{{weatherData.name}} {{weatherData.weather.main}} ℃ {{weatherData.main.temp}}

نقد، تحلیل و بررسی فیلم"گلادیاتور" ریدلی اسکات

نقد، تحلیل و بررسی فیلم"گلادیاتور" ریدلی اسکات
کدخبر : 16275

گلادیاتور (انگلیسی: Gladiator) فیلمی در ژانر درام تاریخی حماسی به کارگردانی ریدلی اسکات و نویسندگی دیوید فرانزونی، جان لوگان و ویلیام نیکلسون است که در ۲۰۰۰ به نمایش درآمد. بازیگران فیلم راسل کرو، واکین فینیکس، کانی نیلسن، الیور رید، درک جاکوبی، جایمن هانسو و ریچارد هریس هستند. کرو نقش ژنرال رومی ماکسیموس دسیموس مریدیوس را به تصویر می‌کشد که هنگامی که کومودوس پدر خود امپراتور مارکوس آئورلیوس را به قتل رساند و تاج‌وتخت را تصاحب می‌کند، مورد خیانت قرار می‌گیرد. ماکسیموس به بردگی تقلیل می‌یابد و به یک گلادیاتور تبدیل می‌شود. او برای انتقام از قتل خانواده‌اش و امپراتور، در صحنه‌های مبارزه به محبوبیت بالایی دست می‌یابد.

به گزارش هنر ام‌روز، فیلم‌نامهٔ فیلم که در ابتدا توسط فرانزونی نوشته شده بود، توسط دریم‌ورکس خریداری شد و اسکات برای کارگردانی فیلم قرارداد امضا کرد. مراحل تصویربرداری اصلی در ژانویهٔ ۱۹۹۹، قبل از تکمیل فیلم‌نامه آغاز شد و در مهٔ همان سال، با صحنه‌هایی از روم باستان که طی نوزده هفته در مالت فیلم‌برداری شده بود، به پایان رسید.

 

داستان فیلم:

امپراطوری روم در اوج قدرت، وسعتش از صحراهای آفریقا تا مرزهای انگلستان شمالی امتداد داشت. بیش از ربع قرن جمعیت جهان تحت فرمانروایی سزارها زندگی می کردند ومی مردند. در زمستان سال 180 پس از میلاد مسیح لشگر کشی دوازده ساله امپراطور " مارکوس اولیوس " بر علیه قبایل وحشی در آلمان رو به پایان گذاشته بود. فقط یک دژ نهایی در مسیر پیروزی رومیها و نوید صلح در سراسر امپراطوری باقی مانده است.

ژنرال ماکسیموس (با بازی راسل کرو) به سربازانش فرمان میدهد تا به بربرهایی که از جنگل به عنوان برگ برنده خود استفاده میکنند حمله کنند. و در نهایت هم رومی ها آنجا را به آتش میکشند. 

آخرین ایل‌های بربر را که در برابر امپراتوری روم ایستادگی می‌کردند، در هم می‌شکند.به این ترتیب آخرین دشمن امپراطوری نیز نابود میشود.و این دژ نیز به دست 'ماکسیموس 'یکی از بهترین سرداران جنگی 'سزار مارکوس ' فتح می‌شود.وارتش روم بر آخرین گروه بربرها غلبه می کند و روم نجات می یابد.

امپراتور مارکوس اورلیوس هم واپسین روزهای زندگی‌اش را سپری می‌کند.

 

تریلر فیلم گلادیاتور 

 

مقدمه ای برانتخاب تحلیل فیلم گلادیاتور ازدید مدیریتی.

مبارزه

بشر تنها جانوری محسوب می شود که خواسته هایش پایانی ندارد و به داشته هایش هرگز قناعت نمی کند و چون منابع تأمین آرزوهای بشر محدود است از این رو عمیق ترین نوع خشونت را بشر علیه بشر به وجود می آورد تا جایی که جمله (( بشر گرگِ بشراست)) از شهرتی مثال زدنی برخوردار می شود.

بنابراین بشر موجودی همواره در حال مبارزه است این مبارزه برای تمام افرادبشر از بدو تولد آغاز می شود و تا لحظه مرگ ادامه دارد. 

مبارزات افراد بشر با یکدیگر را گاهی رقابت جوانمردانه و سالم، گاهی جنگ، گاهی سوء تفاهم، گاهی انتقام، گاهی دفاع و حتی گاهی عبادت می نامند اما هر چه که باشد مبارزه همیشه مبارزه است و راه و رسم خودش را دارد.

خاستگاه علم استراتژی نیز در تاریخ نظامی گری و مبارزات انسان های باستانی محسوب می شود. در عهد باستان که انسان ها با لشگریان بیشمار به جان هم می افتادند، روش مقابله با دشمن از اهمیت خاصی برخوردار بود و همین اهمیت بود که رفته رفته برای واژه استراتژی جایگاهی رفیع و نفوذ معنایی عمیق ایجاد کرد.

فیلم گلادیاتور نگاهی گذرا به مفهوم مبارزه و استراتژی و چالش های پیرامون آن است که می تواند ما را از فضای شعارزده اطرافمان برحذر دارد و نسبت به خشونت محیط هوشیار سازد.

 

سکانس ابتدایی فیلم

 

نمای معروف دست گلادیاتور و نوازش گندم ها استعاره ای از عشق به تمدن است.

گندم و کشاورزی نماد مدنیت نوع بشر است و تعلق خاطر گلادیاتور به گندم ها، بیان گر این نکته است که نظامی گری حرفه  و شغلی وابسته به مدنیت است به عبارتی شما تا زمانی که چیز های با ارزشی نداشته باشید به نظامی گری هم نیازی ندارید. نظامی گری از دیرباز پیشه و شغلی برای حفظ تمدن بوده و ابتدایی ترین رهیافت برای حفظ دستاوردهاست.

کشیدن دست روی گندمها که در سال 2000 از نظر کارشناسان فیلمها به عنوان بهترین صحنه انتخاب شد واقعا قابل توصیف نیست.

 مردی که در اوج شهرت و قدرت تا آنجایی پیش می رود که سزار به جای پسر خودش او را به عنوان جایگزین انتخاب می کند و با خودش آن را در میان گذاشته بود ولی با این حال باز به زندگی خودش ( همسر و فرزندش ) و کار توی مزرعه و دست کشیدن روی گندم ها فکر می کرد که به او آرامش می داد.

زمانیکه ماکسیموس بعدها می میرد باز هم ما می بینیم که کارگردان با درایت خویش دست های ماکسیموس رو روی گندمها نشان می دهد، یعنی همان آرامشی که ماکسیموس انتظارش رو داشت. او به آرامش ابدی در کنار خانوادش می رسد...

 

آنچه ما در زندگی انجام می‌دیم، در ابدیت بازتاب می‌یابد...

photo_2022-11-02_11-57-52

 

تحلیلی بر سکانس ابتدایی فیلم گلادیاتور

 

سکانسی از فیلم گلادیاتور

 

پس از این نبرد 'ماکسیموس 'تصمیم می‌گیرد نزد خانواده خود بازگشته و روزگار را با کشاورزی سپری کند.

اما بعد از چالش بیرونی (یعنی جنگ) تازه چالشهای دورنی حکومت آغاز میشود. 

کومودیوس خود شیفته و نامتعادل به همراه خواهر زیبایش لوسیا که از او بزرگتر است، وارد اردو ارتش شده و متوجه میشود که پدرش ماکسیموس را برای جانشینی خودش در نظر گرفته است. اما ماکسیموس سه سال است که از خانواده است دور افتاده.

چالش جانشینی

یکی از مواردی که تصمیم گیرندگان و به خصوص رأس یک مجموعه می بایست هنر خود را نشان دهد، مقوله جانشینی است اگرچه امروزه به لطف مدیریت دانش می توان وابستگی سازمان به دانش فرد را کاهش داد اما این موضوع چیزی از اهمیت انتخاب جانشین کم نمی کند. 

ویژگی های جانشین بیانگر دیدگاه و مبتنی بر استراتژی های تصمیم گیرنده و لیدر قبلی محسوب می شود.

چالش جانشینی در موضوعات کلان سیاسی عموماً با حساسیت بیشتر دنبال می شود و گاه منجر به اختلافاتی تاریخ ساز می شود از جمله موارد مشابه می شود به چالش جانشینی پیامبر اسلام، چالش جانشینی هارون الرشید خلیفه مستبد عباسی و چالش جانشینی کوروش کبیر اشاره کرد.

 

 

سکانسی از فیلم گلادیاتور


 

توجیه وسیله

وقتی هدف وسیله را توجیه کند ، آنگاه برای انتخاب یک استراتژی مؤثر ، گزینه های بیشتری در اختیار خواهد بود به خصوص اگر هدف کسب قدرت باشد.

اگر فرزند امپراتور تعلل می کرد و اجازه میداد پدرش اعلام موضع کند، دیگر نمی توانست به کسب قدرت امیدوار باشد و شانسی برایش باقی نمی ماند اما تصمیم او در قتل پدر باعث شد که خیلی سریع به اوضاع مسلط شود و قدرت را به دست بیاورد.

 بدون تردید در مقابل رقیب قدرتمندی که از همه لحاظ توامند باشد کارآمدترین تصمیم حذف است.

اگر از بعد کسب و کار به این فیلم نگاه کنیم

جنگ در تمام اعصار نشان از یک کار تیمی بوده است که وجود رهبرانی قدرتمند نتایج ان را ایجاد کرده اند. این موارد در این فیلم به خوبی نمایش داده شده است:

عقل

عدالت

شهامت

اقتدار.پایمردی ومیانه روی.

که رکن اصلی رهبری جنگی است در سازمان ها نیز الزام اور است اگر چه سایر خصایص نیز نقش مکمل دارند اما نقش اصلی را این چهار رکن بازی می کند.

مهمترین نکته این سکانس مدیریت زمان است . اینکه چه زمانی باید چه تصمیمی را گرفت و چه زمانی باید آن را همگانی مطرح کرد.

شایسته سالاری حق است اما الزام نیست . برای ورود شایسته ها باید سایر عوامل مرتبط را به خوبی درنظر گرفت تا شرایط مهیا گردد.

بسیاری از عقیم شدن سلسله های پادشاهی به دلیل عدم رعایت مدیریت زمان است .

در سال 2000 ریدلی اسکات باساخت فیلم «گلادیاتور» شخصیتی ماندگار در اذهان مخاطبین سینما آفرید به نام «ماکسیموس». یک دلاور جنگجو که قبل از هرچیز دوستدار خانه و خانواده اش است و در عرصه سیاست هم نه فقط مطیع و فرمانبردار که دلباخته ارباب خود «مارکوس ارلیوس» امپراتور بزرگ روم است.

 

اشتباهات تو به عنوان پسر، شکست من است به عنوان پدر.

photo_2022-11-02_12-30-29

 

سکانسی از فیلم گلادیاتور

 

از دقیقه 45 فیلم، داستان وارد نواحی تحت تصرف روم در شمال آفریقا میشود، جایی که ماکسیموس افسرده و نومیدکه توسط یک تاجر برده دستگیر شده بود به پروکسیمو که مسابقات گلادیاتوری را برگزار می‌کند، فروخته می‌شود.

ماکسیموس درحالی که هویت اصلی اش را پنهان کرده،وادار می‌شود در میدان مسابقات محلی با دیگر گلادیاتورها بجنگد. پس از پیروزی او در نخستین نبردها، او مورد تحسین مردم و دوستان گلادیاتورش قرار می‌گیرد.

برده داری هرگز منسوخ نمی شود بلکه از کشوری به کشور دیگر و از شکلی به شکل دیگر تغییر می کند.

تفاوت های زیادی میان گلادیاتورهای روم باستان و کارکنان عصر معاصر درکشورهای جهان سوم نیست شاید مهم ترین تفاوت در این باشد که مرگ گلادیاتور ها پرهیاهو و با خون ریزی همراه بود اما مرگ کارکنان در سکوت و بدون خون ریزی است.

همه برده ها خوب هستند برخی برای جنگیدن و برخی برای مردن.

کارکنان امروز نیز خوب هستند برخی برای بهره کشی، برخی برای سوءاستفاده، برخی برای فرمانبرداری و برخی برای گردن گرفتن مشکلات.

وقتی در یک قدمی امپراتوری باشی و فقط با یک دسیسه تا بردگی سقوط کنی دو راه بیشتر باقی نمی ماند یا می جنگی یا می میری و گلادیاتور چاره ای جز جنگیدن ندارد جنگیدن بزرگ ترین جبر زندگی او و تمام انسان هاست.

ما در مسایلی مثل تولد و یا مرگ حق انتخاب نداریم اما در تمامی رویدادهای بین این دو ما انتخاب کننده و تصمیم گیرنده ایم.

اینکه چگونه به طول زندگی ، عرض و ارتفاع بدیم تا زیباتر زندگی کنیم و یا حتی بهتر بمیریم.

چقدر شعر سعدی با این سکانس همخوانی دارد.

سعدیا مرد نکو نام نمیرد هرگز مرده آنست که نامش به نکویی نبرند.

وقتی به حکم سرنوشت وارد پایین ترین بخش زندگی میشویم باید به حکم عقل و اراده از ان سربلند بیرون بیایم. جایگاهی که دراین سکانس ماکسیموس با ان روبه رو شد

 

سقوط کردن به پایین باعث رشد ما میشه؛ اما پایین موندن باعث مرگمون میشه!!

16647372-4369-a

 

سکانسی از فیلم گلادیاتور

 

تصویری که از شهر روم در هنگام ورود ماکسیموس گرفته شده مانند شهر رویایی هیلتر و آلبرت اسپیر (مهندس معمار و مشاور هیتلر) است که در آن امپراطور کومودیوس برای جلب حمایت مردم یک دوره 150 روزه بازی و مبازه گلادیاتورها برگزار کرده است.

درست نقطه مقابل سکانس قبل اینک قاتل به امپراطوری رسیده در بالاترین نقطه زندگیش رسیده و به جای اینکه وجدانش آزرده خاطر قتلی که مرتکب شده باشد ، اعتماد به نفس از کسب جایگاهش دارد .

بر هم زدن همه قواعد بازی کار بشر نادان نیست بلکه دقیقا کار بشر احمق هست .

تغییر خوبه اما شیوه تغییر از خود تغییر اهمیت بیشتری داردو ریشه بسیاری از حکومت ها ،سازمان ها و اصناف به دلیل بی کفایتی نسل هاست که از هم پاشیده می شود . به خصوص در ایران ما کمتر سازمانی است که استراتژی حتی ۲۰ ساله داشته باشد.

تمرکز قدرت

وقتی تمام قدرت اختیار یک نفر باشد بدون تردید دیکتاتوری ایجاد می شود و فلسفه وجود مجلس سنا در روم باستان درک این مسئله و کاهش تمرکز قدرت است.

 وجود سنا باعث تعدیل اشتباهات دیکتاتور و افزایش عقلانیت در ساختار قدرت می شود اگرچه وجود فساد در هیچ سنا یا زیرساخت مشابهی قابل انکار نیست، اما عدم وجود چنین ساختاری هم به هیچ وجه کاهش فساد را ضمانت نمی کند.

وقتی افراد بیشتری در تصمیم گیری دخیل باشند، همراهی با تصمیمات اتخاذ شده بیشتر و خطای تصمیم گیری نیز کمتر می شود هر چند که سرعت تصمیم گیری نیز به شدت کاهش می یابد اما در کل علوم انسانی برای مشارکت احترام بیشتری قائل می شود.

کومودوس می خواهد که دیکتاتور باشد اما سنا به رهبری گراکچوس در برابر او می ایستد.

 سناتورها از او می خواهند که برای بخش یونانی نشین شهر، جایی که طاعون شدیدتر است، کانالی درست کند اما کومودوس تصمیم بر انجام یک دوره بازی می گیرد.

_کامودوس:من به مردم نشان خواهم داد که دوستشان دارم، آنها را در آغوش خواهم گرفت و به سینه خواهم فشرد. 

_سناتور کراکوس:تا حالا مردی که طاعون دارد را در آغوش گرفته اید قربان؟ 

_کامودوس:نه، اما اگر یکبار دیگر حرفم را قطع کنی مطمئنا تو این کار را خواهی کرد!

510_997

 

سکانسی از فیلم گلادیاتور

 

در این اثنا، کومودوس نبردهای گلادیاتوری را در استادیوم روم احیا می‌کند.تا شایدمحبوبیتی میان مردم کسب کند.نبردهایی که به منظور ترغیب مردم به رفتارهای انسانی و عاطفی، از پنج سال پیش از آن ممنوع شده بود.

 بی توجهی کومودوس به امور مملکتی خشم سناتور گراکوس را بر می انگیزد.

 سناتور گراچوس که از بی‌توجهی کومودوس به سنا و حکومت خشمگین است، در آرزوی احیای جمهوری است، اما توان رویارویی با کومودوس را ندارد.

 لوسیلا، خواهر کومودوس نیز بدلیل خوی جنایت‌کارانه‌ و تمایلات زناکارانه‌ی او برای خود و پسرش، لوسیوس (که پس از کومودوس بر تخت خواهد نشست)، نگران است.

بازی قدرت

قدرت بازی کثیفی آمیخته به خون و شهوت است. لیدر یک مجموعه بودن- از اداره یک شرکت کوچک که تمام کارکنانش در یک اتاق جا می شوند گرفته تا امپراتوری های وسیعی که متصرفاتش در یک قاره نمی گنجد- همواره شرایط خاصی ایجاد می کند که طبق آن صاحبان قدرت همواره در جهتی تصمیم گیری می کنند که کنترل آنها بیشر شود از این رو کوچکترین ضعف و عقده شخصیتی در رأس یک مجموعه بیشترین نمود را دارد چرا که هیچ جایگاهی برای عقده گشایی بهتر از قدرت نیست.

تقریباً بیشتر کسانی که در رأس قدرت هستند و ترس از دست دادنش را دارند، برای حفظ قدرت خود متوسل به بازی می شوند بازی هایی که هم زمان اهداف چندگانه ای را دنبال می کند که البته همه آنها در راستای تثبیت قدرت و افزایش کنترل است این بازی ها معمولاً برای سرگرم کردن افکار عمومی یا انحراف افکار عمومی از موضوعی به موضوع دیگر و گاهی نیز توجیه تراشی برای تصمیمات غلط از آب درآمده قبلی یا اقناع افکار عمومی برای وارونه جلوه دادن وضعیت و مدیریت یک پروپاگاندای تمام عیار است.

 هر چقدر پایه های قدرت سست تر و لرزان تر باشد و صاحب قدرت آن را از طرق نامشروع تصاحب کرده باشد، بازی های بیشتری به راه خواهد افتاد و بی گناهان بیشتری گرفتار خواهند شد.

در این فیلم شاهدیم که امپراتور بازی های گلادیاتوری را به راه می اندازد تا بتواند در سایه آثار آن، سنا را منحل کرده و پایه های قدرتش را تثبیت کند. 

شبیه این رفتار در عصر معاصر هم به وفور دیده می شود که از مهم ترین آنها می تواند به برگزاری جام جهانی فوتبال توسط ژنرال های آرژانتینی در سال ١٩٧٨ میلادی مسابقات در زمانی برگزار شد که مردم کشور میزبان از وضعیت ناراضی بودند.

 

چند نکته بسیار جالب دیگرنیز  در این سکانس قابل اشاره هست.

سرگرمی : بشر در تمام قرون خودش رو با چیزهایی سرگرم کرده است که منجر به ایجاد فرهنگ شده است . زمانی با کشاورزی ، زمانی با تولید و صنعت ، زمانی به جنگ و کشورگشایی ... نتایج حاصل از سرگرمی های مخرب چیزی جز حسرت نخواهد بود . واقعا امروز سرگرمی ما چیست و اثر آن بر فرهنگ نسل بعد؟

موفقیت: الزاما تعریف موفقیت برای همه یکی نیست بلکه وقتی با پشتکار و تمرین به یه مهارت برسی و بتونی مثل ماکسیموس از قهقرا دوباره اوج بگیری به اندازه ای که پاداش ات رو خودت تعیین کنی یعنی موفقیت . 

اینکه شما در کدام قله از موفقیت هستید مهم نیست فقط مهم اینه که در هر کاری بهترین باشی.

تعریف برند شخصی: شاخصه ایجاد برند جذابیت از دید مخاطب هست . 

اینکه کاری کنی که دیگران با نام تو خاطره ای جذاب در ذهنشان بسازند . در این سکانس دقیقا به این نکته اشاره شده است.

 

سکانسی از فیلم گلادیاتور

 

پروکسیمو  ماکسیموس و دیگر مبارزان طراز اول را با خود آورده است. 

ماکسیموس با بهره گیری از دانش نظامی اش مبارزان دیگر را سر و سامان داده و پیروز میشود. 

مردم مبارزه میخواهند و امپراطور همان را به ایشان می دهد

چقدر این جمله آشناست . بر همه ما لازم هست آن چیزی رو که می خواهیم اول بدانیم و سپس ابراز کنیم و گرنه بازیچه دست تصمیم گیران می شویم.

دراین سکانس نماد کامل یک کار تیمی در جنگ گلادیاتورها به نمایش درآمد.

تعیین هدف استراتژیک: زنده ماندن

رهبری : استفاده از تجارب خوب گذشته و حضور خود به عنوان نقش اصلی

تکنیک و تاکتیک : در حین جنگ برای غلبه بر دشمن

نتیجه : پیروزی

کومودوس که از پیروزی عده‌ای بربر - چنان که پروکسیمو آنان را معرفی کرده بود- بر جنگجویان رومی متعجب شده، به میان میدان نبرد می‌رود و از ماکسیموس می‌خواهد که نقابش را از چهره بردارد.

 کومودوس از زنده‌بودن ماکسیموس شگفت‌زده می‌شود، اما بدلیل محبوبیتی که ماکسیموس نزد مردم یافته وهراس از نفرت برانگیختن مردم او را از صدور فرمان قتل ماکسیموس باز می دارد.

وقتی اصحاب قدرت های نامشروع و شکننده برای تثبیت خود بازی های زیادی را به راه می اندازند، همواره این خطر وجود دارد که کنترل بازی از دستشان خارج شود این خاصیت تمام بازی هاست.

شرایط پیچیده و احتمالات گوناگون هر لحظه ممکن است ورق را برگرداند و صاحبان قدرت را با چالشی جدید مواجه کند که کنترل شرایط بازی را لحظه به لحظه دشوارتر می کند.

 در عصر معاصر نیز تمام قدرت هایی که سرنگون شدند شرایطی اینچنینی را تجربه کردند در همین اواخر شاهد بودیم که سرنگون شدگان جریان موسوم به بهار عربی، با وجود هیبت ظاهری، قدرت کنترل جریان بازی را نداشتند و اواخر حکومتشان گویی در گرداب بازی های خودساخته فرو می رفتند این مسئله زمانی مشهودتر می شود که حریف بازی بلد باشد و علاوه بر اتخاذ استراتژی های اثربخش، تاکتیک های مناسبی نیز انتخاب کند.

انتقام هدف اصلی قهرمان فیلم بود و او برای تحقق این هدف و رسیدن به امپراتور، بازی خودش را انتخاب کرد به عبارتی پاتک زدن استراتژی او بود و روش هایی که در میدان پیاده می کرد، تاکتیک های نظامی او محسوب میشد. سازگاری تاکتیک با استراتژی یکی از ضروریات پیروزی و تحقق هدف است که گلادیاتور به خوبی آن را درک کرده بود.

 

دیالوگ سکانس ماندگار از فیلم

 

سکانسی از فیلم گلادیاتور

 

 

ماکسیموس ثابت می کند شکست ناپذیر است و تهدیدی برای محبوبیت امپراطور به شمار می رود. 

 اعلام می شود: «سزار مایل است که تنها قهرمان شکست ناپذیر روم را به میدان آورد- تیتوس افسانه ای!

تاکتیک جنگ روانی

رویارویی با دشمنان ابعاد پیدا و پنهان زیادی دارد که یکی از ابعاد پنهان آن به حوزه جنگ روانی مربوط می شود.

جنگ روانی گاه در حد یک تاکتیک و گاه تا حد یک استراتژی کلی کاربرد دارد و از گذشته نیز مورد توجه فرمانروایان بوده.

یکی از اهدافی که در این روش دنبال می شود، ایجاد خطای محاسباتی برای حریف و به اشتباه انداختن او از طریق برانگیختن هیجانات و احساسات اوست.

امپراتور سعی می کند با جریحه دار کردن احساسات گلادیاتور او را مجبور به حمله نافرجام کند و علی رغم زهردار بودن کلامش باز هم گلادیاتور خویشتنداری می کند تا بتواند استراتژی خودش را دنبال کند.

مواجهه با تدبیر جنگ روانی دشمن نیاز به قدرت درونی داشته و قدرت فیزیکی به تنهایی مؤثر واقع نمی شود.

یکی از ملزومات پیاده سازی استراتژی، تصمیمات به موقع در حوزه های اجرایی محسوب می شود چرا که تمام آیتم های شرایط محیطی قابل پیش بینی نیست و در مرحله اجرا همیشه باید انتظار سناریوهای پیش بینی نشده را داشت که هر آن ممکن است برنامه ریزی های ما را مختل کنند.

 

تحلیل صحنه‌ای مربوط به یکی از سکانس‌های فیلم گلادیاتور

 

سکانسی از فیلم گلادیاتور

 

سکانسی از فیلم گلادیاتور

 

کنش و واکنش استراتژیک

پس از ترفیع جایگاه رقیب شرایط بازی تغییر می کند به گونه ای که حذف حریف یا ناممکن یا بسیار پر هزینه است.

در چنین شرایطی معمولاً طرفین وارد یک سری کنش و واکنش استراتژیک می شوند و بر علیه هم اقداماتی پنهان اما مؤثر و شطرنج وار را ترتیب می دهند که کوچکترین غفلت در این شرایط سرنوشت مبارزه را عوض خواهد کرد.

گلادیاتور در شرایطی به دنبال نفوذ و کودتاست که هنوز از نظر قانون یک برده محسوب می شود و امپراتور به علت هراس از وی، مرتب او را تحت نظر می گیرد که همین مراقبت بودن باعث می شود که نقشه کودتای گلادیاتور را خنثی کند و نکته جالب در این نما، نقش اثرگذار مشاوران در تدوین استراتژی است. 

وقتی امپراتور تحت فشار قرار می گیرد مشاورش روش یک نوع مارماهی را پیشنهاد می دهد که به طعمه اجازه نزدیک شدن می دهد و بر اساس اصل غافلگیری طعمه را از پا در می آورد.

مرحله کنش و واکنش استراتژیک میان حاکم و چالشگر ، حساس ترین و سرنوشت سازترین مرحله در بازی های پیچیده قدرت است و عموماً در این مرحله ارزش اطلاعات دو چندان است و در نتیجه بسیار اثر گذار خواهد بود.

 

سکانس پایانی گلادیاتور

 

وقتی حاکم و چالشگر همسنگ باشند، هزینه های مبارزه تا جایی زیاد می شود که دیگر کسی پیروز نمی شود.

در واقع بسیاری از جنگ های بزرگ و سخت هیچ برنده ای نداشتند و پس از پایان جنگ جز ویرانی چیزی به یادگار نماند. 

اگرچه رویکرد مدیریت استراتژی می تواند انسان را به هدف نزدیک کند ولی باید توجه داشت که اهداف به محض تحقق ماهیت و کارکردشان را از دست می دهند و خیلی سریع جای خود را به اهداف جدید و بزرگتر می دهند.

 اهداف مثل سراب هستند که اندکی قبل از وقوع محو شده و جای خود را به اهدافی دورتر می دهند و تنها چیزی که باقی می ماند مبارزه است.

مبارزه برای انسان یک جبر است درست مثل نفس کشیدن. یا نباید وجود داشت یا باید مبارزه کرد این حقیقت تمام زندگی ماست ما به دنیا می آییم و با محیط، اطرافیان، مفاهیم و حتی با خودمان وچالش ها مبارزه می کنیم و تمام می شویم.

آنچه بسیاری از صاحبان قدرت های اقتصادی،اجتماعی و سیاسی ان را نادیده میگیرند یا در خوشبینانه ترین حالت کم اهمیت می پندارند اینست که مشکلات درونی بسیار بدتر و سخت تر از مشکلات بیرونی است .

همین باعث نابودی امپراطور شد و بسیاری از مدیران رانیز می تواند به ورطه نابودی کشاند.

محبوبیت ماکسیموس با تمام فرازو نشیب هایی که برایش ایجاد شد او را ماندگار کرد.

هر انسانی که متولد می شود ماموریتی دارد که برای رسیدن به آن دائم در تلاش است حتی اگر گاهی برخلاف ان گام بردارد . ماکسیموس تصمیم داشت پاداش کارش را مرخصی بگیرد و نزد خانواده اش برگردد غافل از انکه ماموریت داشت تا روم را از هلاکت نجات دهد و با همه وقعایا این موضوع رخ داد.

این سکانس هویت واحدهای منابع انسانی را به خوبی به نمایش گذارد چرا که بسیاری از اختلافات از عوامل انسانی ناشی می شود.

یادمه یه کسی به من گفت 

مرگ همیشه به تو لبخند میزنه

و تنها کاری که تو می تونی 

در مقابل اون انجام بدی 

اینه که تو هم به مرگ لبخند بزنی

photo_2022-11-02_16-57-00

 

منبع: کانال تلگرامی کافه هنر

ارسال نظر:

  • پربازدیدترین ها
  • پربحث ترین ها