باشند چرا که از چالش مبنایی تعریف حقیقت در یونان باستان به مبنای چالشی حقیقت وجود در عصر حاضر رسیدیم. و این ناکامی در تشریح جهان هستی توسط فلاسفه که با خلق سوالات جدید متأثر از کوانتوم تشدید شد در نهایت فضا را برای توسعه سبک های زندگی غیر متأثر از معلومات اندیشمندان مساعد کرد که بدون تردید ظهور اینترنت و توسعه برق آسای آن در این رخداد نقش محوری داشت.

در این میان ماتریکس از معدود فیلم هایی محسوب می شود که این گسست را در تار و پود روایت جذابش به تصویر می کشد جلوه های ویژه و صحنه های هالیوودی جذاب از یک سو و اندوه عمیق کشف و شهود در حقایق مجازی از سوی دیگر خود تناقضی به یادماندنی در این فیلم محسوب می شود که با گسست مفهومی مذکور کاملاً همخوانی دارد.

ابعاد گوناگون فیلم ماتریکس

بدون تردید این فیلمی بود که سینما در پایان قرن بیستم به آن نیاز داشت تا برای همیشه در کلکسیون افتخارات هنر هفتم باقی بماند.

عموماً فیلم هایی که بر جلوه های ویژه و اکشن های جذاب تأکید می کنند، چندان به لحاظ مفهومی غنی نبوده و نه تنها اندیشه خاصی را دنبال نمی کنند بلکه حتی گاه به اصول علمی و اخلاقی هم دهن کجی می کنند اما فیلم ماتریکس از این قاعده کاملاً مستثنی محسوب می شود و از غنای مفهومی زیادی بهره می برد.

 این فیلم از دیدگاه های مختلفی قابل تحلیل و بررسی است که بدون شک بُعد فلسفی فیلم از سایر ابعاد جذاب تر بوده و سایر ابعاد فیلم را نیز به خود مرتبط می کند.

 فیلم از دیدگاه روانشناسی نقدی سنگین بر سبک های زندگی رایج شده در ابتدای قرن جدید است که ویژگی آن به خوبی در این فیلم تشخیص داده شده است.

 این فیلم به لحاظ مذهبی نیز ارتباط نسبتاً عمیقی با مسیحیت داشته و بر مشترکات انجیل و تورات تأکید می کند با این وجود نمی توان فیلم ماتریکس را همچون فیلم ((کنستانتین)) یک فیلم تمام مسیحی دانست.

همچنین فیلم از دیدگاه سیاسی نیز نقدهای زیادی را به سیستم های حاکمیتی تمام کشورها وارد می کند که هر کدام از انواع حاکمیت را به نحوی به چالش می کشد.

ماتریکس از دیدگاه مدیریت:

در علم مدیریت ساختارهای نوینی مانند ساختارهای ادهوکراسی و ماتریسی شناسایی شده است.

رواج تکنولوژی های جدید و ظهور مفاهیم دیجیتالی اثر مشهودی در ساختارهای سازمانی داشته و بر پویایی درونی سازمان ها افزوده است که سازمان ها را به سمت ساختارهای شبکه ای سوق می دهد.

یکی از معروف ترین تغییرات سازمان ها که با ظهور کامپیوتر و شبکه ایجاد شد، حذف مدیران میانی و زیرساخت های واسط است که کارایی و اثربخشی سازمان ها را صدچندان کرده است به گونه ای که امروزه می توان در کشور خودمان شاهد انبوه سازمان هایی باشیم که در برابر این تغییرات مقاومت می کنند که نتیجه ای جز تجمع تعداد زیادی از مفت خورها در لایه های میانی سازمان ها نداشته است و بی توجهی تصمیم گیرندگان کلان به این حقایق باعث گسترش سرطان گونه سازمان های زائدی شده که بی هیچ ارائه خدمتی صرفاً قاتل بودجه محسوب می شوند سازمان هایی که اگر نباشند مردم نه تنها چیزی را از دست نمی دهند بلکه حجم زیادی از بودجه عمومی را آزاد شده می بینند.

بدون تردید تا زمانی که سازمان های کلان با ساختار های چاق و مدیریت های خرفت، به سازمان های کوچک و چابک تبدیل نشوند هرگز شاهد چیزی به نام توسعه نخواهیم بود.

 

تریلر رسمی فیلم :ماتریکس

 

سکانسی از اوایل فیلم ماتریکس

 

جهان امروز

مورفیس باور داره که اون برگزیده است ( برگزیده خواهد آمد) ، تو چطور ؟  مهم نیست من به چی باور دارم . تو هم باور نداری ، نه ؟ 

اتفاق بزرگ پیش بینی شده ، آیا اتفاق خواهد افتاد ؟ تو به آن باور داری مهم نیست من به چی باور دارم ولی خود را برای آن آماده خواهم کرد ، جهان همیشه زیر ابرهای تاریک غفلت باقی نخواهد ماند . 

تلفن کنترل می شود ، دنیا کنترل می شود ، مطمئنی که این خط کنترل نمیشه ؟ آره معلومه که مطمئنم ، از کجا ؟ از کجا اینگونه در مورد اطراف خود مطمئن هستید ؟ از کجا مطمئن هستید که جهانی که در آن زندگی می کنید همانیست که می بینید ، از کجا به عقایدتان در مورد نظم این جهان مطمئنید ؟ از کجا ؟

موسیقی فوق العاده ای که شک و تردید را در رگ هایتان به راه می اندازد شنیده می شود ، مطمئنی که این خط کنترل نمیشه ؟ آره معلومه که مطمئنم ، پلیس ، دست ها روی سر !

کمی فکر کنید چقدر در مورد اطراف خود مطمئنید ؟ 

در چشمانش ترسی وجود ندارد ، آگاه ، ناآگاهان را خوب می شناسد و راحت می تواند به وسیله آگاهی خود آنها را از پای در آورد ، چه کسی این مسئله را خوب می داند ، آگاهی دیگر ، مامور های ماتریکس ، حالا سوال ، آگاهان چه کسانی هستند ، آگاهان کسانی هستند که فرستاده شده اند ، برای چه ؟ به آن هم خواهیم رسید . 

" ستوان " ، " اوه لعنت " ، " ستوان ، به شما دستورات ویژه ای داده شده بود " ، " من فقط وظیفه ام رو انجام میدم ..." ، " دستورات فقط برای محافظت از شما بود " ، ستوان می خندد ، " فکر کنم خودمون بتونیم از پس یه دختر کوچولو بربیایم "، مامورین ویژه ( یا بهتر است بگویم ممتاز ) بدون توجه به ستوان به طرف اتاقی که در آن ترینتی با ماموران است می روند ، ستوان : " من دوتا واحد فرستادم ! الان دارند اون رو پایین میارند ! " ، مامور ممتاز : " نه ستوان ، اونا الان مردن " 

الان پیش خود می گویید ، چه تحلیلی ، فیلنامه را جلوی ما گذاشته و بهش میگه تحلیل ، صبر داشته باشید ، ماتریکس آنقدر عمیق است که حتی نمی توان از جمله ای از آن گذشت ولی من بازهم سعی می کنم آنرا خلاصه کنم و فقط بخش های اصلی آنرا مورد بررسی قرار دهم ، مسئله ای که ماتریکس را برای اشخاصی همانند من خاص می کند ، شروع فوق العاده آن است ، در 6 دقیقه اول فیلم هدف فیلم برای شما مشخص می شود ، شاید بعضی از حرف هایم کمی گنگ باشند ولی بدانید حقیقتند و شاید بعضی ها به خاطر ندانستن حقیقت آنرا درک نکنند ، ولی نگران نباشید ، به زودی همگان آگاه خواهند شد . 

از تحلیل دور نشویم ، سخنانی که بین ستوان و مامور ویژه ماتریکس رد و بدل می شود مسئله ای بزرگ را در بر دارد ، چه بدانید چه ندانید جامعه بشری حال از دو گروه تشکیل شده ، گروهی که به آنها گروه ممتاز می گویند ، و گروهی که به آنها مردم عادی می گویند ، سریعا به طرف حکومت نروید ، آنها هم جز گروه عادی حساب می شوند ، گروهی ممتاز گروهی خاص است که تمام امور به طور کاملا غیر مستقیمی در دستانشان است ، تمام ثروت ها ، البته بازهم گروه سومی وجود دارند که من به آنها آگاهان جامعه می گویم  ، گروهی که به مبارزه با گروه ممتاز( ماتریکس) با آگاه کردن مردم عادی ( مردم زندانی در ماتریکس) برخواسته اند ولی آگاهی به این راحتی ها ممکن نخواهد بود ، در صحبت های مامور و ستوان می بینیم ، ستوان تا حدودی با مامورین آشناست میداند آنها قدرت  تصمیم گیری بالاتری نسبت به ستوان دارند ولی ستوان نمی ترسد ( نترسیدن بدون آگاهی نتیجه ای ندارد ) ستوان دختر را دست کم می گیرد ولی مامورین ( گروه ممتاز ) نه ، چون می دانند که چه قدرتی ( آگاهی ) در دستان گروه آگاه قرار دارد . ستوان نشانی از ناآگاهی عمیق مردم عادی جامعه است و همینطور نشانی از برده بودن نظام دولتی در دستان گروه ممتاز . 

جامعه آگاه هم همانند جامعه ممتاز ، دنیای خود را کاملا می شناسد و از اطلاعات خود استفاده درست را می کند ، جامعه عادی بر او هم به این سادگی غلبه نخواهند کرد . چه بخواهید و چه نخواهید ، ما مردم عادی هستیم و آنقدر ناآگاهیم که اگر آگاه شویم ، از شدت ترس زندگیمان به لرزه خواهد افتاد .

لحظه تعقیب و گریز فرا می رسد ، ترینیتی با دیدن ماموران ( جامعه ممتاز ) فرار را می پسندد ، زیرا باقی ماندن او بهتر از جنگ است ، او با قدرت گروه ممتاز آشناست و میداند که برای شکست آنان چیزی بیش از یک جنگ عادی نیاز است ( به این خاطر که گروه ممتاز طی یک سال یا صد سال به این قدرت و آگاهی نرسیده اند ، آنها هزاران سال است که وجود دارند و هزاران چیز را سازماندهی می کنند و آنقدر غلط نوشته اند و پاک کرده اند که دیگر به اشتباه بر نخورند ولی یک مسئله وجود دارد " پیروزان نهایی ، صالحان خواهند بود" ) ، فیلم برداری و موزیک فوق العاده فیلم به این لحظه ها بسیار کمک می کنند ، ترینیتی و مامور را می بینیم که با سرعت می دوند و پلیس ها ( مردم عادی ) ، حتی به پای آنها هم نمی رسند . اینجا با صحنه ای فوق العاده رو به رو می شویم ، پرش ترینیتی و مامور ویژه از روی سقف و جمله پلیس : این غیر ممکنه ، بازهم یک سوال : چقدر به باورهای خود اطمینان دارید ، این را بدانید بسیاری از این غیر ممکن ها در اطراف شما وجود دارد و شما آنها را نمی بینید که به محض دیدن همین جمله شما خواهد بود ، با عین ناباوری می گوید  :این غیر ممکنه  ، مسئله اینجاست ، ممکن هایی که برای شما تعریف شما بسیار محدود هستند مگر نه خیلی غیرممکنه ها در نگاه ما ، در واقعیت امکان دارند . 

ترینیتی به باجه تلفن می رود ، یک دفعه کامیون زباله دور می زند ، مامور ویژه داخل آن است ، آنها در همه جا هستند ، جاهایی که توقعش را ندارید ، جاهایی که در فکرتان نمی گنجد ، این دنیای در حال حاضر دنیای تحت کنترل آنهاست ، آنها همه جا می توانند باشند . این واقعیت است دوستان ، چه بخواهید ، چه نخواهید ! 

ترینیتی باید پنهان شود ، باید در تاریکی پنهان شود ، ولی در تاریکی هم خطرهایی وجود دارند .

 

قسمت های ازسخنرانی های جورج چارلین ازشخصیت های معروف آمریکایی پیرامون جامعه:

 احتمالا متوجه شدید که احساس من راجع به اون جنگ ، اونطوری نیست که به من گفته شده و از ما انتظار میره ...... ، می فهمید ، من میگم ذهن من اونطوری کار نمی کنه ، من متوجه شدم که کاری که می کنم ، خیلی احمقانست ، بهش میگن فکر کردن ، و من یه آمریکایی خوب نیستم چون دوست دارم خودم نظرم رو شکل بدم ، من اونطوری که بهم گفته میشه حرکت نمی کنم ، متاسفانه بیشتر آمریکایی ها همونطور حرکت می کنند که بهشون دستور داده میشه .... ... دارم در مورد مالکان واقعی صحبت می کنم ، مالکان بزرگ ، ثروتمند ، .. بد .... مالکان تجاری ثروتمند و بزرگ که تصمیمات مهم رو کنترل می کنند ، سیاستمداران رو جدی نگیرید ، به اونا ربطی نداره ، ... ، شما مالک دارید ، اونا مالک شما ، مالک همه چیز هستند ، مالک همه زمین های مهم .... و اونها تقریبا تمام اخبار و اطلاعاتی که شما می شنوید رو کنترل می کنند ، شما تو مشت اونا هستید ، و سالانه میلیون ها دلار خرج تبلیغات می کنند تا آونچه رو که می خوان به شما تحمیل کنند .... اونا جامعه ای از شهروندانی که بتونند منتقدانه فکر کنند رو نمی خوان، شما می خواین خوب بفهمید ، اما اونا نمی خوان ، برخلاف منافعشونه .. اونا فقط کارگرای مطیع می خوان " 

تمامی سخنرانی بالا کاملا و مستقیما از روی سخنرانی آقای چارلین بدون هیچ تغییری بوده ، قبل از اینکه کسی بخواهد شروع به انتقاد کند بگویم که همانند فیلم ماتریکس ، موضوع یک نهاد و یا یک کشور نیست ، موضوع تمامی این بشریت است .

- مورفئوس: نئو،تو به سرنوشت اعتقاد داری؟

+ نئو: نه

- چرا نه؟

+ چون دوست ندارم این فکر رو بکنم که اختیار زندگیم دست خودم نیست..!

photo_2022-10-12_16-25-45

 

 

سکانس دیالوگی  ماندگار از فیلم ماتریکس

 

فیلم ماتریکس فردی رو نشون میده که " گمان می کنه " اسمش توماس اندرسون هست و در سال ۱۹۹۹ در شهری بزرگ زندگی می کنه . 

او گمان می کنه که مو داره و دارای شغل هست ( تجسم از خویشتن باقیمانده ) و از همه مهمتر اینکه باور داره که به زندگی خودش کنترل داره و بنابراین به سرنوشت معتقد نیست . در حالی که بعد از آشنایی با مورفیوس ( که نام الهه خواب در یونان باستان نیز هست ) و دوستانش که تام رو با نام " نئو " خطاب می کنند ، می فهمه که تا بحال در رویا زندگی می کرده . رویایی که ماتریکس برای او ساخته . در حالی که " حقیقت " چیز دیگری هست : او در سال ۲۱۹۹ در دنیایی سیاه و غبار آلود که فقط بخش کوچکی از اون ( زایان ) قابل سکونت هست زندگی می کنه . مو نداره و نامش " نئو " هست  و به قدری فعالیت نکرده که ماهیچه هاش ضعیف و فرتوت شدن . در این دنیا تولد انسان در اثر یک پروسهء ماشینی انجام میشه و نه ( اونطور که ما " تصور " می کنیم ) در رحم مادر .

 هر انسان با سوراخی در پشت سرش ساخته میشه که از طریق همین سوراخ ماتریکس اطلاعات رو به مغز او منتقل می کنه و رویاهایی رو برای او شبیه سازی می کنه .

در حقیقت ماتریکس برای ذهن نئو یک " توهم هویت " رو شبیه سازی می کنه . ماتریکس برنامهء قدرتمند کامپیوتری هست که به مثابهء یک زندان ذهنی عمل می کنه .

مورفیوس سعی داره به ما بفهمونه که ذهن هر انسان در زندانی از " پیامهای محبوس " به سر می بره و این پیامها تصورات ، توهمات ، و حتی قوانینی رو برای ذهن ترسیم می کنند . هر وقت انسان موفق بشه از این زندان رها بشه ، به راحتی قادر هست قوانینی نظیر جاذبه رو ندیده بگیره . کافیست از ذهن خودش رها بشه و باور کنه که جاذبه چیزی جز یک توهم نیست ! و آنگاه از یک ساختمان بلند بپره !

مورفیوس : باید بدانی که این قوانین نیز با قوانین سیستم کامپیوتر تفاوتی ندارند . به برخی می توان وابسته بود و برخی را می توان شکست .

در سکانسی از فیلم که نئو و مورفیوس در فضای ماتریکس هستند ، نئو مبلمانی رو لمس می کنه و میگه :

نئو : این که واقعی است . مورفیوس : چه چیز واقعی است ؟ تعریف تو از آن واقعی است . اگر در بارهء آنچه که می توانی احساس کنی یا ببویی یا مزه کنی یا ببینی ، کمی بیاندیشی ، به سادگی در میابی که چیزی جز یک پیام محبوس نیستند .

یا در جای دیگه مورفیوس به نئو می گه : ذهن توست که واقعیت را میسازد .

ذهن به کمک پیامهای دریافتی و در یک زندان ذهنی " واقعیت " رو تجربه می کنه . لیکن تجربه ای سرشار از توهم . حال اینکه اگر از این زندان ذهنی رها بشه می تونه " واقعیت " رو به " حقیقت " تبدیل کنه و در یک تجربهء حقیقی ، قوانینی رو که " گمان می کرده " حقیقی هستند ، بشکنه و زیر پا بذراه .

یکی از اصول فلسفهء کوانتوم این هست :هیچ قانونی وجود ندارد ٬ هر چه هست فرضیه هایی موقت هستند .

قبول کردن این اصل به ما کمک می کنه که به رهایی از زندان ذهنی نزدیک تر بشیم .

 

مورفیوس خطاب به نئو:"متأسفانه به هیچکس نمیشه گفت ماتریکس چیه ، خودت باید اون رو ببینی."

محتوای سنگین و ساختار پیچیده‌ی فلسفی ، توضیح ماتریکس را برای هرکسی دشوار میکند.

ماتریکس درواقع تصویر جوامع قهقهرائی در آینده‌ای نه‌چندان بعید است.

معمولاً ترسیم یک جامعه پادآرمان و بدزمانه توسط نویسندگان آینده‌نگر ، بمنظور هشدار به مردم در مورد ادامه یا افزایش چیرگی برخی از معضلات اجتماعی صورت می‌گیرد.

در ماتریکس این مدینه‌ی فاسده بدلیل توسعه‌ی خودساخته‌ی یک هوش‌مصنوعی و سلطه‌ی ماشین بر نوع بشر بوجود آمده که نهایتاً نئو بعنوان «شخص یگانه» در مقام منجی بشر ظاهر می‌شود.

صحبت در سطح ، هشدار به یک چیز است: افراط در تکنولوژی!

اما یقیناً پاتکس (زیرمتن) ماجرا چیز دیگری‌ست...

شاید یک توطئه‌ی جهانی و خواب خرگوشی مردمان!

گرچه بیدارشدن از این خواب و پی‌بردن به حقایق هم پایان راه نیست...

چون...

"تفاوت بسیار زیادی بین «شناخت یک راه» و «قدم گذاشتن در آن راه» وجود دارد."

 

 

با پیشرفت فرا زمینی و اعجاز کننده بشر امروز که به واسطه "هوش"علم و دانش/ تکنولوژی و اکتشافات حیرت انگیز در کوتاه ترین زمان قادر است کل کره زمین را سفر کند .

در این سیاره کوچک وکمتر از یک ارزن در میان میلیاردها ,ها ,ها ......... سیاره که از سوی دانشمندان تخمین زده می شود هر یک هزاران برابر بزرگتر از این سیاره کوچک هستند وهمچنین اکتشافات دانشمندان در کهکشان بیانگر آن است که  موجودات زنده و احتمالآ با هوش تر از موجودات این سیاره کوچک در ان سیارات زندگی می کنند,همچنین بر اساس گزارشات اعلام شده از سوی سازمانهای فضایی درسال 2030 ببعد فرا زمینی ها با انسانهای این سیاره کوچک ملاقات خواهند داشت.

و شگفت آور اینکه ما در سیاره ای زندگی می کنیم که مجموعه ای از گازها دوره یک جرم آسمانی را اشغال کرده همانند یک حباب ,که تمام اطرافش را اتمسفر" جو " احاطه کرده است. عبور از این  "اتمسفر" غیر ممکن  است مگر با تجهیزات فوق بشری و فرا زمینی(جو زمین از سطح زمین آغاز شده ونا ارتفاع 10/000کیلو متری ادامه می یابد ) من باور دارم تنها راه عبور از این اتمسفر  "جو" رها کردن جسمی است که متعلق به این سیاره " زمین " می باشد و تنها "قدرت تفکر " هوش " فقط وصرفآ قادر است جسم زمینی را ترک کند و از این "جو " اتمسفر که سراسر زمین را از تمام جهات پوشانده عبور کند و درتاریکی مطلق به بی نهایت و به "تنها نور باقی " بپیوندد.

از همین روی در عجبم 

در این سیاره کوچک انسانهایی هستند که با وجود آگاهی نسبی از جهان پیرامون/ با جا طلبی / زیاده خواهی / خودخواهی و... در کنار بعضی از انسانهائیکه نمی خواهند از ذهن "هوش" خود بهره جویند از مرزبندی /جنگ /عقاید/اعتقادات/جنسیت/میل و روابط جنسی و از چگونه زیستن و. . .انسانها سخن به میان می آورند.!!!

در ادامه با سه دیالوک ماندگار از سه سکانس فیلمهای ماندگار که در ذیل می آید شما را تنها می گذارم.

درسکانسی از فیلم (ماتریکس)اثری از "واچوفسکی ها"

اﺳﻤﯿﺖ ﺧﻄﺎﺏ ﺑﻪ ﻣﻮﺭﻓﯿﻮﺱ می گوید :

ﻣﯿﺨﻮﺍﻡ ﭼﯿﺰﯼ ﺭﻭ ﻛﻪ ﺩﺭ ﺍﻳﻦ ﻣﺪﺕ ﺩﺭ ﺍﻳﻨﺠﺎ ‌( ﺩﺍﺧﻞ ﻣﺎﺗﺮﯾﮑﺲ ‌) ﻓﻬﻤﻴﺪﻡ ﺑﺎ ﺗﻮ ﺩﺭ ﻣﻴﻮﻥ ﮕﺬﺍﺭﻡ . ﺍﻳﻦ ﺭﻭ ﻭقتی ﻓﻬﻤﻴﺪﻡ ﻛﻪ ﺩﺍﺷﺘﻢ ﺳعی میﻛﺮﺩﻡ ﺷﻤﺎﻫﺎ ‌( ﺍﻧﺴﺎﻥ ‌) ﺭﻭ ﺑﻪ ﻋﻨﻮﺍﻥ ﮔﻮﻧﻪﺍی ﺍﺯ ﺣﻴﺎﺕ ﻃﺒﻘﻪﺑﻨﺪی ﻛﻨﻢ ﻭ ﻣﺘﻮﺟﻪ ﺷﺪﻡ ﻛﻪ ﺷﻤﺎﻫﺎ ﺩﺭ ﻭﺍﻗﻊ ﭘﺴﺘﺎﻧﺪﺍﺭ ﻧﻴﺴﺘﻴﺪ ! ﻫﺮ ﭘﺴﺘﺎﻧﺪﺍﺭی ﺩﺭ ﺍﻳﻦ ﺳﻴﺎﺭﻩ ﺧﻮﺩﺵ ﺭﻭ ﺑﻪ ﻃﻮﺭ ﻏﺮﻳﺰی ﺑﺎ ﻣﺤﻴﻂ ﺍﻃﺮﺍﻓﺶ ﺗﻄﺒﻴﻖ ﻣﻴﺪﻩ ﻭ ﺑﻪ ﺗﻌﺎﺩﻝ می رﺳﻮﻧﻪ ﺍﻣﺎ ﺷﻤﺎ ﺍﻧﺴﺎﻧﻬﺎ ﺍﻳﻨﻄﻮﺭ ﻧﻴﺴﺘﻴﺪ !

ﺷﻤﺎﻫﺎ ﻭﺍﺭﺩ ﻳﻚ ﻣﻨﻄﻘﻪ میﺷﯿﺪ ﻭ ﺷﺮﻭﻉ ﺑﻪ ﺗﻮﻟﻴﺪ ﻣﺜﻞ میﻛﻨﻴﺪ ﻭ ﺍﻭﻧﻘﺪﺭ ﺧﻮﺩﺗﻮﻥ ﺭو ﺗﻜﺜﻴﺮ میﻛﻨﻴﺪ ﺗﺎ ﺗﻤﺎﻡ ﻣﻨﺎﺑﻊ طبیعی ﻣﺼﺮﻑ ﺑﺸﻪ . ﺍﻭﻧﻮﻗﺖ ﺗﻨﻬﺎ ﺭﺍﻩ ﺷﻤﺎ ﺍﻳﻨﻪ ﻛﻪ ﺑﻪ ﻳﻚ ﻣﻨﻄﻘﻪ ﺩﻳﮕﻪ ﻣﻬﺎﺟﺮﺕ ﻛﻨﻴﻦ !

 ﯾﻪ ﻣﻮﺟﻮﺩ ﺩﻳﮕﻪﺍی ﻫﻢ ﺗﻮی ﺍﻳﻦ ﺳﻴﺎﺭﻩ ﺯﻧﺪگی میﻛﻨﻪ ﻛﻪ ﺍﻟﮕﻮی ﺯﻧﺪگیﺍﺵ ﻣﺸﺎﺑﻪ ﺷﻤﺎﺳﺖ می ﺩﻭنی ﺍﻭﻥ ﭼﻴﻪ؟ : ﻭﻳﺮﻭﺱ ! ﺍﻧﺴﺎﻧﻬﺎ ﻳﻚ ﺑﻴﻤﺎﺭیﺍﻧﺪ، ﺳﺮﻃﺎﻥ ﺍﻳﻦ ﺳﻴﺎﺭﻩ . ﺷﻤﺎﻫﺎ ﻃﺎﻋﻮﻥ ﻫﺴﺘﻴﺪ ﻭ ﻣﺎ ﺩﺭﻣﺎﻥ ﺁﻥ!!

ودر سکانسی از فیلم ( ایثار ) اثری از"اندره تارکوفسکی

ما گم شده ایم !

تمام آدم ها , نوع بشر , همه در مسیر راهی دشوار و پر خطر گام می زنیم...نابغه ای یک بار گفت که گناه هر آن چیزی ست که غیر ضروری ست ؛ اگر این گفته را بپذیریم , پس تمدن ما از آغاز تا انتها بر مبنای گناه بنا شده . ما اینک به گونه ای ناموزونی هولناک رسیده ایم , میان پیشرفت های مادی و معنوی ما جدایی افتاده است...

و در سکانسی از فیلم "سرباز رایان" اثری از" استیوان اسپیلبرگ " "فرمانده روی به افراد می گوید:بروید جلو حمله کنید خدا با ماست...! سرباز رایان/روی به فرمانده می گوید : اگر خدا با ماست پس کی با اوناست که اینجوری تیکه پارمون می کنن .!?

( این دیالوک ها در تمام امور و مراحل زندگی بشر دیده / حس و لمس می شود...)

 

سکانسی ازفیلم ماتریکس

 

نئو: من فکر کردم این واقعی نیست.

مورفیس: ذهن تو اونو واقعی می‌کنه.

نئو: یعنی اگه توی ماتریکس کشته بشی، اینجا هم می‌میری؟

مورفیس: جسم، بدون ذهن نمی‌تونه زنده بمونه.

photo_2022-10-12_16-29-18

 

در دنیای ماتریکس می بینیم که اتکا برخی اشتراکات مانند آنچه که به عنوان شبکه های اجتماعی در عصر حاضر داریم به زندگی انسان ها زیاد است .

 در دنیای واقعی ما بسیاری از مردم وقت بیش‌تری از زمان معاشرت‌های اجتماعی خود را در شبکه‌های اجتماعی می‌گذرانند. خبرها را از طریق وب‌سایت‌ها و یا اپلیکیشن‌ها و یا شخصی‌سازی دنبال می‌کنند و در برخی از کشورها فرایند خرید آنلاین از خرید سنتی در حال پیشی گرفتن است، مساله اینجاست که در چنین فضایی شما اگر از صدای دیگری در شبکه‌ای اجتماعی خوشتان نیاید وی را براحتی بلاک می‌کنید! در هنگام استفاده از اپلیکیشن‌ها و وب‌سایت‌ها سلیقه خودتان را برای سیستم تعریف می‌کنید و سیستم به تدریح تنها خبرهایی را جمع می‌کند که شما علاقه‌مند به مطالعه آن‌ها هستید و این یعنی بخش عمده‌ای از خبرهای بیرون از دست شما در می‌رود! و این دقیقا تلاقی با دنیای فیلم ماتریکس است . 

به عبارتی این دنیای دیجیتالی تمام شهرها و کشورها را در قالب یک سرزمین پهناور به نام ماتریکس جای داده و تبدیل شده به محل تجمع انسانهایی که مسخ گردیده اند و هویت واقعی آنان گرفته شده و انسان را از خود بی خود می کند و در یک کلام انسانها در ماتریکس ماهیت و هویت خود را فراموش می کنند. 

اما در دنیای جدیدتر دیده میشه که انسانها در تلاشند تا از ماتریکس خارج شوند! هر چند این کوشش های آنها هرگز به نتیجه نمی رسد اما معدودی از آنها می توانند خود را به هر فلاکتی که هست از حوزه ماتریکس خارج کنند و به زیون همان آخرین پناهگاه و ماوای انسانها وارد شوند و زیون محلی می شود برای آخرین درگیری و آخرین جنگ میان انسان هایی که با خارج شدن از ماتریکس هویت و ماهیت و قدرت اصلی خود را باز یافته اند، 

ماشین هایی که جز استیلای بی چون و چرای خود بر انسانها و گسترش هر چه بیشتر دایره شیطانی خود یعنی همان ماتریکس را طلب نمی کنند! 

ماتریکس یک اثر تخیلی صرف و نمایشی سرگرم کننده نیست! 

ماتریکس پاسخی به تمام سوالات بی پاسخ بشر امروزی است! 

 در حالی که سوال‌های قدیمی را دوباره تکرار می کرد مردم را به گونه‌ای جدید به تفکر درباره مسایل مهم اطرافشان دعوت می‌کرد واقعیت چیست؟! ما کجا زندگی می‌کنیم؟! معنی زندگی چیست؟! و از همه سخت تر اینکه مرز توهم و واقعیت کجاست!!!

 

 

سکانسی زیبا از فیلم ماتریکس

 

بچه : تلاش نکن قاشق و خم کنی ، چون غیر ممکنه . در عوض تلاش کن حقیقت و درک کنی .

نئو : کدوم حقیقت ؟

بچه : که قاشقی وجود نداره .

photo_2022-10-12_16-34-34

 

نام فیلم ماتریکس جایگزین خوبی برای غار افلاطون می تواند باشد. 

زین پس دنیای خود را دنیای ماتریکسی می توان خواند. دنیایی که برنامه ریزی می شود و تحت کنترل است و جداشده ازحقیقت است .

ماتریکس همان  امپریالیسم است. از منبعی تغذیه می شود که خود انسانها به وجود آورده اند و خود اسیر آن شده اند و در برابرش نمی توانند قد علم کنند. وابسته ها روز به روز در حال افزایش اند و جذبش می شوند و به تخریب موجودات متمایل به انسان می پردازند. هرکس از شبیه شدن فرار کند تحت تعقیب قرار می گیرد .

مبارزینی به رهبری مورفیوس باقیمانده اند که به هیچ وجه من الوجوه نمی خواهند زیر یوغ ماتریکس بروند. به دنبال منجی هستند که بتواند آنها را از این مخمصه فراری دهد. گزینه آنها یک هکر کامپیوتر به نام نیو اندرسون است که توانایی خنثی کردن تمام طرحهای ماتریکس را دارد. نیو استخدام شده و با وجود اینکه خود باور ندارد ، رهبر انسانهای باقیمانده می شود .

انسانها روز به روز بیشتر به جبهه ماتریکس می روند و سربازان بلامنازع ماتریکس می شوند شبیه هم . 

این نیروها که با عینک دودی نشان داده می شوند حس کور بودن را به ما القا می کنند . گویی اینان چشم خود را بر حقیقت بسته اند و در ضمن همگی به سبک جاسوس های سیا هندس فیری در گوش خود دارند . این قضیه هم وابسته بودن و تحت فرمان بودن این ماموران را نشان می دهد .

در دنیای ما هم عده ای دشمن قسم خورده همه نوع انسانیت اند و با پخش شدن در میان مردم دنیا و ایجاد اخلال و شایعه سعی می کنند جبهه امپریالیسم را پرجمعیت تر کنند .

 اگر دقت کنید خصلت مشترک این مردمان همان گوش ندادن و ندیدن است و اوامر شیطان را صد درصد تبیین می کنند و به عبارتی دیگر اگر دقت کنید همه یک جور صحبت می کنند چون از یک منبع دستور می گیرند. در ضمن خود نیز نمی دانند چرا دشمنی می کنند  چون مسخ و اسیر شده اند.

ماتریکس دنیا را با ابری سیاه پوشانده است تا نور حقیقت به زمین نرسد . انرژی خود را نیز با نسل کشی به دست می آورد. انسانها را در محفظه هایی قرار می دهند و از هر انسان 120 ولت برق می گیرد .

در فیلم صراحتا اعلام می شود که انسانها در دنیای ماتریکس احساس خوشبختی و فکر و خلاقیت و سرعت دارند ولی خبر ندارند که اسیرند .

نیو اندرسون را یکبار دستگیر می کنند تا به وی هشدار دهند راه در حال رفتن را ادامه ندهد . برای وی پرونده سازی قطور ترتیب داده اند (طبق معمول منجیان همیشه محکوم هستند و باید مورد بازخواست قرار گیرند چون از لحاظ سیستم امپراتوری خلافکار شمرده می شوند )

ویروس : شما دو شغل داری. یکی از شغل هات آینده داره و اون یکی نه . اگه می خوای زنده بمونی به همان اولی بپرداز و کاری با سیستم نداشته باش. مورفیوس تروریسته و خطرناک ترین انسانها شمرده می شه. خودتو با اون قاطی نکن .

به این ماموران دیکته شده که مخالف سیستم ، تروریست شمرده می شود .

نیو به مرور پی به قدرت ذاتی خود می برد . اینکه شبیه ویروس نمی شود چون خود حکم آنتی ویروس دارد و به این دلیل در خطر است

مورفیوس به نئو : آن روزی که هوش مصنوعی را ساختیم جشن گرفتیم ولی همین هوش مصنوعی ما را در بند کرده است . تا وقتی ماتریکس هست رهایی میسر نخواهد بود .

از دیگر خصلتهایی که برای نیو اندرسون گذاشته اند سرعت یاد گیری وسرعت تکامل این فرد است .

 در عقاید ما هم منجی نسبت به دیگر انسانها سریع تر و مسلط تر و کاملتر است .

 سرعت نیو در جاخالی دادن برای تیرهای شلیک شده فقط جهت ایجاد جذابیت های تصویری نیست بلکه این حس را القا می کند که منجی قابلیت های فرا تصور انسان عاجز و عادی دارد .

به نئو می گویند : هر کس با ماموران جنگیده شکست خورده است ولی اونا تو رو نمی تونن شکست بدن چون هیچگاه سرعتشون به تو نمی رسه . تو در سه حالت فکر و تصمیم و حرکت از آنها سریعتر هستی

مامور می گوید : به نظر من شما پستاندار نیستید . پستانداران اصولا سازش پذیرند تسلیم می شوند. ولی شما نه تنها متعادل نمی شوید بلکه عین خود را نیز تکثیر هم می کنید. ویروس ها تکثیر پذیرند و شما به این دلیل ویروس هستید و ما درمان شما هستیم.

 

سکانس زیبایی ازفیلم ماتریکس

 

اگر دیوید هیوم فیلسوف اسکاتلندی ( قرن ۱۸ ) فیلم ماتریکس  رو می دید ، از روی صندلی خودش بلند می شد و فریاد می زد : " هورا .... این دقیقا" همون چیزیه که من می گم !"

برای فهم فلسفهء دیوید هیوم و نیز توضیح فلسفی فیلم ماتریکس  شاید لازم باشه اول در بارهء تجربه باوران توضیح داد .

یک شاخه گل رو در نظر بگیرید ، اگر قصد داشته باشیم شناختی از این " شئ بیرونی " به دست بیاریم ، قاعدتا" یک از راهها بررسی این گل با استفاده از حواس پنجگانه هست . یعنی دیدن ، لمس کردن و بوییدن این گل . و به این ترتیب ادعا می کنیم که به شناختی شهودی ( هرچند ابتدایی ) از این گل دست پیدا کردیم و این شناخت بر مبنای " تجربه " هست .

جان لاک فیلسوف انگلیسی ( قرن ۱۷ ) یکی از کسانی بود که سرسختانه از ایدهء  تجربه باوری دفاع می کرد . 

طبق نظریهء تجربه باوری لاک ، تمامی دانش بشر از تجربه حاصل میشه و تجربیات ما در بارهء جهان بیرونی ، با شکلها ، امتدادها و حرکتهاش به دقت نشون دهندهء خود اشیای بیرونی هستند .

جان لاک معتقد بود که حتی تصورات و توهمات ما هم از تجربیات ما ناشی میشوند .یعنی به عنوان مثال اگر من در ذهن خودم یک پری دریایی ( ترکیبی از ماهی و دوشیزه ) رو تصور کنم ، با وجود اینکه تا بحال چنین چیزی رو تجربه نکردم ( ندیدم ) اما خود این تصور حاصل ترکیب دو ایدهء تجربی با هم هست ( ماهی و دوشیزه ) .

دیوید هیوم اولین فیلسوفی بود که خیلی جدی با نظریات شک اندیشانهء خودش ، شوک بزرگی به تجربه باوران وارد کرد .

 ایدهء هیوم از این قرار بود که معرفت و شناخت ، ظاهرا" حاصل تجربهء دنیای بیرون هست اما هیچ برهان عقلی مبنی بر وجود این دنیای بیرون وجود نداره ! منظور هیوم این بود که درسته که حواس و احساسات ما وجود دنیای بیرون رو با کیفتی خاص با ذهن ما مخابره می کنند ، اما آیا واقعا" این اخبار که از اعضای بدن ما به ذهن ما می رسند ، مطابق با حقیقت هستند ؟ منظورم اینه که اگر اعضا دروغ بگن چی ؟ یا اصلا اگر عضوی در کار نباشه چطور ؟

گلی رو که اول مطلب مثال زدم در نظر بگیرید . چشم ، بینی و حس لامسهء شما " پیامها " و سیگنالهای خاصی رو به مغز می فرستند و مغز بعد از تجزیه و تحلیل این پیامهای عصبـــــــی " تصور " ی از این گل رو در ذهن شما مجسم می کنه و ذهن شما این " تصور " رو  یک " ملاک " برای شناخت گل قرار می ده .

 حال در نظر بگیرید که مغز شما رو در یک آزمایشگاه فوق پیشرفته درون یک آکواریوم ( احتمالا" حاوی یک مایع شفاف و لزج ) معلق کردن و سیمها و الکترودهای بیشماری به این مغز وصل کرده اند .

 این سیمها مسئول رسوندن " پیامها " یی از چند کامپیوتر به مغز هستند و کامپیوترها به مثابهء اعضای بدن ، اطلاعات و پیامهای عصبی رو بازسازی و به مغز منتقل می کنند و مغز طبق معمول پیامها رو دریافت و تجزیه و تحلیل می کنه ، بدون اینکه بدونه که این " پیامها " ساختگی و دروغ هستند . کامپیوترها ( به جای اعضای بدن ) به مغز گزارش میدن که او دارای بدن ( از بدن در فیلم ماتریکس ۱ به مثابهء " خویشتن باقیمانده " تعبیر می شه ) هست و در ساحل یک جزیرهء زیبا در حال گرفتن حمام آفتاب و نوشیدن آب پرتقال هست و مغز هم این رو باور می کنه .

دیوید هیوم عقیده داشت که " تصور " ما از یک چیز حاصل تـأثر ذهنی ماست . رنگ ، بو ، صدا ، لذت و درد نمونه ای از این تأثر ذهنی هستند و از اونجا که ما نمی دونیم دقیقا" چه چیزی این تأثیرات رو بر ذهن ما گذاشته ( اعضای بدن و یا کامپیوتر ها ؟ ) بنابر این تعیّن عقلی برای چیزی که " تصور " می کنیم وجود نداره . یعنی اون گل فقط یک تصور هست و این دلیل عقلی بر " وجود داشتن " اون نیست !

 

 

پشت صحنه ای از فیلم "ماتریکس"

 

سکانسی ازفیلم ماتریکس​

 

آیا ما در یک “ماتریکس” زندگی می‌کنیم؟

اگر روزی متوجه شویم که واقعی نیستیم و در یک شبیه سازیِ کامپیوتری زندگی می کنیم، وحشت زده می شویم. 

با این حال، برخی از افرادی که در صف اولِ علم قرار دارند معتقدند که ماهیتِ حقیقت خیلی دور از این ایده نیست.

در این مقاله می توانید، مصاحبه مکس تگمارک (Max Tegmark) کیهان شناسی سوئدی – آمریکایی و استاد دانشگاه MIT ماساچوست با پلاس مگزین را مطالعه کنید.

مکس تگمارک، فیزیکدان در MIT، نمی گوید که یک موجودِ هوشمند یک شبیه‌سازی را برنامه ریزی کرده تا جهانی را خلق کند که به هر سازی می زند برقصد، بلکه می گوید که فقط با استفاده از اعداد و ارقامِ ریاضی می توان این جهان را مشابه با یک شبیه سازیِ کامپیوتری توصیف کرد.

وی در کتابِ جدیدش «جهانِ ریاضیاتی مان» بیان می کند که جهان به خودیِ خود یک ساختارِ ریاضیاتی است.

تگمارک توضیح داد: «فرض کنید یک شخصیت در بازی ماین کرافت(Minecraft) هستید یا شخصیتی پیشرفته تر درون یک بازیِ کامپیوتری هستید؛ یعنی در بازی که گرافیک آن واقعأ خوب بوده به طوری که احساس نمی کنید واقعا در یک بازی هستید. احساس می کنید که می توانید به اشیای واقعا ضربه بزنید و می توانید عاشق شوید و از چیزهای اطراف خود لذت ببرید و وقتی در این بازی ویدیویی شروع به مطالعهٔ دنیای فیزیکی می کنید در نهایت کشف می کنید که همه چیز از پیکسل تشکیل شده است و تمام چیزهایی که به نظرتان «شی» بودند در واقع فقط به وسیلهٔ دسته ای از اعداد توصیف می شوند.»

بدون شک برخی از دوستانتان شما را مورد انتقاد قرار می دهند و می گویند: «تو احمقی، مشخص است که همهٔ اینها شی هستند»

اما فردی که از خارج از این بازی ویدیویی در حال نظاره است مشاهده می کند که در واقع تمام این چیزها شی بودند.

«ما در این جهان دقیقأ در این وضعیت قرار داریم. به اطراف نگاه می کنیم و اصلأ ریاضیاتی به نظر نمی رسد، اما تمام چیزهایی که مشاهده می کنیم از اجزای ابتدایی مانند کوارک و الکترون ساخته شده اند. الکترون چه خواصی دارد؟ آیا الکترون بو یا رنگ یا بافت دارد؟ خیر! تاجایی که می توان گفت، تنها خواصِ یک الکترون عبارت است از  1-, 1/2و 1 ما فیزیکدانها اسامیِ تخصصی برای این خواص در نظر می گیریم، مانند بار الکترون یا عدد لپتون، اما برای الکترون اهمیتی ندارد که آن را چه بنامیم، خواص فقط اعداد هستند.»

بنابر این تگمارک بیان می کند که حتی فضایی که این اجزای ابتدایی در آن زندگی و در پیرامون آن حرکت می کنند در نهایت به وسیلهٔ اعداد و مفاهیم ریاضیاتی توصیف می شوند.

یک عدد توصیف می کند که فضا دارای چه تعداد ابعادی است.

همانطور که نظریهٔ نسبیتِ اینشتین بیان می کند، فضا منحنی است و این انحراف به طور ریاضیاتی توصیف می شود.

نمی دانیم که آیا جهان محدود است یا بی نهایت و همینطور شکل دقیقِ آن را نمی دانیم، اما از ریاضیِ آن که تمام اشکالِ ممکن را توصیف می کند اطلاع داریم.

از این رو، فضا به اندازهٔ اجزایی که درونِ آن «اشیا» را شکل می دهند ریاضیاتی است.

تگمارک بر همین اساس جهشِ شجاعانهٔ خود را انجام می دهد: نه تنها جهان با دقت از طریق ریاضیات توصیف می شود، بلکه فقط در غالبِ ریاضی، قابل توصیف است. 

جهان یک ساختارِ ریاضیاتی درست مثلِ یک مکعب یا یک چهارضلعی است.

یا با بازگشتِ به مثالمان، جهان به وسیلهٔ اعداد و ریاضی توصیف می شود و درست مثل یک بازی ویدئویی در کامپیوتر می باشد. تگمارک به موفقیتِ فوق العادهٔ ریاضی اشاره کرد و گفت: ما بارها و بارها کشف کردیم که چیزهای زیادی برای یادگیری وجود دارد که هنوز از آنها اطلاع نداریم.

بنابر این به نظرم احتمال وقوع مجدد آنها بسیار زیاد است.

اما بارها و بارها دریافتیم که چیزهایی که کشف کردیم را می توان به وسیلهٔ ریاضی توصیف کرد و به نظرم این حقیقت به حدی عمیق است که نمی توان آن را بی معنا قلمداد کرد.

photo_2022-10-12_16-48-10

 

سکانسی از فیلم ماتریکس

 

انسان آزاد است تا انتخاب کند اما آزاد نیست تا انتخاب نکند.

زیرا انتخاب نکردن، نوعی انتخاب کردن است.

photo_2022-10-12_16-50-43

 

 

مفاهیمی قابل برداشت از فیلم ماتریکس:

ماتریکس: درواقع به معنای یک برنامه رایانه ‌ای که‌ برای به اسارت کشیدن بشر مورد استفاده قرار می‌گیرد. در دیکشنری و بستر نیز درمقابل واژه ماتریکس چنین آمده: 1. رحم، زهدان 2. داخل یا درون، جایی که چیزی در آنجا شکل بگیرد، خلق شود یا رشد کند. «ماتریکس»در ذات خود داستانی است درباره تولد و آفرینش.

تولد: هنگامی که نیو از ماتریکس جدا می‌شود، گویی‌ تازه متولد شده است. به محض قطع شدن بند ناف، ما او را بدون مو، گیج و آشفته و در درون نوعی ماده رحمی می‌بینیم. نیو از میان لوله‌ای بلند به درون حوض آب می‌افتد و پس از غسل تعمید فرضی، به دنیایی دیگر منتقل می‌شود. او پیش‌ از آغاز مأموریت باید یکبار دیگر متولد شود.

توضیحاتی جامع درباره شخصیت های فیلم :

مورفیوس MORPHEUS:مربی نیو. او نیز همانند تعمید دهنده مسیح‌ مأموریت دارد تا راه را برای ظهور یک ناجی آماده کند. مانند پیامبران میخواهد از حواس بگذریم و دنیای باطن رو درک کنیم. وی فقط رهبر نیست. پدر هم هست. پدر گروه است. عشق در نگاهش و اقتدار در حرکاتش. اطمینان در سکناتش موج می زند. در اساطیر یونانی، مورفیوس فرزند هیپنوس و خداوند رؤیاهاست.

نیو Neo: نام مجازی تامس اندرسن. درواقع به معنای جدید و تازه نیو همچنین معنا و مفوم یکتا نیز می‌دهد. محبوب مورفیوس است. ترینیتی با تردید به او مینگرد و میخواهد بداند که آیا موعود و آرزوی او همان نئو است. نئو با عشق زنده میشود و با همین قدرت به رسالتش عمل میکند

نبوچادنزار Nebuchadnezzar: کشتی مورفیوس. در یکی از کتب مقدس‌ نام پادشاه قدرتمندی است (بخت النصر) که از رؤیاهای آزاردهند رنج‌ می‌برد. این نام تلویحا به معنای حفظ تاج و تخت است.

ترینیتی Trinity: بوسه او نیو را از کام مرگ رهایی می‌بخشد. دکترین خداوندگاران سه ‌گانه هسته مرکزی مسیحیت ارتدکس‌ را تشکیل می‌دهد. تثلیتی که با حضور پدر و مسیح موعود و ترینیتی شکل میگیرد. او چون روح القدس در اندیشه مسیحی واسطه مورفیوس و نئو است. حامل محبت است و پیوند دهنده است. او برای خائنین هدیه ای ندارد.

زایون Zion(مکان زیر زمینی که انسان ها در آن هستند) :سرزمین انسانهای آزاده (ارض موعود یهودیان)

اوراکل Oracle: پیشگویی که همیشه هست و راهنمایی که فقط آگاهی میدهد. در اساطیر یونان از پیشگویان معبد دلفی بوده است.

سایفر Cypher: براساس دیکشنری وبستر:صفر. . . شخص‌ یا شی‌ء بدون اهمیت و هویت. . . سیستم نوشتاری رمزی‌ براساس یک کلید. خائنی که در استفاده از رموز ماتریکس سرآمد همگان است، شخصیت او تشابهات فراوانی با یهودای‌ خائن در کتاب مقدس دارد و در مواردی خود نیز به آن اشاره‌ می‌کند.

عددشناسی: شماره آپارتمان نیو 101 است و دلالت‌ بر یکتا بودن او دارد. نیو در آپارتمان شماره 303 تیر می‌خورد و پس از 72 ثانیه(72 ساعت:3 روز) یعنی همان مدت زمانی که حضرت مسیح پس از به صلیب کشیده شدن مجددا متولد شد، دوباره برمی‌خیزد.

ترینیتی پس از 3 دقیقه و 3 ثانیه از شروع فیلم اولین حرکت فرا ماتریکسی را انجام میدهد و دقت کنید ترینیتی که خود نماد تثلیث است در این زمان این حرکت را انجام می دهد!

photo_2022-10-12_16-51-18

 

فیلم ماتریکس فلسفی ترین فیلم تاریخ سینما و سه شخصیت دوست داشتنی وبه یاد ماندنی: مرفیوس، تیرینیتی و نئو

photo_2022-10-12_16-51-55

 

سکانسی ازفیلم ماتریکس

 

سکانسی ازفیلم ماتریکس​

 

پشت صحنه فیلم ماتریکس​

 

شخصیت‌ فیلم سیر و سلوک سختی را برای‌ رسیدن به مرتبه بالا طی‌ می‌کند.

 سکانس تبدیل‌ شدن نیو را به موجودی‌ برتر می‌توان به شکل‌ آگاهانه، آرزوی انسان برای‌ رسیدن به عمق وجود خود دانست.

 او درنتیجه عبور از مراحل بسیار زجرآور به‌ مرحله ‌ای می‌رسد که باید برای نجات جهانی که در آن زندگی می‌کند، بکوشد. 

پیشرفت جسمی‌ نیو ازنظر مقاومت، تبدیل به پرورش تفکر و اندیشه شده و در قالب روح او مطرح می‌شود. این موجود برتر با جسمی‌ آزمایشگاهی، در عالم دیگر روحی است که پرواز می‌کند، می‌بیند، درک می‌کند و تبدیل به شیئی برتر می‌شود.

 فیلم سه‌ مشخصه اصلی دارد:اول؛اثری تکنیکی که آمیخته‌ای از هنر و صنعت سینماست، دوم با استفاده از نوعی عرفان به‌ عنوان لایه پنهانی و حرکت‌دهنده انسان به سوی آگاهی و سوم؛معرفی عشق به عنوان جریان پنهانی ضمیر آدمی. 

این‌ عشق آنچنان لایه پنهانی دارد که تا لحظه مرگ نیو ظاهر نمی‌شود و با پدیدار شدن ناگهانی، بر بالای نعش جسم را زنده می‌کند.

photo_2022-10-12_16-59-46

 

فرمانده لاک: همه که عقاید تورو باور ندارن.

مورفیس: عقاید من نیازی به باور اون ها نداره!

photo_2022-10-12_17-02-24

 

سکانس مبارزه پایانی در فیلم ماتریکس

 

ماتریکس را از یک زاویه دیگر ببینید.

 

ماتریکس چگونه ساخته شد؟

پشت صحنه یی از ساخته شدن ماتریکس

 

سکانس پایانی فیلم ماتریکس​

 

انکار کردنِ غرایز شخصی مون، انکار کردن هرچیزی هست که ما رو تبدیل به انسان می‌کنه.​

photo_2022-10-12_17-06-24

 

منبع: کانال تلگرامی کافه هنر

ارسال نظر:

  • پربازدیدترین ها
  • پربحث ترین ها